دانلود و خرید کتاب خرده‌ داستان‌ها ترجمه پژمان طهرانیان
تصویر جلد کتاب خرده‌ داستان‌ها

کتاب خرده‌ داستان‌ها

معرفی کتاب خرده‌ داستان‌ها

«خُرده داستان‌ها» مجموعه‌ای از بهترین داستان‌های کوتاه کوتاه آمریکایی از سال به کوشش جِروم اِستِرن و ترجمه سارا و پژمان طهرانیان است. جروم استرن (۱۹۹۶- ۱۹۳۸) نویسنده‌ی آمریکایی و استاد زبان و ادبیات انگلیسی و فرهنگ عامه بود. در سال ۱۹۹۰ کتابی تحسین‌شده درباره‌ی داستان‌نویسی از او منتشر شد با عنوان خلق داستان خوش ساخت (Making Shapely Fiction) و متن‌های رادیویی‌اش که از رادیوی ملی آمریکا پخش می‌شد و شامل تک‌گویی‌های صریحش بود، طرفداران بسیاری داشت. استرن همچنین رئیس دپارتمان نویسندگی خلاق در دانشگاه ایالتی فلوریدا بود و پایه‌گذار مسابقه‌ی «بهترین داستان کوتاه کوتاه آمریکا»، مسابقه‌ای که ده سال، از ۱۹۸۶تا ۱۹۹۶، به طور منظم برگزارش کرد و پس از آن‌که داستان‌های راه‌یافته به مرحله‌ی نهایی آن ده سال را در قالب کتاب Micro Fiction (که کتاب حاضر انتخاب یازده داستان از آن است) آماده کرد، تسلیم سرطان شد و از دنیا رفت. بخشی از داستان کوتاه سال نو، اثر «پاملا پینتر» استاد رشته نویسندگی خلاق و پایه‌گذار فصلنامه Story را می‌خوانید: آخر شبِ کریسمس در رستوران اسپینِلّی است که دومینیک با ایده‌ی احمقانه‌اش پاداشِ ما گارسون‌ها را می‌دهد: ژامبون‌های ایتالیایی در لفاف‌هایی آن‌قدر تنگ که مثل جوراب‌های طلایی زربفتِ گیلدا می‌درخشند. در خانه، گیلدا بیدار مانده تا مرا به روشِ خودش غافلگیر کند: تمام وسایل من از سه ماه قبل ریخته شده روی پله‌ها. دست‌به‌سینه، ناخن‌های سرخش را به آستین‌های ساتنِ سفیدِ روب‌دوشامبرش می‌زند و می‌گوید که جریان فیونا را شنیده. ژامبون را توی جیبم صاف و صوف می‌کنم و وسایلم را ــ سی‌دی‌هایم، وزنه‌هایم و یک دوربین پولارویدِ عتیقه ــ توی کیسه‌زباله‌هایی که مجانی در اختیارم گذاشته می‌چپانم. بعد، همه را ول می‌کنم که بیفتند و ژامبون را دودستی تعارفش می‌کنم. آن را طوری توی دستم نگه داشته‌ام انگار که بچه‌مان است. او هیچ توضیحی نمی‌خواهد ـــ ژامبون را هم. فیونا مال دومینیک است و ما داستان کوتاهِ تلخی هستیم از دلتنگی‌های یک‌شبه در رستوران. اما...
محمد شریعتی
۱۳۹۸/۱۱/۱۶

کتاب Micro Fiction کتابیه که داستان‌های کوتاهِ کوتاه داره (جمع آوری شده از یه مسابقه ۱۰ ساله)، داستان‌هایی که از ۲۵۰ کلمه تجاوز نمی‌کنه، داستان‌هایی که شاید حس بد بهتون بدن شاید هم حس خوب! البته این ترجمه فقط چند تا

- بیشتر
مطی
۱۴۰۰/۰۳/۲۷

چند داستان اول را خواندم،هیچ جذابیتی نداشت.

زن نگران آدم‌ها بود، مرد نگران اشیاء؛ و وجه اشتراکشان همین نگرانی بود. زن می‌گفت: «اگه دخترمون با این و اون رابطه داشته باشه چی؟» مرد جواب می‌داد: «پله‌های ایوون خراب شده. ممکنه یکی پرت شه پایین.»
Johnny
میمای زبان‌دان جواب داد: «من مترجمشون هستم.» دکتر با ایکس‌رِی‌های بارباریتا وارد اتاق شد و با بدخُلقی گفت: «No bueno.» ۱ بعد به میما گفت: «ازش بپرسین تی‌بی ۲ داشته.» میما رو کرد به بارباریتا و گفت: «می‌پرسه تی‌وی داری؟ تلویزیون.» بارباریتا گفت: «بهش بگو آره. اما تو هاوانا. تو میامی نه. این‌جا دخترم داره.» میما به دکتر گفت: «می‌گه تو کوبا تی وی داشته اما این‌جا نه. این‌جا دخترش تی‌وی داره.» ــ در این صورت، دخترش هم باید تستِ تی‌بی بده. میما ترجمه کرد: «می‌گه باید تلویزیون دخترت رو امتحان کنه تا مطمئن شه کار می‌کنه؛ وگرنه نمی‌تونی گرین‌کارتت رو بگیری.» بارباریتا که گیج شده بود، پرسید: «حالا چرا تلویزیون؟» ــ چندبار بهت گفتم باید یکی بخری؟ بارباریتا، مگه نمی‌دونی این‌جا آمریکاست؟
Johnny
من و پدرم کوسن گذاشته‌ایم پشتمان. تلویزیون روشن است، اما ما بدون این‌که به هم نگاه کنیم حرف می‌زنیم. این‌طوری بهتر است؛ این‌طوری برای پدرم پیداکردن کلمه‌هایی که مثل آگهی‌های بازرگانی بین نفَس‌هایش فاصله می‌اندازند راحت‌تر است. یکی از آن وقت‌های عجیبی‌ست که آپارتمان کوچک ما در محله‌ی برانکس خالی‌ست. خواهرم با پسری که نمی‌تواند به خانه بیاورد قرار دارد. برادرم در کلیسا شمع روشن می‌کند و دعاهایی می‌خواند که عمرش را طولانی‌تر نخواهند کرد. مادرم در فروشگاهی همین دوروبرها به جای گوشت خوک، دنده‌ی گوسفند می‌خرد؛ و قیمت‌ها هم هیچ ربطی به سلامتی ما ندارند. حالا دوره‌ای‌ست که پدرم شغل خوبی در یک دفتر پستی دارد و این معجزه‌ی آرامش وقتی دارد نصیبمان می‌شود که فیلم‌های قدیمی را تماشا می‌کنیم؛ فیلم‌هایی که هیچ ربطی به چیزی که هستیم ندارند.
Mr.Cooper

حجم

۵۵۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۵۵۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان