دانلود و خرید کتاب تذکره اندوهگینان حسام‌الدین مطهری
تصویر جلد کتاب تذکره اندوهگینان

کتاب تذکره اندوهگینان

ویراستار:فهیمه شانه
انتشارات:نشر اسم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۶۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تذکره اندوهگینان

تذکره اندوهگینان نام رمانی از حسام‌الدین مطهری نویسنده‌ی جوان ایرانی است. تذکره اندوهگینان را در تعریفی ساده می‌توانیم داستانی رازآلود درباره سفر از غم به اندوه و از اندوه به شادی‌ بدانیم که در قرن چهارم هجری می‌گذرد. 

درباره‌ی کتاب تذکره اندوهگینان

حسام‌الدین مطهری نویسنده‌ی رمان تذکره‌ اندوهگینان دربارۀ اثرش می‌نویسد: تصور می‌کنم این رمان برای همۀ کسانی نوشته شده که در پی خود هستند. به‌ هیچ‌ وجه مدعیِ نشان‌ دادنِ یک راه نیستم. خودم را هم در در جایگاهِ یک مصلح یا هدایت‌گرِ اجتماعی تصور نکرده‌‌ام. تذکره خالی از هرگونه دعوت به آیین، کیش، مذهب و نگرش است. اما کسانی که به هر دلیل، خود را بی‌اندازه در این جهان بیگانه می‌دانند مخاطبانِ اصلی رمان تذکره اندوهگینان محسوب می‌شوند.

در مسیر مطالعه‌ی داستان تذکره‌ اندوهگینان ما با عبدالله آشنا می‌شویم. اما عبدالله کیست؟ عبدالله تویی، عبدالله همذات توست.

به قرنِ چهارم می‌روی. در این سفر، از غم به شادی، در پیمودنِ جادۀ اندوه، با عبدالله همسفر می‌شوی، با خودت.

کتاب تذکره اندوهگینان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

حسام‌الدین مطهری درباره‌ی مخاطبان اصلی کتاب تذکره‌ اندوهگینان می‌گوید: اگر حس می‌کنید همچنان با «دلیلِ بودن» درگیر هستید، رمان تذکره اندوهگینان داستانِ شماست؛ بدونِ قضاوت، بدونِ سرزنش. او تذکره اندوهگینان را به تمام افرادی که با دنیا بیگانه‌اند، هدیه می‌کند.

جملاتی از کتاب تذکره اندوهگینان

بر سفر شدم و گذار کردم تا در آبادیِ شیوخ چشم گشودم. و آنان مردانی بودند برنشسته بر کرسی‌های قضاوت. و جز آنان، آبادی را کسی نبود و کسانِ آبادی جملگی برفته بودند. چون پرسیدمشان، بازگفتند بی‌خدایان گریختند از سخنِ حق. و آنجا هر شیخ بر کرسی خود بود و بر رأیِ خود و با دیگری‌اش سرِ سازش نبود. و مرا بخواندند جملگی -سه شباروز در میانشان بودم. هر یک به طریقی خواندند مرا که از گرویدگان به ما باش تا از هلاک امان یابی. بر سراپردۀ سرای هر یک سنگی بود و جمله‌ای تراشیده بر آن: ماییم حقیقت و حقیقت با ماست و ماییم با حقیقت. و آنان جملگی خود مالک می‌پنداشتند و چون پرسیدم: «حقیقت را چگونه یافتید؟» گفتند: «خدای تعالی ما را برگزید.» و هیچ جویا و طالبِ حقیقت نبودند آنان. مردانی بودند با جبه‌هایی کهن، صورت‌هاشان یکسر سکینه، نگاهشان نافذ، دستانشان ظریف.

اِیْ اِچْ|
۱۳۹۸/۱۰/۲۸

•|فرو افتادگان به چاهِ غم را فرارسیدن کاروان اندوه باید، برای رسیدن به مصرِ شادمانی؛ و رازِ برون شدن از چاه، «یوسف بودن» است! اندوه را رازی‌ست که فهم آن راز را جز جان‌های غمین نشاید. و جان‌های غمین جز به

- بیشتر
فاطمه سادات
۱۳۹۷/۰۸/۱۲

کتاب رو در موقعیتی خوندم که در بیشترِ جاها، جمله‌ی پشت کتاب که می‌گفت: این داستان، داستانِ توست رو خوب درک می‌کردم و می‌فهمیدم! چالشی که کتاب به همراه داره و اون رو طی مباحثه‌ی شیخ و شیخ‌الرئیس با خواننده درمیون

- بیشتر
k.t
۱۳۹۹/۰۵/۲۷

تجربه خوندن این کتاب شبیه تجربه یک سفر بود برام. سفری نفس گیر و پر از سوال و من عاشق سوال و سفرم :)

Toobakiani
۱۳۹۹/۰۵/۲۲

تذکره اندوهگینان! شرح حیرانی...نقل فراری از برای یافتن قرار... بخشی از متن کتاب برای کسانی که احساس می کنند از حیران زده گانند؛ "چون به بزرگسالی اندر گشت، دیگر شادی کردن نتوانست. شهد نشاط نمی چشید. عمر تهی می پنداشت، خان و

- بیشتر
مدرود
۱۳۹۷/۰۶/۰۹

مبهوت کننده...

plato
۱۳۹۷/۰۴/۳۰

دیشب کتابو گرفتم و الان ساعت۴:۳۴دقیقه صبحه..هیچوقت از خوندن کتاب الکترونیکی تا این اندازه لذت نبردم و بخاطر چشمهام نمیتونستم مدت زیادی بخونم.اما الان ۵ساعته پیوسته دارم مطالعه میکنم.نمیتونم وصفش کنم.عالیه..

vafa
۱۴۰۰/۰۸/۲۶

«اندوهگین جویای حق است و من به یافتن حق آزمندم.» . . . در سطر به سطر این کتاب، خودم رو دیدم. فلذا، ای اندوهگینان! این تذکره را بخوانید و جویای خود شوید.

مسلم عباسپور
۱۳۹۹/۰۴/۲۸

یکی از جذاب ترین، ناب ترین و نفس گیرترین رمان های ایرانی ست که خواندم. پرداخت خوب با جملاتی که گویی گوشت آدم را می برید لذت خواندن را زیباتر می‌کرد. آفرین به حسام الدین مطهری.

سادات
۱۳۹۷/۱۲/۱۰

تازه تمومش‌کردم.با تکیه به «عنوان» جذاب و وسوسه برانگیز این کتاب + آشنایی بسیار مختصر با سلیقه ی انتشارات، با شوق و اشتیاق فراوون نسخه ی چاپی رو خریدم. نظر نهاییم: توقعم از کتاب بیشتر بود. (از لحاظ محتوا). با توجه

- بیشتر
elahe sodachi
۱۳۹۷/۰۵/۱۵

کتاب خوبی بود با خلاقیت و نوآوری‌ای جذاب. نثر نویسنده عالی بود که نشان از غورش در ادبیات کهن دارد. حذف فعل‌ها به قرینه، به‌کاربردن افعال بسیط و مرکب کهن، ترکیبات و اصطلاحات قدیمی و مأنوس،... اثر رو خواندنی‌تر کرده

- بیشتر
هر آنجا که به تردید رسیدی، در آستانۀ آغازی و چون پرسیدی در آغاز خواهی بود.
misbeliever
این وسط گویی من آن کلمۀ بی‌ربط و ناجور میانِ جملۀ سادۀ زندگی بودم.
اِیْ اِچْ|
«غریب کیست شیخ!» «غریب آن نیست که تنش در این جهان غریب است، غریب دلی‌ست که در تن غریب است.»
علی شیری
تا دری را نکوبی، نخواهی دانست گشاینده‌ای هست یا نه.»
کاربر ۳۸۳۷۰۷۸
یحیی به‌خنده آمد و گفت: «نبشته را راز بسیار است. رازِ اکنون، رازِ آن دم که برخوانیش و رازِ آن‌دم که بسیار بر آن گذشته باشد.»
حسام الدین مطهری
جهل بادِ موافقِ آتشِ ظلم است
حسام الدین مطهری
موریانه‌ای در درونم می‌پرورد و حیاتم را می‌تراشد. فروریختنِ بندبندِ ایمانم را درمی‌یابم، چون می‌سوزاندم، می‌گدازدم و چنانم می‌کند که هر حصاری را بشکنم و بگریزم، حتی حصارِ تن را ... چنین حالی را نام چیست؟ شاید گریزی بی‌انتها یا شاید هجرتی رو به آرامش. کاش مردی می‌یافتم که راه نشانم می‌داد و دستم می‌گرفت. محتاجِ روشن‌ضمیری هدایتگرم.
vafa
«اندوه را مرکبِ شادی کن.»
khorasani
خدای تعالی یار ما باشد، که بی‌یاوریم برابر ظلم.
vafa
کشتیِ شکوهمندِ سلاطین را بحری جز خونِ مردمان نیست.
علی شیری
خدای را نتوان یافت جز با خرد. و خردمند آن باشد که بدان راه رود که بداند، نه آن که همه‌چیز داند. آنکه همه‌چیز داند خود در گردابِ جهل است
علی شیری
این وسط گویی من آن کلمۀ بی‌ربط و ناجور میانِ جملۀ سادۀ زندگی بودم. اما خدا خواست من هم به جهانِ حقیقت دینم را ادا کنم.
plato
نمی‌دانم چه‌ام. از غافلانم یا آنم که در دانسته‌های آمیخته‌اش می‌غلتد.
plato
«از من نرنج عبدالله! اگر بنا بود چهارپایی باشی، می‌بودی. حالا همانی که می‌باید.»
plato
«کاش همچون بهائم بودم، بی اندیشۀ فردا، بی بیمِ مرگ، بی جنب‌وجوشِ بی‌حاصل ...»
plato
هر آنجا که به تردید رسیدی، در آستانۀ آغازی و چون پرسیدی در آغاز خواهی بود.
plato
«غم همزادِ بنی بشر است و شادی غایتش. بسیار مردمان بیامدند و بی‌توشه برفتند و همه چون مجانین در پیِ شادی گشتند و راه بدان نبردند.»
plato
«برای کسانی که به شما آزار می‌رسانند برکت بطلبید؛ برکت بطلبید و لعن نکنید.»
maryam_z
همانا تیرگی آبستنِ رازآلودگی‌هاست.
plato
«نخستین دلداده نیستی اما حالا می‌دانی پی چه می‌گردی. آشفته‌حالی‌ات را بهانه‌ای است. کفران نکن. برو، یا می‌رسی یا می‌بازی. هر قدم رو به روشنی‌ست، اگر گشوده‌چشم بروی.»
jm

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان