دانلود و خرید کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه شیرین داوودیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه

کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۲.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اسب ها بر صحنه شکارگاه

«اسب‌ها بر صحنه‌ی شکارگاه» مجموعه داستان‌های کوتاهی از نویسنده معاصر، شیرین داوودیان است. داستان «شمع بدون اشک» از این مجموعه را می‌خوانید: «شش نفر دور میز نشسته‌اند، خیره نگاه می‌کنند به شمع وسط میز، شمع ِ در حال سوختن. شعله‌اش گاه بلند و گاه کوتاه می‌شود. نخ شعله سر خم کرده است. هر شش نفر دارند می‌نویسند. هر از چند گاهی به شعله می‌نگرند. شمع اشک ندارد، فقط کوتاه می‌شود؛ اما چند قطره اشک شمع، روی شمعدان به جا مانده که رنگش با شمع کنونی متفاوت است. از جایی صدای سوت می‌آید. سوتی یکنواخت و دائم که با چرخش هوا درآمیخته است؛ اما آن شش نفر هیچ توجهی به صدای سوت ندارند. سه تایشان زن و سه تایشان مرد هستند. هر چند دقیقه، کسی نفس عمیق می‌کشد. شعله‌ی شمع، آتشش چند میلی‌متر از قبل بلندتر می‌شود. توجه هر شش نفر در آن لحظه به شمع است. خیره نگاه می‌کنند و باز ادامه می‌دهند. شعله فرومی‌نشیند. کسی نفس عمیقی می‌کشد. صدای سوت فضا را گرفته است. یکنواخت و آرام می‌خواند. شعله همچنان می‌سوزد. بدون اشک، بدون دود، نخ شعله خمیده‌تر شده است. هر شش نفر نشسته‌اند پشت میز و می‌نویسند. به شعله می‌نگرند و به اشک شمعی که از قبل بر شمعدان خشک شده است. یکی از زن‌ها بلند می‌شود. بقیه‌ی نگاه‌ها به سمت او باز می‌گردد. قلم‌ها از چرخش باز می‌ایستند؛ اما باز، برمی‌گردند و به شمع می‌نگرند. یک نفر نفس عمیقی می‌کشد. زن می‌نشیند. قلم‌ها می‌چرخند. شمع می‌سوزد، بدون اشک.»
کتابخوان🤓
۱۳۹۷/۱۱/۰۹

اولین داستانش جالب بود؛ هیچ وقت به یک زنبور به عنوان یک سرباز نگاه نکرده بودم.. بقیه داستان هاشو نپسندیدم..

بهار
۱۴۰۱/۰۲/۲۵

اسم این کتاب نیست و اسم چیزهایی که توش نوشته شده داستان نیست! تا اخر نخوندم قطعا

AMIR MM
۱۳۹۸/۱۲/۲۱

1-عاااااالی بووود. 2-جالب بود. 3-جذاب بود. 4-پر ماجرا بود. 5-افتخار می کنم که این کتاب رو خواندم. 6-اونجایی که زنبور با اون پسر شریک بود خوب بود. 7-باز هم می گویم عاااااالی بووود.

Mohammad Bagheri
۱۳۹۹/۰۱/۳۱

داستان های خوبی داشت، اما به نتیجه خاصی نمی رسید.

Hossein Mehrabi
۱۳۹۹/۰۱/۱۴

با نخوندنش چیزی رو از دست نمی دهید ، ولی با خوندنش وقت تون از دست می دهید

;
۱۳۹۹/۰۵/۰۱

🤮🤮👎🏼👎🏼👎🏼

ما دیوارهای نازکی بین خودمان کشیده‌ایم. ما برای این دیوارهای نازک و زمین‌های کوچک مبلغ هنگفتی پرداخت می‌کنیم. ما می‌ترسیم که مسخ شویم. چون گاهی برای خرید این دیوارهای نازک کنار دیوار نازک دیگری آن‌قدر کار می‌کنیم که... شاید این‌قدر کار می‌کنیم که خیلی چیزها را فراموش کنیم
کتابخوان🤓
در بین این کتاب‌ها، یکسری کتاب هست که با روزنامه جلد شده‌اند. شاید کسی خواسته نام این کتاب‌ها در تیررس نباشد، مثل وقتی‌که یک آدم می‌خواهد هویت خود را در فیلم‌ها مخفی نگه دارد.
کتابخوان🤓
من امشب بیرون پنجره‌ی اتاقم را با او شریک می‌شوم. همان‌طور که پشت‌بام بالای اتاقم را با کبوترها شریک شده‌ام، همان‌طور که زمین اتاقم را با مورچه‌ها شریک شده‌ام و تخت خوابم را با عروسکم فیلیپ
کتابخوان🤓
امروز من اتاقم را با کسی شریک شده‌ام. فکر کنم قرار است شب اینجا بماند! از خودم می‌پرسم من چقدر حاضرم جایم را با کسی شریک شوم؟ چند بار سعی کردم بپرانمش... اما نمی‌پرد. فوتش می‌کنم. با کتاب ضربه می‌زنمش... اما نمی‌رود. خیلی اعتمادبه‌نفس دارد انگار. به‌هرحال زنبور است. زیاد زرد نیست. زنبور زیاد خوشگلی نیست؛ اما خوب... جالب است. کم‌کم دارد ازش خوشم می‌آید انگار... نمی‌دانم... از نگاه کردنش چندشم می‌شود.
کتابخوان🤓
هنوز با اینکه حالا دیگر یک پسر شده بود، هنوز از دستشویی بانوان استفاده می‌کرد.
کتابخوان🤓

حجم

۴۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان