کتاب شنام: خاطرات کیانوش گلزارراغب
۴٫۶
(۵۵)
خواندن نظراتمعرفی کتاب شنام: خاطرات کیانوش گلزارراغب
ماجرای کتاب "شنام" مربوط به سالهای ۶۱-۶۰ از عملیات شنام است که در مریوان به فرماندهی شهید احمد متوسلیان انجام شد. کیانوش گلزار راغب در این کتاب به بیان خاطرات خود از چگونگی مجروح شدن و اسارت خود و برادرش توسط گروهگ کومله میپردازد. نویسنده کتاب"شنام" که ۱۴ماه در اسارت کومله بوده است در این مورد میگوید: اسارتم در این دوران به صورت دوره گردی بود و آنها ۴۰-۳۰ نفری را که در اسارت داشتند و تعداد آنها هم در طول مسیر تغییر میکرد را از این روستا به آن روستا میبردند و همین طور این روند ادامه داشت تا زندان سردشت که دوران اصلی اسارت ما آنجا بود.
وی درباره داستان عشقی این کتاب هم میگوید: در دوران اسارتم قرار بود کومله مرا هم اعدام کند که یکی از خانواده ها که از ترس گروه دموکرات به کومله پناه آورده بود نگذاشتند که اعدامم کنند. این خانواده دختری به نام "شیلان" داشت که هیچ همکاری با کومله نداشت و بیشتر وقتش را با سگها بازی میکرد و در طول مسیر یک ارتباط عاطفی متقابل بین ما ایجاد شد که بنا به تعصبات حزبی گروه مقطعی بود...
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۷ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۷ صفحه
قیمت:
۸۳,۰۰۰
۴۱,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
من امروز تمومش کردم خیلی آخرش غم انگیز بود 🤕
خیلی جالب بود یه شخصی تو مملکت خودش یک سال اسیر باشه نشون دهنده اوضاع بحرانی اوایل انقلاب است و اینکه چقدر نعمت امینت اهمیت داره و از نون شب واجب تره خدا عذاب کومله و دموکرات ها را هم زیاد کنه
یک داستان واقعی و به شدت عاشقانه با پایانی بسیار تامل برانگیز. در جاهایی از کتاب می خوانیم که چگونه زندانی و زندانبان از جفای روزگار، دست در گردن هم انداخته و گریه میکنند، کسانی که روزی به خون هم
چند سال پیش خونده بودمش.یکی از اون کتابهایی هست که در خاطرم میماند.عالی بود
کتاب بسیار جالبی است و مخلوطی از دفاع مقدس و عاشقانه ای جالب به همراه سختی های مسیر: که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها
عالی،داستان خیلی خوبس داره.من نسخه چاپی رو دوسه سال پیش خوندم
من کتاب درباره جنگ خیلی خوندم، اما انصافا این خیلی خوب و خاص بود و خیلی هم جا داره حتی تبدیل ب فیلم بشه،
خیلی گیرا و جذاب بود ولی آخرش کلی غصه خوردم☹️☹️☹️ چه کاری بود آخه خب برمیگشتن با هم اسداباد😒😒 آدم مگه چندبار شانس میاره و عشقشو پیدامیکنه؟
از اون کتابهاییه که در حین مرور برههای از تاریخ دفاع مقدس در اثنای آن عاشقانه ای هم درجریانه. قشنگه .زندگی همیشه جریان داره!
واقعا قبل از خوندن کتاب فکر نمیکردم با چنین اثر گیرایی مواجه بشم. داستان فقط روایت سادهی یه رزمنده از دوران جبهه یا اسارت نیست. نویسنده بدون قضاوت کردن و فقط با ذکر خرده داستانهای واقعی، خواننده رو به درک