کتاب ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم
معرفی کتاب ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم
ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم اولین رمان متین ایزدی نویسنده و سازنده بازیهای رایانهای است، که هنگام انتشار با استقبال خوبی روبهرو شد. این اثر در ژانر ماجراجویانه نوشته شده و داستان مشاور ارشد یک باند قاچاقچی به اسم بوکسر علی را روایت میکند.
درباره کتاب ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم
بوکسر علی مشاور ارشد باند قاچاق حاج اسپکتور طاقتش تمام شده و هر لحظه انتظار میکشد از تشکیلات قاچاق برود بیرون؛ اما در آخرین ساعتهای حضورش در باند، درخواست یک زن خارجی را برای پیدا کردن صندوقچه گم شده شوهرش قبول میکند. این صندوقچه در اعماق خلیج فارس مدفون شده است.
بوکسر علی سفر پرماجرایش را برای پیدا کردن صندوقچه آغاز میکند. او برای این کار مجبور است از بین خطرناکترین باندهای قاچاق جنوب گذر کند. سفر او از یک کشتی نفرین شده آغاز میشود و با ماجراهای عجیب و نادر دیگر ادامه پیدا میکند.
متین ایزدی برای نگارش ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم بارها به جنوب و جزیره قشم سفر کرده و سعی کرده با ادبیات و لهجه این منطقه هر چه بیشتر آشنا شود تا بتواند آن را به بهترین شکل به خواننده انتقال دهد.
در این داستان ماجراجویانه رگههایی از رئالیسم جادویی را میبینید که ناشی از فرهنگ و باورهای سحرانگیز خطه جنوب است.
خواندن کتاب ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای ماجراجویانه و شگفتانگیز را به خواندن این رمان جذاب دعوت میکنیم.
درباره متین ایزدی
متین ایزدی کارشناسی مهندسی صنایع و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارد. او بیشتر یک نویسنده بازیهای رایانهای است اما در زمینه نوشتن فیلمنامه، ویراستاری و روزنامهنگاری هم فعالیت داشته است. خروس جنگی، گرشاسپ و شهر بختکها از بازیهایی هستند که او نوشته است.
ایزدی از مهارت و ذوق خود در زمینه نگارش بازیهای رایانهای در نوشتن کتابش هم بهره برده و ما زمانی که داستان این کتاب را میخوانیم گویی در میان یک بازی رایانهای پرهیجان هستیم.
بخشی از کتاب ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم
«بوکسرعلی» داشت سر بچهقاچاقچیهایی که باعث شده بودند از محمولهی دیشب، دو هزار لیتر گازوئیل به دریا ریخته شود، داد میزد. بچهقاچاقچیها شانزدههفده سالشان هم نشده بود، ولی چهرههایی آفتابسوخته داشتند و سنشان به جاشوهای بیستوپنج تا سیساله میزد. بوکسرعلی سیلیِ محکمی به بچهقاچاقچی وراج زد. عینک ریبَنش پرتاب شد چند متر آنطرفتر روی زمین.
«ولک... شیطون نشوها... بد کردم سیتون اَ سیرک شُمانه کِشیدمتون بیرونها؟ گفتُم بهتون آرتیستبازیتون به سیرک بودا... نگفتُم؟... اینجا دیگه خبری از خرس گیریزلی و شیرزن آفریقایی و شلاقزن اسپانیایی و دلقک ایتالیایی و میمون استرالیایی نیستا... اینجا چشبندو کُنی چَپهت موکُنما... فینیش؟»
بچهقاچاقچی سیلیخورده با چشمانی سرخ، جای دست سنگین بوکسرعلی روی گونهاش را مالید و سری بهنشانهی تأیید بالا و پایین کرد.
«موگُم فینیش؟»
«فینیش!»
«حالام تا با وایر سیاتون نکردُم، گم میشین گازوئیلای سِنتِر استور رو جاساز میکنین تو بُطرای دلستر... دیگهم نه رو بلم میرین نه رو بارج... آندرستاند؟»
بچهقاچاقچیها سر تکان دادند و بهسرعت دور شدند. دمپاییهای ابریشان لخلخ روی سنگهای خشک کف گاراژ صدا میداد، صدایی که دور و دورتر میشد. بوکسرعلی آنقدر با نگاه سنگینش دنبالشان کرد که بدنهای رقصانشان در هرم آفتاب به خطوط معوجی تبدیل و وارد استوانهی سوله شد. عینک ریبن همچنان روی زمین افتاده بود و برق میزد. بوکسرعلی بهسمت عینک رفت و آن را از روی زمین برداشت. خاک شیشههایش را با یکی دو فوت پاک کرد.
حجم
۱۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۱۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
نظرات کاربران
ریتم تند و در عین حال تصویرسازی استادانهی داستان شما رو کاملا در خودش غرق میکنه. بسیار مهیج، گرم و صمیمی است. شما را با خود میبرد به دنیای پرهیاهو و ماجراجویانه شخصیتهایش. بسیار لذت بردم و بیصبرانه چشمانتظار نوشته
برید تو سایت zoomg.ir اسم کتابو سرچ کنید؛ یه متن هست که در مورد کتاب توضیح داده
من ۵۰ درصد کتاب را خوندم خیلی جذاب بود و تصویرپردازی های نویسنده را دوست داشتم. موضوعش هم جالب بود و اینکه صحنه ها ایران خودمون هستن باعث شد بیشتر با کتاب ارتباط بگیرم، اما وقتی فهمیدم تموم نمیشه و جلد
عالی منتظر جلد دومش میمونم
یک تریلر جذاب و خواندنی با تصویرسازیهای پخته و درستوحسابی. کسایی که اکشن دوست دارن و فضای جنوب رو میپسندند عاشقش میشن.
یک رمان بسیار جذاب و هیجان انگیز با المان های بومی جنوب ایران و فضاسازی سینمایی. شخصیت پردازی و انتخاب القاب هم زیبا و هنرمندانه بود. از این ماجراجویی دلنشین لذت بردم و منتظر جلد دوم هستم.
خب به سلامتی، نویسنده شش سالی وقت صرف کردن برای جلد اول، یک ده سالی هم تا ١٤٠٥ باید منتظر موند برای جلد دوم والی ماشاال..،. انصافا بین کتابهای اکشن ایرانی نمونه بی نظیری بود و با خواندن کتاب خودت رو
با این که از جملات جنوبی استفاده شده بود اما متن روان بود و همین جملات دلنشین و با مزه بزرگترین مزیت کتاب بودند. گاهی چند بار یه جمله ش رو میخوندم و کیف میکردم. اما یه جاهایی خواندن متن
مثل یک فیلم سینمایی پرهیجان بود . حقیقتا لذت بردم
عالی چقدر خوب تصویر سازی کرده فضای قشم رو ای کاش ادامه داشت باتشکر