دانلود و خرید کتاب قصابی بلوچی مجتبی موسوی کیادهی
تصویر جلد کتاب قصابی بلوچی

کتاب قصابی بلوچی

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۲۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قصابی بلوچی

جوانکی بلوچی که به درخواست عمویش، شبانه و غیرقانونی از مرز ایران و افغانستان رد شده تا در قصابی عوم کمک دستش باشد در اولین روز کاری‌اش با صحنه‌ای تکان دهنده مواجه می‌شود. عمو او را به غاری می‌برد که در آن سه مرد نیمه‌جان را آویزان کرده‌اند، آنها قرار است این مردان را سلاخی کنند و کاری که عمو از برادرزاده خواسته در حقیقت آدم‌کشی است. عمو سعی می‌کند ایران کار را با تمرین بر روی یک شیر نمیه‌جان، یک سگ و گاو به پسر آموزش دهد تا این که یک شب پسرک دفتری را پیدا می‌کند که به نظر می‌رسد خاطرات عمویش باشد. بر خلاف جمله‌ای که در صفه اول کتاب نوشته شده است و خواننده خواسته شده که ناخوانده آنها را سربه نیست کند، پسر شروع به خواندن دفتر می‌کند و فصل تازه‌ای از داستان با خاطرات عمو و چگونگی دست زدنش به این کار وحشیانه آغاز می‌شود: «اولین روزی که او را دیدم انگار که همین الان باشد، جلوی چشمان من است. سال ۱۳۶۵ بود. وسط سرمای زمستان. هیچ وقت جنگ این اندازه شدت نداشت. از دور و نزدیک صدای خمپاره و رگبار بلند بود، آن هم اینجا، نزدیک مرز. دیشب، شب از نیمه گذشته بود که صدای انفجارهای پیاپی، از خواب بیدارم کرد. انفجارها دور بودند. از خانه که بیرون آمدم آتش بازی‌ای برپا بود. آسمانِ بدون ماه که ظلمات محض بود، در افق به رنگ سرخ روشن می‌شد و دوباره تاریک می‌گشت. بیشتر روستاهای اطراف، بمباران شده و از بین رفته بود. مردم روستاها را ترک کرده و به داخل ایران برگشته بودند. سیلِ مهاجران بود که از جای‌جای افغانستان می‌آمد و به ایران و پاکستان می‌رفت. خانه و قصابی، از انفجارهایی که تا آن موقع از آن جانِ سالم به در برده بودم، تخریب شده بودند. جایی که بمباران می‌شد، احتمالاً روستایی بود که تا آن دو ساعت پیاده راه بود. تا چند کیلومتری اینجا، تنها همین روستا سکنه داشت.» مجتبی موسوی کیادهی در «قصابی بلوچی» همان فصل اول شما را با صحنه‌هایی هولناک از جنایتی فجیع و غیر انسانی روبه‌رو می‌کند تا گوشه‌ای از وحشیانه‌ترین جنایات طالبان را در جریان جنگ افغانستان نشان دهد.
عطا
۱۳۹۸/۱۱/۱۵

فصل اول کتاب واقعا خشونت تکون دهنده‌ای داشت و منو بهت زده کرد. جوری که برای خوندن ادامه اون دچار تردید شدم، اما با خوندن صفحات بعدی و ورود به داستان خود شخصیت بلوچی، فضا و روایت، شکل متفاوتی از

- بیشتر
مرضیه
۱۳۹۸/۰۳/۱۱

آخرش رو متوجه نشدم که دقیقا چه اتفاقی افتاد. اما خیلی خشن بود. نمی‌دونم که آیا اتفاقاتی از این دست میفته یا نه. اما کدام این فکر توی سرم بود که جنگ ، چه به روز آدمها میاره. چه زندگی

- بیشتر
ف
۱۳۹۸/۰۲/۰۹

من کتاب قبلی این نویسنده رو خوندم. فضای این کتاب با قبلی خیلی فرق داشت. ولی این کتابم خیلی دوس داشتم. خلق شخصیتای هم این کتاب و هم کتاب قبلی واقعا خوب بود.

رهایش
۱۳۹۹/۰۳/۱۳

داستانی تخیلی با خشونت بالا تصویرسازی و توصیفات خوب و البتا کمی زیاده گویی. این داستان به شدت خشن و پر از صحنه‌های شکنجه است

moh zar
۱۳۹۸/۰۲/۰۹

خیلی از متن لذت بردم. جدا از داستان گیرا و طرح و توطئه ی خوبش، توجه ویژه ای به مفهوم خشونت داشت. خسته نباشید به نویسنده ش.

جمال
۱۳۹۸/۰۲/۰۹

خیلی خوب بود . نفهمیدم چه جوری خوندمش و کی تموم شد.

ل س
۱۳۹۹/۰۳/۱۸

با وجود نقایص انگشت شمار و غیر قابل باور بودن قسمتهایی از داستان ، از خواندن کلیت داستان لذت بردم . نقطه قوت کتاب توصیفات و تشبیهات عالی در بیان زمان و مکان بود . در قسمتهای پایانی کتاب، میهن

- بیشتر
کاربر 6922364
۱۴۰۲/۱۱/۰۶

رمان جالبیه درباره افغانستان شخصا دوست داشتم

کاربر ۱۷۹۹۲۰۲
۱۳۹۹/۰۲/۱۶

بعد سالهاااا... یه داستان ایرانی به دلم نشست. عالیییییییییی بود.

mina3062
۱۳۹۹/۰۱/۱۱

یاد جنایت های عبدالمالک ریگی افتادم

آدمی در برابر دنیا از کمی وسعت سینه و ضعف بازو، چیزی را که نمی‌داند به سادگی باور می‌کند.
ل س
همهٔ زندگی ارزش یادآوری ندارد، فقط بخش‌هایی از آن ذهن تو را درگیر می‌کند. امروز که به زندگی‌ام نگاه می‌کنم، تنها بخش‌هایی را به خاطر دارم که دوست داشته‌ام باقی بمانند
مرضیه

حجم

۲۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۹۵ صفحه

حجم

۲۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۹۵ صفحه

قیمت:
۱۱۳,۰۰۰
تومان