کتاب همین حالا داشتم چیزی می گفتم
معرفی کتاب همین حالا داشتم چیزی می گفتم
«همین حالا داشتم چیزی میگفتم» مجموعه داستانهایی از احمد آرام، نویسنده و کارگردان معاصر است.
احمد آرام متولد ۱۳۳۰ بوشهر و ساکن شیراز است. از شانزده سالگی فعالیت هنریاش را شروع کرده و در ۱۸ سالگی اولین داستانش به نام را در مجلهی فردوسی منتشر کرد. احمد آرام کار تئاتر را در ۱۳۴۹ و با نمایشنامه «سقوط» آغاز کرد و در سال۱۳۵۰ به تهران مهاجرت کرد.
اولین کتاب احمد آرام در سال ۱۳۷۹ به نام «غریبهای در بخار نمک» در شیراز منتشر شد. مجموعه داستان همین حالا داشتم چیزی می گفتم سال ۱۳۸۹ در نشر چشمه منتشر شد.
بخشی از کتاب همین حالا داشتم چیزی میگفتم
«وقتش بود. کسی که نمیشناختمش میآمد تا مرا بکشد. پیش از این به مادرم زنگ زده بودم و او گفته بود بهتر است بروم و مدتی جایی قایم شوم. وقتی میخواستم بیشتر از اینها باهاش حرف بزنم، تا بیشتر احساس امنیت کنم، گفت که فیلم آدمکش خیابان نخلهای زینتی دارد شروع میشود و صد و بیست دقیقه طول میکشد، پس فرصتی برای همصحبت شدن با من برایش باقی نمیماند، و گوشی را گذاشت. صدای کولر گازی قراضهام، درودیوار را به لرزه وا داشته بود و خنکی مختصری، به صورتم میزد. دلم هوای خاگینه کرده است. درست کردن خاگینه خیلی لذتبخش است؛ غذایی ارزانقیمت که خیلی سریع درست میشود؛ و خیلی راحت هم میتوان آن را خورد.دزدکی از پشت پردهٔ اتاق نگاه میکنم به خیابانِ کسلکنندهٔ خلوتی که کسی در آن دیده نمیشود. برمیگردم و تلویزیونِ چهاردهاینچ سیاهوسفیدم را روشن میکنم. میروم کانال دو، بعد میافتم روی مبل و دراز میکشم. تیتراژ اول فیلمِ آدمکش خیابان نخلهای زینتی تمام میشود و اولین صحنهای که میبینم، خیابانی است پُر از نخلهای زینتی. دوربین از میان نخلها میگذرد و میرود بهسمت خانهای که هنوز نشانههایی از سبک معماری گوتیک دارد. حوصلهاش را ندارم و خاموش میکنم. آتش فندک را میگیرم زیر سیگار.»
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
نظرات کاربران
ببخشید این بیوگرافی مربوط به احمد آرام مترجم هستش مولف این کتاب احمد آرام نویسنده و نمایشنامه نویس هستند لطفا اصلاح کنید
خوبه ولی عالی نیست