دانلود و خرید کتاب اسماعیل امیرحسین فردی
تصویر جلد کتاب اسماعیل

کتاب اسماعیل

معرفی کتاب اسماعیل

«اسماعیل» نام رمانی از امیر حسین فردی است. ماجرا در یک محله به اسم قنبرآباد می‌گذرد. راوی داستان دانای کل است. اسماعیل زاغو که جوانی زیبارو، بلوند، کتابخوان و ورزشکار است به قهوه خانه علی خالدار رفت و آمد می کند. آغاز داستان نویسنده کمی از حال و هوای محله و شخصیت‌های داستان می گوید و داستان به آهستگی وارد زندگی اسماعیل و گذشته و حال او می‌شود: «چند ماهی بود که سر و کله اسماعیل زاغول بیشتر توی قهوه خانه پیدا می شد؛ صبح و عصر و حتی شب. تازه به صورتش تیغ می انداخت. چشم هایش آبی بود و پوستش سفید و اگر با موهای بلند و بلوطی سرش ورنمی رفت، یک جور آشفتگی قشنگی داشت. اسماعیل زاغول باشگاه می رفت و زیبایی اندام کار می کرد. توی خانه هم یک جفت دمبل داشت که جلوی آیینه می ایستاد و بازو سرشانه کار می کرد. روی هم رفته قدبلند و خوش اندام بود. بچه ها اسی خوشگله صدایش می کردند، اما علی خالدار فقط توی دلش می گفت، اسی خوشگله؛ به زبان که می آمد، اسماعیل صدایش می زد. بعضی وقت ها هم می گفت: «اسی، اسی جان!» هرچه علی خالدار، کوتاه و تیره بود، در عوض اسماعیل، بلند بود و روشن. مرض کتاب خواندن داشت؛ آن هم داستان های پلیسی و عشقی، همین طور کیهان ورزشی. اهل سیگار و قلیان نبود، اما از چای بدش نمی آمد، به خصوص از چای علی خالدار. می گفت: «عین چای مادرم بهم مزه می ده!» دور و بَر ظهر می آمد. خودش می رفت سر سماور و چایی می ریخت. همان نزدیکی، پای پیشخوان، پشت میز می نشست و کتابش را باز می کرد و چشم های آبی اش روی سطرها دودو می زد. علی خالدار وقتی می دیدش، می گفت: «چطوری اسماعیل، میزونی یا نه؟» در هر حال که بود، جواب می داد: «میزونم.»
Bi vafa
۱۳۹۷/۰۴/۳۱

یادش بخیر😳 این کتابو از نمایشگاه کتابِ سالِ94 خریدم. بعد یه هفته ی پرکار و پردرس😳,وقتی که از خستگی نمیتونستم چشمامو باز نگه دارم شروعش کردم,یه نفس خوندم و تا چند ساعت بعدش کتابو تموم کردم😊 پایان بندی بی نظیری داشت. برم برای بار

- بیشتر
کاربر ۱۲۳۸۴۰۱
۱۳۹۹/۰۸/۰۸

این کتاب داستان جذاب و کشش داری داره منتها بنده که با دیگر آثار استاد فردی آشنا هستم و تازه این کتاب رو خوندم اولش باور نمیکردم که این اثر برای آقای فردی باشه به خصوص در قسمت توصیفات و آرایه

- بیشتر
عباس عارف
۱۴۰۲/۰۳/۲۳

سلام من کتاب اسماعیل رو ظرف ۴۸ ساعت خوندم چند صفحه که خوندم تصور کردم داستان مربوط به دهه ۳۰ هست تا اینکه میره شمال و اونجا روی سنگ قبر میرزا ملک نوشته در گذشت ۱۳۴۷ معلوم میشه داستان مربوط به دهه

- بیشتر
محمدحسین
۱۴۰۰/۰۱/۱۶

این اولین کتابیه که از مرحوم فردی خوندم داستان پردازی هنرمندانه ای داره و قلم روانی...

A L I
۱۳۹۹/۰۵/۱۳

با چند فصل قبل از فصول آخر نتونستم ارتباط بگیرم و داستان به نظرم قفل کرده بود اما از باقی رمان واقعا نمیشه گذشت، شیرین و جذابه. پر از توصیفات دلنشین، ملیح و استادانه است. در پیاده کردن و جاگذاری ایدئولوژی

- بیشتر
Dianaw😻
۱۳۹۷/۰۸/۲۴

جلداولش خوبه جلد دومش عالی

fatemeh.daei
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

خیلی دوست نداشتم

داتیس
۱۴۰۳/۰۷/۲۳

این کتاب و چند سال پیش خونده بودم،اسمش یادم رفته بود دوباره گرفتم،یک داستان ساده و زیبا از مردم کوچه و بازار در پیش از انقلاب،قابل فهم ومثل خیلی از داستانهای امروز پر از پیچ وخم وزبان استعاری وگفتارغیر قابل

- بیشتر
معصومه
۱۴۰۲/۰۶/۱۹

به شخصه عاشق این کتابم. نسخه چاپیش رو خوندم. واقعا زیباست

کاربر 1088546
۱۴۰۲/۰۵/۱۷

اون بخش از کتاب که اسماعیل تو قطار بود رو چندین بار باید خوند،این قدر توصیفات کامله از افراد داخل کوپه.

حالا با خیال راحت کتاب می خواند. هرکدام را که دلش می خواست می خرید. دیگر خیلی چشمش به دست الیاس نبود که برایش کتاب بیاورد. اغلب توی قهوه خانه می خواند.
کاربر ۴۵۳۹۶۵۳
صیاد همیشه صید نمی کنه. بعضی وقتا خودش صید می شه. از اول همین طور بوده و تازگی نداره. یک روز هم شاید نوبت من برسه.
Mahdi Askarian
صیاد همیشه صید نمی کنه. بعضی وقتا خودش صید می شه. از اول همین طور بوده و تازگی نداره
معصومه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۴۳,۵۰۰
۵۰%
تومان