
کتاب قبله عشق
معرفی کتاب قبله عشق
کتاب الکترونیکی «قبلهٔ عشق» نوشتهٔ فریده رحمانی اثری داستانی است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب با محوریت زندگی زناشویی و روابط انسانی، به روایت فرازونشیبهای یک زن در مواجهه با خیانت همسرش میپردازد. داستان در بستری معاصر و با نگاهی به مسائل اجتماعی و روانشناختی زنان ایرانی شکل گرفته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قبله عشق
«قبلهٔ عشق» اثری در قالب داستان بلند است که به زندگی زنی به نام مینا میپردازد و روایت او از تجربهٔ خیانت همسرش را بازگو میکند. این کتاب در فضای معاصر ایران و در بستر خانوادهای متوسط روایت میشود و دغدغههای زنان، روابط زناشویی، اعتماد، بخشش و هویت فردی را به تصویر میکشد. نویسنده، فریده رحمانی، با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و احساسات شخصیت اصلی، تلاش کرده است تا پیچیدگیهای روانی و اجتماعی خیانت را از زاویهای نزدیک و ملموس بررسی کند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیت اصلی میبرد. «قبلهٔ عشق» نهتنها داستانی دربارهٔ یک بحران خانوادگی است، بلکه به پرسشهای عمیقتری دربارهٔ معنای عشق، اعتماد و تابآوری در زندگی مشترک میپردازد. این کتاب با نگاهی واقعگرایانه و بدون قضاوت، تجربهٔ زیستهٔ زنان بسیاری را بازتاب میدهد و بهویژه برای مخاطبانی که با مسائل روابط عاطفی و خانوادگی دستوپنجه نرم میکنند، قابل لمس است.
خلاصه داستان قبله عشق
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «قبلهٔ عشق» با تصویر زندگی آرام و عاشقانهٔ مینا آغاز میشود؛ زنی که در کنار همسرش فرهاد و دو فرزندشان، نوید و ناصر، احساس خوشبختی میکند. اما این آرامش با افشای پیامهایی مشکوک در گوشی فرهاد و اعتراف پسر کوچکتر خانواده به مکالمات پنهانی پدرش با زنی به نام هستی، بهیکباره فرو میریزد. مینا با تردید و اضطراب، به جستوجوی حقیقت میپردازد و در این مسیر با شواهدی از خیانت همسرش روبهرو میشود. او میان خشم، اندوه، ترس و حس انتقام دستوپا میزند و تلاش میکند با بخشش و گفتوگو، زندگی مشترک را حفظ کند. با این حال، زخم خیانت عمیقتر از آن است که بهسادگی التیام یابد و مینا بارها با تکرار این تجربه و مواجهه با روابط پنهانی فرهاد با زنان دیگر، به مرز فروپاشی روانی میرسد. داستان با روایت جلسات مشاوره، تلاش برای بازسازی اعتماد و بازنگری در نقش خود و همسرش ادامه مییابد. مینا در این مسیر، با وسواس، اضطراب و تردیدهای مکرر روبهرو میشود و در نهایت، میان ماندن و رفتن، بخشیدن و انتقام، و بازسازی یا رهاکردن زندگی مشترک، دست به انتخاب میزند. روایت کتاب، فرازونشیبهای احساسی و روانی شخصیت اصلی را با جزئیات دقیق و صادقانه به تصویر میکشد و خواننده را با چالشهای پیچیدهٔ روابط انسانی و معنای واقعی عشق و اعتماد روبهرو میکند.
چرا باید کتاب قبله عشق را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی صریح و بیپرده، به یکی از حساسترین و پرچالشترین موضوعات زندگی مشترک یعنی خیانت میپردازد و تجربهٔ زیستهٔ یک زن را در مواجهه با بحران اعتماد و فروپاشی عاطفی به تصویر میکشد. «قبلهٔ عشق» نهتنها داستانی دربارهٔ یک رابطهٔ زناشویی است، بلکه فرصتی برای تأمل دربارهٔ تابآوری، بخشش، هویت فردی و نقش زنان در جامعهٔ معاصر فراهم میکند. خواندن این اثر میتواند به درک بهتر احساسات پیچیدهٔ ناشی از خیانت، راههای مواجهه با بحرانهای عاطفی و اهمیت گفتوگو و مشاوره در حل مسائل خانوادگی کمک کند. همچنین، کتاب با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و روابط انسانی، بستری برای همدلی و شناخت عمیقتر نسبت به دغدغههای زنان فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که به داستانهای اجتماعی و خانوادگی علاقه دارند و دغدغههایی مانند روابط زناشویی، اعتماد، بخشش و هویت فردی را دنبال میکنند. همچنین، افرادی که با بحرانهای عاطفی یا خیانت در زندگی شخصی یا اطرافیان خود روبهرو بودهاند، میتوانند از روایت صادقانه و واقعگرایانهٔ این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب قبله عشق
«باریکهی نور از پردهی اتاق، چشمانم را نوازش کرد و آرام پلک زدم، رقص انگشتان فرهاد را در گودی پشت و کمرم به خاطر آوردم و آرام به پهلو چرخیدم و جای خالیاش را روی تخت دیدم. دوباره چشمانم را بستم و صدای نفس کشیدن فرهاد را در اتاق نشیمن شنیدم. برای لحظهای خودم را شاهزاده خانم رمیده در پر قو احساس کردم و با لبخندی سرشار از لذت و آرامش. با کشوقوسی در بدن از جا برخاستم. سری به آشپزخانه زدم و سماور را روشن کردم. به اتاق نشیمن رفتم، خم شدم و بوسهای بر پهنای شانهاش زدم. بهسمت اتاق نوید و ناصر رفتم و هردو را در خوابی دلنشین تماشا کردم؛ دلم لبریز از عشق به خانه و زندگیام بود و شکر بودنشان در کنارم. حسی غرورآمیز وجودم را فراگرفته بود و در سن ۳۴ سالگیام با داشتن نوید ۱۶ ساله و ناصر ۸ ساله و همسر ۳۷ سالهام، حس شیرین خوشبختی را زمزمه کردم. میز صبحانه را چیدم. پردهها را کنار زدم تا نور آفتاب، فضای آشپزخانه را روشنتر کند. صدای تلویزیون را بلند کردم و با صدای نسبتاً بلند و توأم با ناز و کرشمه مادرانه بچهها را صدا زدم: «صبحانه حاضر است».»
حجم
۵۰۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۵۰۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه