دانلود و خرید کتاب احضاریه علی موذنی

معرفی کتاب احضاریه

**با خرید این کتاب می‌توانید در مسابقه بزرگ کتابخوانی احضاریه (پویش مطالعاتی روشنا) شرکت کنید**

«احضاریه» تازه‌ترین رمان علی موذنی، نویسنده توانای معاصر است. این داستان بر اساس سفر نویسنده به کربلا و شرکتش در پیاده‌روی اربعین نوشته شده است. این رمان با مضمونی دینی در رفت و برگشت بین گذشته و حال، روایتی از زندگی یک روزنامهنگار است که برای سفر به کربلا نه دعوت که احضار می‌شود.

«نه آبی نه خاکی»، «ملاقات در شب آفتابی»، «ظهور»، «ارتباط ایرانی»، «مأمور»، «خوش نشین»، «دوازدهم» و «آپارتمان روباز» از آثار دیگر این نویسنده‌اند.

مسعود روزنامه‌نگاری است که با اصرار و پیشنهاد یکی از دوستانش راهی سفر کربلا می‌شود و هنگام آماده‌شدنش برای سفر، خواهرش عارفه خوابی عجیب می‌بیند که به سفر او ارتباط پیدا می‌کند و همین خواب و تلاش خواهرش برای همراه شدن با او در این سفر، ماجراهای رمان را به پیش می‌برد:

«گفت: «این‌قدر واقعی بود که... آمده بود نشسته بود همین‌جا لب تخت و دست گذاشته بود روی شانه‌ام. توی خواب فکر می‌کردم برایم مهمان آمده و باید خودم را به زور بیدار کنم. چشم که باز کردم، دیدمش. می‌دانستم اوست. می‌شناختمش. روی مقنعه و چادرش گرد و خاک نشسته بود... زیاد... گرد و خاکی که حتی با شستن هم از بین نمی‌رود. گرد و خاکی که جزء تار و پود شده... الهی بمیرم... لب‌هاش مسعود... لب‌هاش ترک خورده بود... از عطش...»

و بلندتر از پیش گریه کرد. گفت: «یک پیرهن دستش بود. پیرهن نه. دشداشه شاید... بلند بود... خونی بود... از چند جا هم چاک خورده بود... توی خواب می‌دانستم این پیرهنی است که موقع جنگ با لشکر یزید تنِ امام حسین بوده...»

یکی از درون‌مایه‌های کتاب «احضاریه» به چالش کشیدن موضوع «طلبیده شدن» از جانب معصوم است. علی مؤذنی با هنرمندی این مضمون را لابه‌لای سطرهای داستانی لطیف درباره کربلا و مصایب حضرت زینب (س) پنهان کرده. اینکه معصوم ما را نمی‌طلبد، احضار می‌کند. طلبیدن یعنی درخواست کردن و این درخواست باید از جانب ماموم باشد نه امام. ما باید طلب دیدار امام را داشته باشیم. و این طلب به معنای طلبکار بودن نیست. به معنی درخواست و خواهش است. اما احضار کردن یعنی به حضور خواستن. یعنی لایق دیدار شدن.

سیّد جواد
۱۳۹۸/۱۰/۲۶

کتاب ۲۱۳ کتابخانه همگانی ، کارهای قبلی این نویسنده محترم به نظرم بهتر بود و فکر کنم خیلی برای پخته شدن و جذابیت این کتاب زمان صرف نشده. با اینکه علاقه زیادی به همچین آثاری دارم ولی برای من از کشش

- بیشتر
#یادداشت_های_یک_طلبه
۱۳۹۹/۰۶/۱۲

چندی پیش خواندمش.... کتاب نقدهای عمیق و جدی دارد....اگر بشود در موردش خواهم نوشت...هر چند قدم در عرصه سختی گذاشته،ولی در مقایسه کوتاهی با قلم سید مهدی شجاعی، محکوم به شکست است...اگر فرصت ندارید به دلیل مشغله و یا مشکل پسند

- بیشتر
golnaz
۱۳۹۷/۱۱/۲۳

نویسنده موضوع خوبی روانتخاب کرده ولی احساس میکنم خیلی باقوت بهش نپرداخته.حرف زدن درباره امام حسین وهرچیزی که به ایشون منسوب میشه مثل وقایع کربلا،شرح اسارت خاندان امام،وحتی پیاده روی اربعین همون قدر که موضوع هیجان انگیز وعظیم وقابل روایتی

- بیشتر
maryhzd
۱۳۹۷/۰۸/۱۲

این دو ستاره را به احترام بخش های روایتگری زندگی حضرت زینب سلام الله علیها به کتاب دادم وگرنه اصلا اسم این کتاب را نمی توان «رمان» گذاشت؛ مجموعی از چند داستان کوتاه؛ آن هم با ادبیات و نوشتار متفاوت

- بیشتر
Parisa
۱۳۹۸/۰۶/۲۶

با توجه به نقدهایی که از این کتاب خوندم خیلی طول کشید که راضی بشم به خواندنش، ابتدای ماجرا خیلی خوب شروع شد و تا جابه‌جایی شخصیت‌ها هم خوب پیشرفت، اما با مریض شدن مسعود و جایگزین شدن عارفه و

- بیشتر
azar
۱۳۹۹/۰۳/۲۱

نسخه چاپی این کتاب رو مطالعه کردم بخش های مربوط به روایات تاریخی در مورد اهل بیت رو خیلی دوست داشتم مخصوصا بخش دوم در مورد شهادت حضرت فاطمه که یه جاهاییش از اینهمه غربت،بی اختیار گریه ام سرازیر میشد... اللهم صل

- بیشتر
Mahdi Hoseinirad
۱۳۹۷/۰۸/۲۴

بنظرم دوستان کتاب درستی رو برای ترویج فرهنگ دینی انتخاب نکردند؛ علی رغم زیبایی‌های نسبی روایت های حضرت زینب (س) ارتباط مشخصی بین روایت پیاده روی و گذشته برقرار نشده ؛ کاش میزان مطالعه دوستان بیشتر باشه تا به محض

- بیشتر
KAMA
۱۳۹۷/۰۸/۱۱

معمولی بود آقا. تکه‌های درخشانی داشت ولی در مجموع چندان هوشمندانه نبود. مجموعن اجرکم عندالله

محمدی
۱۳۹۷/۰۸/۱۴

موضوع کتاب جالب بود خصوصا بخش هایی که در مورد حضرت زینب و وقایع کربلا بود. البته در همون ها هم مشکلات نگارشی زیادی داشت مثلا ناگهان روایت داستان از اول شخص به سوم شخص و بالعکس تغییر میکرد که

- بیشتر
اندیشه
۱۳۹۷/۰۸/۰۶

افتضاح بود.بقیه کتاب های مسابقه خیلی بهتر بودن.مثل خداحافظ سالار. موضوع مربوط به نقش حضرت زینب س در کربلاست وخیلی بد به سفر اربعین یک انسان بی انگیزه ربط داده شده هیچ شوق زیارتی در این انسان نیست ودر آخر هم پیدا

- بیشتر
ما هر ادعایی داشته باشیم، به همان ادعا امتحان می‌شویم!
|قافیه باران|
- بسم الله الذی لا اله الا هو...
نون صات
عمار برای این ادعایش سند محکمی دارد که فرمایش رسول خداست: «ای عمار، اگر امت من دو دسته شدند، تو با دسته‌ای باش که علی در آن است. اگر امت من یک طرف ایستاد و علی یک طرف، تو در طرفی بایست که علی یکه و تنها ایستاده است.»
نازبانو
حسین پنجهٔ پای مادر را گرفت. گفت: «قسم‌ات بدهم که بمانی؟» مادر سر تکان داد که نه. گفت: «زینب جان، خوب از این دو برادرت مواظبت کن!» و چشمانش را بست. زینب گفت: «یعنی باید ادای تو را دربیاورم؟ نازشان کنم؟ غذا بگذارم جلویشان؟» فاطمه چشم‌هاش را باز کرد. گفت: «یاد می‌گیری که چطور، عزیزم...» حسین گفت: «این یعنی خداحافظی؟» فاطمه گفت: «نه عزیزم. سفارشتان را کردم!» حسن گفت: «بار ما را روی دوش زینب نگذار، مادر جان. خودت بمان!»
azar
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برانگیخته شد برای این‌که ما همه تسلیم خدا باشیم نه تسلیم بنده‌های خدا... همین یک کلمه...»
علی
«خدا همان‌قدر که کریم است، غیور هم هست.»
علی
ضریح از دور مشخص بود. اما دلم خواست سریع نروم کنارش. گفتم این شکلاتی را که به دهان گذاشته‌ای، بهتر است نجوی، بلکه آرام‌آرام بایدش بمکی!
hassan fatemi
ناگهان چشمم افتاد به ضریح که گوشه‌ای از رخ خود را نمایان کرده بود و حالا داشت مرا به خود می‌خواند.
آسمان
و بعد دست پدرم را گرفت و بالا برد و فرمود: «علی را خوب می‌شناسید. او با قرآن است و قرآن با اوست. او و قرآن از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند. پس آگاه باشید که چه می‌کنید!»
Spg1378
علی خندان گفت: «بندهٔ خدا!» زینب گفت: «چقدر بداخلاق بود!» لحنش بیشتر شوخ بود تا گله‌مندانه. اما علی همین را هم برنتافت. پرهیزدهنده گفت: «غیبت؟» زینب گفت: «نبود؟» علی گفت: «اخلاق او را به بدی یاد کردی و این غیبت است. باید می‌گفتی چرا عصبانی بود.» زینب گفت: «استغفر الله ربی و اتوب الیه!» علی گفت: «آفرین دختر خوب!»
نازبانو
عبیدالله به تمسخر برخاست: «رفتار خدا را با خود و خاندانت چگونه دیدی؟» زینب گفت: «جز زیبایی ندیده‌ام!»
رهگذر معمولی
اشک نیز رها از اختیار است. طلبیده شده که سفیر چشم‌ها شود...
آسمان
- زینب جان، اجازهٔ من هم دست توست. هروقت اراده کردی جایی بروی، بگو وسیله‌اش را مهیا کنم. - زینب جان، پدر و برادرانت را بر من ارجح بدان. اگر هم‌زمان من و پدرت مریض بودیم، پرستار پدرت شو. اگر خواستی هر دوی ما را تیمار کنی، اول به او بپرداز. و اگر هم‌زمان من و هریک از برادرانت مریض بودیم، پرستار آنان باش و بدان که من خودم نیز در عین مریضی همراه تو پرستار آنان خواهم بود. - خدا خیر و برکتت را افزون کند، عبدالله!
نازبانو
فقر علت‌های زیادی دارد که یکی از آن‌ها می‌تواند تنبلی و نداشتن پشتکار باشد.
Parisa
باطن هر عملی بویی دارد، و وای از وقتی که بوی گناه در هوا بپیچد و گناه‌ها در هم بپیچند و مثل ابرها بر فراز شهر بایستند و سفت و سخت و سنگین هوا را تیره و غم‌آلود کنند. آن وقت است که هی باید بگویی اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات تا جسم سفت و سخت گناهان از عطر استغفار متلاشی شوند و شهر بتواند نفسی تازه کند.
علی
چقدر این چند جرعه آب را خوش‌مزه نوشیده بود. هر جرعه را مثل شیرینی جویده بود. تشنه هم که نباشی، تشنه می‌شوی. همهٔ کارهای حسین همین‌طور است.
نون صات
عبدالله هر دو دست زینب را گرفت و بوسید و بر چشم‌ها گذاشت. گفت: «تو بالاترین نعمت زندگی من بوده‌ای!» زینب گفت: «و تو بهترین همسری که خدا برای من در نظر گرفت!» عبدالله گفت: «روح عبدالله بی‌حضور تو نوجوان می‌ماند.» زینب گفت: «همیشه و در همه حال مرا سربلند کرده‌ای!»
نازبانو
«راستی، مطلبتان را کامل نکردید، پدر. چه کسانی ثروت دارند و از آن استفاده نمی‌کنند؟» علی نشست. عبدالله جلو دوید و برای او پشتی گذاشت. علی گفت: «بعضی فکر می‌کنند اگر زهد به خرج دهند و به نعمت‌های این دنیا پشت کنند، نعمت‌های آخرت را به دست می‌آورند. درست است که دنیا برای ماندن دائمی نیست، اما باید به قدر کفایت از نعمت‌های حلال دنیا استفاده کنیم. همان‌قدر که حرام‌خواری بد است، پرهیز از حلال‌خواری هم بد است...»
نازبانو
دست از طلب ندارم تا کام من برآید...
mimkh1411
علی شروع کرد به خاک ریختن روی قبر مادر. وای بابا، چطور دلت می‌آید روی مادر خاک بریزی؟ این‌جا را دیگر نمی‌شود گریه نکرد. ای دنیا! پدر چه درست می‌گوید که به عطسهٔ بزی نمی‌ارزی!
mahbanoo_14

حجم

۱۹۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۹۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان