دانلود و خرید کتاب شاهد خاموش کیسی واتسون ترجمه زهرا حاج محمدابراهیم طهرانی
تصویر جلد کتاب شاهد خاموش

کتاب شاهد خاموش

معرفی کتاب شاهد خاموش

شاهد خاموش رمانی از کیسی واتسون، نویسنده و متخصص نگهداری از کودکان بی‌سرپرست است. این اثر یک روایت واقعی، احساسی و دردآور از زندگی یکی از کودکانی است که کیسی با انها سروکار داشته است. او بنابر ملاحظات امنیتی و حفظ حریم خصوصی افراد، اسامی شخصیت‌ها، گفتگوها و جزئیات را تغییر داده و بازسازی کرده است.

 خلاصه کتاب شاهد خاموش

داستان درباره کودکی بدسرپرست به اسم بلا است که شاهد تلاش مادرش برای قتل پدر ناتنی‌اش بوده است. بلا در شب کریسمس به کیسی واتسون سپرده می‌شود در حالی که پدرش در بیمارستان و مادرش در زندان است.

خواندن کتاب شاهد خاموش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و رمان‌های اجتماعی از خواندن داستان شاهد خاموش لذت خواهند برد.

جملاتی از کتاب شاهد خاموش

فکر کردن به دختری که اینطور ناگهانی وارد زندگی ما شده بود می‌توانست من را تا مرز جنون بکشاند که خدا را شکر مایک و تایلر کمتر از نیم ساعت بعد به من پیوستند، هر دو دربارهٔ میهمان جدید و این که چه چیزی در سرش می‌گذرد صحبت می‌کردند و به این فکر می‌کردند که خودش می‌آید پایین یا باید بروم بالا و بیدارش کنم.

بلاخره - و بعد از این که قول دادند به من در تدارکات کمک کنند - دربارهٔ بالا رفتن و پایین آوردن او سربه‌سرم گذاشتند. که بی‌ربطم هم نبود. برای این که قرار بود او بخش مهمی از زندگی ما در روزهای پیش‌رو و شاید هم مدتها بعد تا زمانی که کسی نمی‌دانست قرار است چقدر طول بکشد باشد. پس هر چه زودتر او را وارد جمع خود می‌کردیم تا با ما آشنا بشود - و ما هم او را بشناسیم - روزهای بهتری رقم می‌خورد.

وقتی به پاگرد بالا رسیدم درب اتاق بلا بسته شد، پس فکر کردم باید بیدار شده و حمام کرده باشد اما وقتی به درب اتاق کوبیدم، جوابی نشنیدم. یکی دو دقیقه‌ای صبر کردم تا اگر مشغول لباس پوشیدن است کارش تمام بشود اما وقتی گوشم را گذاشتم روی درب و باز هم صدایی نشنیدم، دوباره به درب زدم و این‌بار آن را به آرامی باز کردم.

سرم را از لای درب داخل کردم و ازش پرسیدم: «بیداری عزیزم؟»

ظاهراً بیدار بود. برای این که در تخت‌خوابش نبود. در واقع تخت کاملاً مرتب شده بود و عروسک پارچه‌ای عجیبی که دیشب دیده بودم به بالشت‌ها تکیه زده و نشسته بود.

گفتم: «خُب، آن کیِ؟» در حالی که جواب سؤال اولم دیگه مشخص شده بود با زیرکی ادامه دادم: «باید رسماً بهم معرفی بشویم؟»

تنها جواب بلا لبخندی مضطرب هرچند مؤدبانه بود. جلوی میز توالت با شلوار راحتی صورتی و پیراهن خوابی که ظاهراً از کوله‌پشتی خودش درآورده بود نشسته بود و مشغول شانه کردن موهایش با یک شانهٔ خال‌خالی صورتی (که آن موقع به خاطر رنگ صورتی‌اش به نظرم طرح پر از تیک آمد) بود. موهایش پرپشت و بور بود. و خیلی بلندتر از چیزی که به نظرم رسیده بود. از جنس موهایی بود که در آینده حسادت دوستانش را برمی‌انگیخت. دوستان. تو ذهنم یادداشتی گذاشتم تا دربارهٔ دوستانش از او بپرسم. دوستانی که می‌توانستند ازش حمایت کنند تا بتواند دوام بیاورد.

مریم
۱۳۹۸/۱۲/۱۴

خیلی خسته کننده و بدون هیجان بود البته آخراش یه ذره قابل تحملتر بود

Mary gholami
۱۴۰۰/۰۳/۲۴

تکراری و خسته کننده بود☹

akram
۱۳۹۹/۰۳/۰۹

خیلی بالاتر از یک رمان ؛ کتاب روان شناسی هست ای کاش پدر و مادرها بتوانند به اندازه مسئولین مراقبت به فکر کودکان باشند من که خیلی استفاده کردم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۵,۵۰۰
تومان