دانلود و خرید کتاب طوفان البکاء میرزا محمد ابراهیم جوهری
تصویر جلد کتاب طوفان البکاء

کتاب طوفان البکاء

معرفی کتاب طوفان البکاء

کتاب طوفان البکاء نوشتهٔ میرزا محمد ابراهیم جوهری است و آسمان نیلگون آن را منتشر کرده است. این کتاب در مصائب ائمه اطهار به‌خصوص سیدالشهدا (علیهم‌السلام) نوشته شده است.

درباره کتاب طوفان البکاء

کتاب طوفان البکاء دربارهٔ مصائب ائمه علیهما السلام و به قلم محمد ابراهیم بن محمد باقری جوهری نوشته شده است. نگارش این اثر حدود ۱۰ سال به طول انجامیده است. در نگارش این کتاب از کتاب‌هایی مانند «مجالس المتقین»، «مختارنامه» و «طاقدیس» که از کتاب‌های مصور دورهٔ قاجارند، استفاده شده است. این اثر با ۵۸ چاپ مصور، بیشترین چاپ مصور را در کتاب‌های دینی دارد. طوفان البکاء بر اساس روایات و احادیث به زندگی حضرت محمد (ص)، حضرت زهرا (س) و امامان شیعه (ع) می‌پردازد. بخش‌های دوازده‌گانه کتاب «آتشکده» و بخش‌های کوچک کتاب «شعله» نام دارند، آتشکده پنجم «طوفان البکاء» که بخش بزرگی از کتاب است به امام حسین (ع)، قیام عاشورا و وقایع پس از آن می‌پردازد.

امام حسین (ع) سومین امام شیعیان در سوم شعبان بین سال‌های سوم تا ششم هجری در مدینه به دنیا آمد و دهم محرم سال ۶۱ هجری در کربلا به شهادت رسید. در مورد زندگی او به‌خصوص سال پایانی و در آن سال ده روز آخر، کتب زیادی نوشته شده است و محققان زیادی در این زمینه تلاش کرده‌اند.

در بسیاری از این مکتوبات، حب و بغض زیاد وقایع را قلب ماهیت کرده است و در برخی موارد طوری وانمود شده است که حضرت حسین (ع) مظلوم و زبون کشته شد، حال آنکه شیعیان معتقدند آن بزرگوار، دارای مقام و کشف و کرامت بود و قدرت داشت تمام قشون مخالفان را تار و مار کند، پس زبون و بیچاره و در تنگنا کشته نشد، او برای مخلوق امام بود و در آخرت هم باید به کمال مخصوص خود می‌رسید که غیر از کمال مخلوق است، از این‌رو با تبسم شهید شد تا همه بدانند به آنجایی که باید برسد رسید.

در بین آثاری که دربارهٔ امام حسین به رشته تحریر در آمده است، طوفان‌ البکاء از معروف‌ترین و صحیح‌ترین مقتل‌های فارسی و به نثر و نظمی روان است. طوفان‌ البکاء مشتمل بر دوازده آتشکده و یک خاتمه است. به‌جز آتشکده هفتم که موضوع آن خروج مختار و احمد سفّاح بنی عباس و امیر تیمور گورکانی است، یازده آتشکده دیگر (هر کدام شامل چند شعله) به چهارده معصوم اختصاص دارد که بزرگ‌ترین آن‌ها، آتشکده پنجم، در ذکر مصائب امام حسین است. خاتمه کتاب شامل گزارش احوال مصنف در قزوین است.

جوهری، به تشویق ملامحمد صالح و آقاصالح خانبان، از اعیان قزوین، طوفان‌ البکاء را دربارهٔ مصائب اهل بیت در مدت دو سال نوشت.

خواندن کتاب طوفان البکاء را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند دربارهٔ مصائب ائمه اطهار بیشتر بخوانند پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میرزا محمد ابراهیم جوهری

محمد ابراهیم بن محمد باقر جوهری هروی (درگذشته پس از ۱۲۴۰ یا ۱۲۵۳ ق) ملقب به افصح‌الشعراء، از شاعران و مرثیه‌سرایان فارسی‌زبان قرن سیزدهم است. او سالیانی در قزوین به خدمت رکن‌الدوله در آمد و لقب افصح‌الشعراء را از او دریافت کرد. او در پایان عمر در اصفهان نزد محمد باقر شفتی رفت و در همان‌جا درگذشت.

بخشی از کتاب طوفان البکاء

«علی شیر حق شاه دلدل سوار

وصیّ نبیّ صاحب ذوالفقار

شهی کز پس پرده چون رخ نمود

برون آمد از پرده سرّی که بود

نبودی اگر ذات او، کردگار

نکردی خدائی خود آشکار

دو شمعند نورین ز ایوان او

دو قرصند مهر و مه از خوان او

ز ارقام حکمش زمین یک ورق

ز خوان نوالش فلک نُه طبق

نسیمی ز خلقش هوای نعیم

شراری ز قهرش عذاب جحیم

کَشَد اَر به خشم از میان ذوالفقار

شود گاوماهی چو تب لرزه‌دار

پلنگ دژم روبَهِ پیر او

کهن پیر افلاک نخجیر او

چون بنهاد احمد به سر تاج را

در آن شب که ره یافت معراج را

چنان باب لطف احد دید باز

که از میم احمد شود بی‌نیاز

به بزمی که جای هیولا نبود

به بزمی که جسمیت آنجا نبود

به بزمی که آن دُر گران مایه رفت

به بزمی که آن مهر بی‌سایه رفت

به بزمی که در وی چه و چون نبود

به بزمی که چون ذات بی‌چون نبود

به بزمی که رنگ تفکّر نداشت

به بزمی که نور از مه و خور نداشت

به بزمی که جبریل را پر به سوخت

به بزمی که اوهام یک سر به سوخت

به بزمی که اندیشه را راه نیست

به بزمی که جز جای الله نیست

نبودی اگر میم احمد حجاب

به عینه احد آمدی در حساب

چو آن دوست در منزل دوست رفت

همه جان شدش جسم و بی‌پوست رفت

مقامات نارفته طی کرد و دید

سخن‌های ناگفته گفت و شنید

اگر روی بنهفت صاحب صدا

به گوش آمدش آن صدا آشنا

اگر شخص گوینده ننمود روی

شد آنقدر معلوم آن گفتگو

که خلوت اگر خلوت کبریاست

ولی صاحب آواز، شیر خداست

به بزمی که جز سرّ مبهم نبود

در آن جز نبیّ، سایه محرم نبود

به ذاتی که وهم تکلّم خطاست

زبان چون نباشد کلام از کجاست

به احمد سخن گفت تا آن‌جناب

شود آگه از رتبهٔ بوتراب

که تنها نه سرّ نهان من است

به وقت تکلم زبان من است

یداللّّٰه خواندم که دست من است

علی بندهٔ حق‌پرست من است

قمر کهنه تیماری از دلدلش

فلک گشته اطلس برای جُلش

به پشتش اگر مهر ساید عذار

خطوط شعاعی خَلَد، همچو خار

نبی را به نوعی که حیدر شناخت

علی را بدان‌سان پیمبر شناخت

بذات علی پی برد گر خرد

تواند به ذات خدا پی برد

کسی کو تواند خدا را شناخت

تواند شه اولیاء را شناخت»

سید محمد
۱۳۹۷/۰۷/۲۷

خیلی خیلی خدا کمکتون بکنه

Safia Khnom
۱۳۹۹/۰۸/۲۳

این کتاب دینی است

کاربر 7471172
۱۴۰۲/۰۸/۲۱

عالی بود این کتاب

Saeed Shooshtari
۱۳۹۷/۰۶/۲۸

نود درصدش شعره

لذّت مائدهٔ خوان کریمان اینست که ز صهبای بقا تازه کنند ایمان را نعمتی خوشتر از این نیست که بعد از مردن تو به خاکم بسپاری چو سپارم جان را
چڪاوڪ
انفصال جسم و جان کم درد نیست گرچه از محنت سرشت آدمیست
چڪاوڪ
چشم از خزان مرگ بپوش ای پسر تویی یک گل که باز مانده ز گلزار کربلا رحمی بر اهل بیت که بر حال اهل بیت خون گریه می‌کند در و دیوار کربلا در کربلا چو قافله بندند بار شام غیر تو کیست قافله‌سالار کربلا ای بی‌کس پدر، پدری کن به اهل بیت بعد از پدر به وادی خون‌خوار کربلا پس ام‌کلثوم حزین به فرمودهٔ امام مبین حضرت سیدالسّاجدین را برگردانید. مظلوم کربلا فرزند بیمار خود را در بر کشید و فرمود: «ای نور دیده، بعد از من اهل حرم محرمی ندارند. مرا داغ علی‌اکبر و عباس کافی است و مصلحت در شهادت تو نیست، چرا که نسل امامت از تو باقی خواهد ماند. یتیمان مرا بعد از من به محبت‌های پدرانه بنواز و در ماتم من صبر کن و شکیبایی را شعار خود ساز».
عبدالله
افتاد چشم سرور و سردار کربلا بر ناتوانی تن بیمار کربلا فرمود کی عزیز پدر زین عابدین ای طلعت تو شمع شب تار کربلا برگرد از این اراده که بیماری و علیل داری کجا تو طاقت پیکار کربلا
عبدالله
به یک جا زینب از غم دل فسرده نواخوان چون زن فرزند مرده ز یک جا خروشان امّ کلثوم ز وصل شش برادر مانده محروم سکینه چون یتیمان از دگر سو نشسته دست بر سر سر به زانو رقیّه همچو صید تیر خورده به حسرت سر به زیر بال برده عروس قاسم برگشته اقبال به لب حرف شکایت دیده تب خال ز یک سو امّ لیلا دیده گریان چو گیسوی علی‌اکبر پریشان در آن حال، بیمار کربلا با جسمی از آتش تب سوزان و چشمی چون ابر بهاران اشک‌ریزان و خیزان، از خیمه‌گاه بیرون آمد. ام‌کلثوم با سر و پای برهنه بیرون
عبدالله
حسینی که سلطان کم لشگر است حسینی که فرزند پیغمبر است به مهمانی آمد به‌سوی شما به محشر سیه باد روی شما مجوس ار کسی را شود میزبان به مهمان نبندد ره، آب و نان مباح است بر جمله آب فرات به جز عترت سیّد کاینات چو بسیار پیران تقوی شعار چه نیکو جوانان کامل عیار که صد پاره از خنجر دشمنند سر بی‌تنند و تن بی‌سرند اگر بابم آن دشمن ذوالجلال ز جان دشمن مصطفی بود و آل من اینک به فکر سر افرازیم برای حسین است جان بازیم
عبدالله
حسینی که سلطان کم لشگر است حسینی که فرزند پیغمبر است به مهمانی آمد به‌سوی شما به محشر سیه باد روی شما مجوس ار کسی را شود میزبان به مهمان نبندد ره، آب و نان مباح است بر جمله آب فرات به جز عترت سیّد کاینات چو بسیار پیران تقوی شعار چه نیکو جوانان کامل عیار که صد پاره از خنجر دشمنند سر بی‌تنند و تن بی‌سرند اگر بابم آن دشمن ذوالجلال ز جان دشمن مصطفی بود و آل من اینک به فکر سر افرازیم برای حسین است جان بازیم
عبدالله

حجم

۸۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۱۲ صفحه

حجم

۸۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۱۲ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
تومان