
کتاب این داستان را نخوانید
۳٫۷
(۱۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب این داستان را نخوانید
«این داستان را نخوانید» مجموعه ۱۴ داستان کوتاه نوشته کامران سحرخیز با رویکردی نو و تجربهگرایانه است.
بخشی از «پیله» را میخوانید که داستانی سوررئال درباره عدهای است که سالها کنار دریا نشستهاند اما هیچگونه شناختی از آب و شنا ندارند:
اصلاً نمیدانیم از کجا پیدایش شد. ما زیر سایهٔ درختهای توسکا نشسته بودیم و بیاعتنا به هم چُرت میزدیم. بعضیها هم ظاهراً قدم میزدند. اگر کسی، به اشتباه و نه از روی عمد، به خط ممنوعه نزدیک میشد، مأموران مهربان و دلسوز، که همهجا نظم را حفظ میکنند و به فکر امنیت همه هستند، با صدای سوتی که هشداردهنده و در عین حال مهربان بود، آگاهش میکردند. واقعاً لحظات خوبی را سپری میکردیم.
ناگهان شنیدیم کسی دارد میدود و به طرفمان میآید. واقعاً مسخره بود. دویدن، آن هم اینجا! خوب نگاهش کردیم. ظاهراً دیوانه به نظر نمیرسید. کنار ما نشست. بدون علت لبخند میزد و به همهجا نگاه میکرد. به بغلدستیام لبخند مسخرهای تحویل داد و گفت: «آب که خوبه، هوام که خوبتر؛ چرا کسی نمیپره توی آب؟»
همه با تعجب به او نگاه کردیم. پریدن توی آب؟! اطمینان پیدا کردیم که مردک دیوانه است. همزمان با هم، به وسیلهٔ ارتباط فکری، موضوع را به مأموران گزارش دادیم.
یکی از مأموران، بعد از دریافت سیل افکار ما، به او نزدیک شد و گفت: «شما اجازهٔ مخصوص برای آمدن به اینجا را دارید؟»
او باز هم با لبخندی مسخره به او نگاه کرد و گفت: «اجازه؟... برای چی؟... مگه واسه اومدن به اینجا اجازه لازمه. برو بابا حالت خوش نیست!»
کتاب کوچک شادمانی![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
ملودی راس
من سکوت انسانمکیوان مهرگان
نامی نمی توان گذاشتآریا صدیقی
تلخیص کمپل - وین - والش ارولوژی ویراست 2021 (جلد پنجم)کیوان رضوانی
گیسوانت سیه چادر گرمسیر و سردسیر من استلطیف هلمت
سربازهای خسته، پشت خاک ریزهای تختفریاد ناصری
۶۱ دقیقه پس از یازده شباسپایک میلیگان
کوهستانعلی حسینی
کنار رود پیدرا نشستم و گریستمپائولو کوئیلو
دنیا، سلام؛ پرندگانجیل مک دونالد
آناناسوحید حسینی ایرانی
ایمان بدون نونمجتبی احمدی
ابری که از مقابل ماه می گذردرویا شاه حسین زاده
مرگ یک دست سفید میپوشدابراهیم عادل
میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودممحمد شمس لنگرودی
گل سرخی در زدسارا محمدی اردهالی
سقوط از بالای برج ایفلزینب محلوجی
صبحانه در خانه سوختهمارگارت اتوود
جنام، جماعت بسم ا...رضا حیرانی
حجم
۳۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۳۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
به روی چشم نمیخونم مرسی که گفتین
متوجه چیز خاصی نشدم.سبک دلنشینی نداشت .
به نظر من عالیه حتما بخونیدش حداقل برید نمونه رو بخونید من که واقعا چند تا صفحه اول نمونه رو خوندم عاشقش شدم😊واقعااااا عالیه
چشم داداچ نمیخونیم شما جون بخواه
خیلی خوبه.من قبلا نسخه ی چاپی این کتاب رو مطالعه کردم.کتاب متفاوتیه.
داستانهای جالبی داره، یه سبک جدید. البته بعضی از داستانها برای من نامفهوم بود ولی در کل خوشم امد، شما میتونید ابتدا نمونه رو بخونید
این کتاب با قلم بسیار زیبا یی نوشته شده ونشان دهنده سواد بالای نویسنده است وکسانی که در زمینه ادبیات اطلاعات کافی ندارند قادر به درک آن نیستند به نظرم این نکاه نویسنده یک نگاه عمیق وبسیار زیبا در ادبیات
اگه دنبال یه سبک متفاوت هستید، میتونه جذبتون کنه. اما تقریبا هیچ درس و مفهوم خاصی نداره و ممکنه بابت وقتی که براش گذاشتید، پشیمون بشید.
بیشتر مناسب سلیقه افرادی که داستانهای پست مدرن میپسندن.