دانلود و خرید کتاب اسم من ریچل کوری است ریچل کوری ترجمه فرانک حیدریان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اسم من ریچل کوری است اثر ریچل کوری

کتاب اسم من ریچل کوری است

نویسنده:ریچل کوری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اسم من ریچل کوری است

«اسم من ریچل کوری است» مونولوگی برگرفته از نوشته‌های ریچل کوری و ترجمه فرانک حیدریان است. آلن ریکمن کارگردان و بازیگر انگلیسی و کاترین واینر ژورنالیست آمریکایی، بر اساس خاطرات و ایمیل‌های ریچل کوری فعالِ صلحِ ۲۳ ساله‌ی آمریکایی این متن را نوشته و ویراستاری نموده اند. رِیچل در سال ۲۰۰۳ به جنبش اتحاد جهانی (ISM) که سازمانی فلسطینی است در جریان درگیری بااسرائیل، برای حل مشکلات فلسطینیان از طریق روش‌های بدون خشونت، پیوست و در طول انتفاضه‌ی دوم به غزه رفت. کمتر از دو ماه از ورود ریچل به فلسطین نگذشته بود که در ۱۶ مارچ ۲۰۰۳ و در نوار غزه، در حالی‌که از خراب شدن خانه‌های مردم غیر نظامی فلسطینی جلوگیری می‌کرد، توسط یک بولدوزر زرهی اسرائیلی به قتل رسید. خانواده‌ی ریچل کوری طرح دعوی کرده و از راننده‌ی بولدوزر و وزارت دفاع اسرائیل شکایت کردند و در دادگاهی با وکیلی فلسطینی حاضر شدند. ولی دادگاه اسرائیل که ریاست آن را قاضی اودد گرشان عهده‌دار بود، ریچل کوری را در مرگ خودش مقصر شناخت و در دادگاه گفت: «این اتفاق به‌خاطر بی‌فکری خودِ وی افتاد. او به منطقه‌ای رفته بود که محل استقرار تک‌تیراندازهاست و روزانه بیش از صدها تیر در آن منطقه شلیک می‌شود. حتی دولت امریکا هم به شهروندانش هنگام بازدید از نوار غزه نسبت به این منطقه هشدار داده است. او به‌عنوان یک انسان بالغ و صاحب تفکر خود را از آن منطقه‌ی خطرناک دور نکرد»؛ در نتیجه‌ی این اظهارات، قدرتمندان اسرائیلی موفق شدند تا خون این فعال صلح را پایمال کنند. بخش کوچکی از متن کتاب: همه‌ی ما روزی به دنیا می‌آیم و یه روزی هم خواهیم مرد. به احتمال زیاد توی تنهایی. اگر تنهایی‌مون غم‌انگیز باشه چی؟ تنهایی به ما اجازه می‌ده در مورد حقیقت بدون ترس و وحشت حرف بزنیم. اگر تنهایی‌مون به ما اجازه‌ی ماجراجویی بده چی؟ که جهان رو مثلِ یه هیبتِ پویا، تغییرپذیر یا تعاملی تجربه کنیم؟ اگه من توی بوسنی زندگی می‌کردم، یا توی روآندا، یا چه می‌دونم یه جای دیگه، اون‌وقت مرگِ الکی نمی‌تونست برام یه چیزِ نمادین و دور از انتظار باشه. مرگ دیگه یه اتفاقِ مجازی نبود. حقیقت داشت ...فهم این حقیقت که من تمام عمرم رو بی‌دغدغه زندگی خواهم کرد - چرا که به‌واسطه‌ی ملیّتم بر دیگران برتری‌های زیادی دارم- برام عذاب‌آوره.

نظرات کاربران

franny glass
۱۳۹۹/۰۹/۰۱

نمایشنامه بر اساس خاطرات و ایمیلهای یک دختر 23 ساله ی فعال صلح آمریکایی نوشته شده که در سال 2003 به نوار غزه می رود و... . این نمایشنامه نگاه ما رو به کلیشه ی رایج اسرائیل و فلسطین کاملا

- بیشتر
انشرلی
۱۴۰۰/۰۸/۲۲

after all this times ?always روحت شاد پورفسور اسنیپ

📚حلما بانو📚
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

نمود: انسانیت همه جای عالم یکی ست البته ترجمه رو نپسندیدم !

hiba
۱۴۰۱/۱۲/۱۵

کتاب بااینکه یک جاهایی نامفهوم وگیج‌کننده به نظر می‌رسد اما ازجذابیت خواندنش کم نمی‌کند. نمایشنامه‌ای از زندگی کوتاه دختری جوان وکم سن وسال باآرزوهای بزرگ وروحی آزاده که جانش را درراه دفاع از انسانیت وجستجوی حقیقت از دست می‌دهد. کتاب مثل

- بیشتر
زینب
۱۴۰۱/۰۹/۰۸

هر چه به آخر کتاب نزدیک شدم زیباتر شد به نظرم باید روی تمام جملاتش فکر شود چون از دلش بیرون آمده بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۶)
ریچل: همه‌ی ما روزی به دنیا می‌آیم و یه روزی هم خواهیم مرد. به احتمال زیاد توی تنهایی.  اگر تنهایی‌مون غم‌انگیز باشه چی؟ تنهایی به ما اجازه می‌ده در مورد حقیقت بدون ترس و وحشت حرف بزنیم. اگر تنهایی‌مون به ما اجازه‌ی ماجراجویی بده چی؟ که جهان رو مثلِ یه هیبتِ پویا، تغییرپذیر یا تعاملی تجربه کنیم؟ اگه من توی بوسنی زندگی می‌کردم، یا توی روآندا، یا چه می‌دونم یه جای دیگه، اون‌وقت مرگِ الکی نمی‌تونست برام یه چیزِ نمادین و دور از انتظار باشه. مرگ دیگه یه اتفاقِ مجازی نبود. حقیقت داشت. من حقِ این‌طور استعاره رو ندارم. ولی ازش استفاده می‌کنم تا خودم رو تسلی بدم. تا به چیزی بزرگ و عبث معنی‌ای کوچک بدم. فهم این حقیقت که من تمام عمرم رو بی‌دغدغه زندگی خواهم کرد - چرا که به‌واسطه‌ی ملیّتم بر دیگران برتری‌های زیادی دارم- برام عذاب‌آوره.
franny glass
فکر می‌کنم روح آواره‌ای دارم.
hiba
بعضی وقت ها آدرِنالین، هفته ها مثلِ داروی بیهوشی عمل می‌کنه و بعد توی شب دوباره حقیقتِ جایی که در اون هستم با من روبه‌رو می‌شه.
hiba
زیاد. همکارم، دان رِمفرد می‌گوید: «خیلی آسان است که به دخترِ پدری دیگر افتخار کرد.» پدرها این طوری هستند؛ فطرتاً نمی‌خواهند فرزندان‌شان این‌گونه باشند. مهم نیست آن‌ها چند ساله‌اند. مهم نیست آن‌ها چقدرشجاع‌اند و حتی مهم نیست چقدر کارشان را خوب انجام می‌دهند. آن‌ها دوست ندارند فرزندان‌شان در معرض مسائل و مشکلات بسیارباشند و یا شاهد رنج‌های بسیار.
hiba
اگه من توی بوسنی زندگی می‌کردم، یا توی روآندا، یا چه می‌دونم یه جای دیگه، اون‌وقت مرگِ الکی نمی‌تونست برام یه چیزِ نمادین و دور از انتظار باشه. مرگ دیگه یه اتفاقِ مجازی نبود. حقیقت داشت.
hiba
وقتی از جلوی دبیرستان قدیمیم رد می‌شم، از پنجره‌ی ماشین بیرون می‌آم و جیغ می‌کشم: «هاهاها. لعنتی، لعنتی، لعنتی.» برای روزهای نه چندان خوش گذشته که اون‌جا درس می‌خوندم.
ویکتـوریـا

حجم

۵۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

حجم

۵۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
۹,۸۰۰
۳۰%
تومان