کتاب با من بیشتر حرف بزن
معرفی کتاب با من بیشتر حرف بزن
کتاب با من بیشتر حرف بزن نوشتۀ کلی کوریگان و ترجمۀ روژان سری است. انتشارات میلکان این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، روایتهایی دربارۀ شناخت خود، عزیزان و زندگیمان را دربردارد. این کتاب، روایتهایی از ۱۲ گفتهٔ بسیار دشوار است که باید یاد بگیرم به زبان آوریم.
درباره کتاب با من بیشتر حرف بزن
کتاب با من بیشتر حرف بزن، به سراغ همۀ پرسشهای بزرگ و دشوار زندگی رفته است.
کلی کوریگان، در این اثر، قصههایاش را میگوید. اما این اثر، داستانی نیست؛ بلکه «ناداستان» است: روایتهایی واقعی از یک انسان و رویاروییاش با زندگی.
خواندن کتاب با من بیشتر حرف بزن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران قالب ادبی ناداستان و نیز به علاقهمندان به موضوعاتی پیرامون زیست انسانها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب با من بیشتر حرف بزن
«درست یادم هست وقتی یاد گرفتم فرانسویها چطور ابراز علاقه میکنند، چه غشوضعفی کردم: "Je t’adorel." دبیرستانی بودم و تلفظش تصویری داشت شبیه پاهای کوچک بچهگربهها، مارتینی و بوسیدن با لبهای باز؛ اما بزرگتر که شدم "دوستت دارمِ" ساده و آشنا، از تلفظ فرانسویاش دوستداشتنیتر شد، بیشیلهپیله و سس اضافه. عشق آگاهانه و عشقی فراتر از زمان که فشارها را تحمل کرده، احساسی غنی و قوی است که از بیانکردنش بغضم میگیرد.
معنی "دوستت دارم" این نیست که خندهات را دوست دارم یا حالات رمزآلود صورتت یا لباسزیرهای همرنگت را. دوستت دارم یعنی بااینکه پارسال غبغب درآوردی یا همیشه بعد از غذای تایلندی آروغ میزنی، به احساس ناامنی اجتماعیات غلبه نکردهای، بااینکه سر بچهها داد میزنی یا هنوز با مادرم مهربان نیستی یا هنوز جرئت نداری از رئیست ترفیع بخواهی، دوستت دارم.
در روابط دائمی، جاییکه آدمها خیلی خوب همدیگر را میشناسند، تقریباً این برایم غیرقابلدرک میشود: اینکه باوجود همهٔ دعواها و توهینها هنوز میتوانیم بگوییم "دوستت دارم" و دروغ نگفته باشیم. فکر میکنم این ثروت را باید "بخشش" نامید؛ بخشش فوری، ناخواسته و حتی نابهجا. چرخ خانوادهها را همین بخشش میچرخاند.
میبخشیم والدینمان را برای اینکه دربارهمان خیلی جاها اشتباه کردند. میبخشیم، برای اشتباهدیدن و برای نگرفتن اصل مطلب. خواهروبرادرهایمان را برای اینکه از ما باهوشتر، ورزشکارتر یا شادتر بودند، میبخشیم. بچههایمان را برای اینکه به انتظاراتمان جامهٔ عمل نپوشاندند، برای اینکه خطرهای مرگباری کردند که موجب پیشرفتشان شد، میبخشیم، و برای اینکه بزرگ شدند و رفتند و یادشان رفت که به ما زنگ بزنند. خودمان را برای نرسیدن به انتظارات جوانیمان، وقتی رؤیای مدالهای المپیک و فضانوردی میدیدیم، میبخشیم. اشتباهها و کاستیهای خودمان و دیگران را میفهمیم و میبخشیم؛ اشتباههایی که با گذشت زمان بیشتر هم میشوند. دوست داریم و دوست داشته میشویم؛ اما شاید متفاوت با آنچه فکرش را میکردیم.
وقتی پدرومادرها به فرزندان نوجوانشان میگویند دوستت دارم، منظورشان این نیست که "ارتباطمان را دوست دارم؛ چون به من احساس مفیدبودن میدهد و باعث میشود تصور کنم قلههای رفیع تربیت فرزند را فتح کردهام"؛ معنیاش این است: من تو را بهقیمت تحلیلرفتن بدنم بهدنیا آوردم، به رقصیدنم چپچپ نگاه میکنی، موسیقیهای افتضاحت اسیرم میکند، دستگاه بویاییام را آزار میدهی، بعد هم وقتی روی صندلی کنار راننده منتظرم نشستهای تا به خانهٔ دوستت ببرمت، بوق میزنی، انگار شوفرت هستم؛ اما باوجود همهٔ اینها دوستت دارم.»
حجم
۱۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۱۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
نظرات کاربران
اصلا خوشم نیامد خیلی از جزئیات و این طرف و آن طرف میگه چیز جالب و اثرگذاری نداشت خسته کننده و بی معنی بود
پراکنده گویی در متن کتاب زیاد دیده میشه که تا حدودی کتابو خسته کننده میکنه و گاها نامفهوم میشه.
واقعا حوصله مو سر برد .همش داره از خاطراتش حرف میزنه انگار که اصلا برای ما اهمیت داره .
بنام خدا سلام این کتاب مثل شریک شدن صمیگانه تجریبات یک آدم بالغ در عصر امروز و نیز یک مادر با ما هست که واقعا انسانیه و از روی احساسات انسانی نوشته شده که آرامش بخشه و ادم رو با خودش