
کتاب وقتی مارنی آنجا بود
معرفی کتاب وقتی مارنی آنجا بود
کتاب وقتی مارنی آنجا بود (When Marnie Was There) نوشته جون جی رابینسون و ترجمه ناهید شیرزاد با تصویرگری پگی فورتنم در سال ۱۴۰۴ توسط نشر کتاب چار (انتشارات میلکان) منتشر شده است. این اثر داستانی که برای نوجوانان نوشته شده، ماجرای دختری به نام آنا را روایت میکند که پس از تجربهی تنهایی و احساس بیگانگی، برای گذراندن تابستان به روستایی ساحلی فرستاده میشود. فضای داستان با توصیفهای دقیق از طبیعت، خانههای روستایی و روابط انسانی شکل گرفته و بهتدریج با ورود شخصیت مرموزِ مارنی، حالوهوایی رازآلود و خیالانگیز به خود میگیرد. داستان همزمان با پرداختن به دغدغههای نوجوانی به موضوعاتی همچون هویت، دوستی، فقدان و پذیرش پرداخته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وقتی مارنی آنجا بود اثر جون جی رابینسون
کتاب وقتی مارنی آنجا بود به قلم جون جی رابینسون، داستانی لطیف و پر از لایههای روانشناختی را پیش روی مخاطب نوجوان قرار داده است. فضای داستان حاضر در روستایی ساحلی و آرام شکل میگیرد؛ جایی که آنا، شخصیت اصلی برای گذراندن تابستان به خانهی خانوادهی پگ فرستاده شده است. داستان با تمرکز بر احساسات و افکار آنا بهتدریج دنیای ذهنی و عاطفی او را آشکار میکند. ساختار کتاب بر پایهی فصلهای کوتاه و توصیفهای دقیق از محیط و روابط انسانی استوار است. حضور خانهای مرموز کنار مرداب و شخصیتهایی که گاه واقعی و گاه خیالی به نظر میرسند، به داستان حالتی معمایی و خیالانگیز میبخشد. نویسنده با نگاهی موشکافانه، دغدغههای نوجوانی، احساس طردشدگی، جستوجوی هویت و نیاز به تعلق را در بستر روایتی آرام و تدریجاً به تصویر کشیده است. این کتاب با فضاسازی منحصربهفرد و پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، مخاطب نوجوان را به دنیای درونی آنا و رازهای پیرامون او دعوت میکند.
خلاصه داستان وقتی مارنی آنجا بود
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با معرفی آنا، دختری گوشهگیر و کمحرف آغاز میشود که پس از ابتلا به بیماری و دوری از مدرسه، برای تغییر حالوهوا به روستایی ساحلی نزد خانوادهی پگ فرستاده میشود. آنا ابتدا با احساس بیگانگی و تنهایی دستوپنجه نرم میکند و خود را بیرون از حلقهی دوستان و خانوادهها میبیند. او بهتدریج با محیط جدید، طبیعت اطراف و خانهای مرموز کنار مرداب آشنا میشود؛ خانهای که حضورش برای آنا هم آرامشبخش و هم رازآلود است. آنا در جریان گشتوگذارهای روزانه با شخصیتهایی مانند وانتمنی و ساکنان روستا روبهرو میشود، اما همچنان فاصلهای میان خود و دیگران احساس میکند. نقطهی عطف داستان زمانی رخ میدهد که آنا متوجه حضور دختری به نام مارنی در خانهی کنار مرداب میشود؛ دختری با موهای طلایی که گاه واقعی و گاه خیالی به نظر میرسد. رابطهی آنا و مارنی بهتدریج شکل میگیرد. آنا در کنار او احساس تعلق و دوستی را تجربه میکند. این دوستیْ آنا را به کشف رازهای گذشته، پذیرش خود و آشتی با احساساتش سوق میدهد. داستان با لحن آرام و توصیفهای دقیق، فرازونشیبهای عاطفی آنا را دنبال میکند و در پسِ ماجرا به اهمیت دوستی، پذیرش تفاوتها و جستوجوی هویت میپردازد.
اقتباسهای کتاب وقتی مارنی آنجا بود
شبکهی بیبیسی وان در سال ۱۹۷۱ میلادی، از رمان وقتی مارنی آنجا بود، برای تولید یک مجموعهی تلویزیونی کتابخوانی کودکان به نام جکنوری اقتباس کرد. آن بل متن کتاب را خواند و تصویربرداری آن در برنهام اوری انجام شد. این مجموعه در قالب پنج قسمت ۱۵دقیقهای از ۸ تا ۱۲ نوامبر پخش شد. همچنین رادیو بیبیسی ۴ در سال ۲۰۰۶، این اثر را برای برنامهی «نمایش شنبه» بهصورت یک نمایش رادیویی بازآفرینی کرد؛ نمایشی که بیتی روبنس آن را نوشت و دیوید هانتر کارگردانیاش را بر عهده داشت. کتاب وقتی مارنی آنجا بود (When Marnie Was There) یک انیمهی ژاپنی محصول سال ۲۰۱۴ شد که هیروماسا یونهبایاشی آن را نوشته و کارگردانی کرده است. این اثر در نهایت توانست در هشتادوهشتمین دورهی جوایز اسکار در بخش بهترین انیمیشن نامزد شود.
چرا باید کتاب وقتی مارنی آنجا بود را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی و پرداختن به احساسات پیچیدهی دوران نوجوانی، تجربهای دیگر از داستانهایی با تم رشد و بلوغ را ارائه میدهد. روایت آرام و توصیفهای دقیق از طبیعت و روابط انسانی، مخاطب را به دنیای درونی آنا نزدیک میکند و امکان همذاتپنداری با دغدغههای او را فراهم میسازد. این اثر رازآلود نهتنها به موضوعاتی مانند تنهایی، فقدان و جستوجوی هویت میپردازد، بلکه اهمیت دوستی و پذیرش خود را نیز برجسته میکند. خواندن این کتاب فرصتی برای تأمل دربارهی احساسات شخصی و معنای تعلق در زندگی است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به نوجوانانی که با احساس تنهایی، بیگانگی یا دغدغهی هویت روبهرو هستند پیشنهاد میشود. همچنین این اثر به علاقهمندان داستانهای معمایی و کسانی که بهدنبال تجربهی فضای خیالانگیز و تأملبرانگیز در ادبیات نوجوان هستند، توصیه میشود.
درباره جون جی رابینسون
جون جی رابینسون (Joan G Robinson) در سال ۱۹۱۰ زاده شد و در ۱۹۸۸ میلادی درگذشت. او نویسنده و تصویرگر بریتانیایی کتابهای کودک و نوجوان بود از سال ۱۹۳۹ نگارش و تصویرگری کتابهای کودکان را آغاز کرد. پس از ازدواج با نویسنده و تصویرگر، ریچارد گوین رابینسون در سال ۱۹۴۱ در کینگز لینِ نورفولک ساکن شد و با مجموعههای موفقی چون «تدی رابینسون» و «مری - مری» شناخته شد. نخستین رمان او که برای گروه سنی نوجوان نوشته شد، با نام وقتی مارنی آنجا بود (۱۹۶۷)، در همان سال در فهرست نهایی مدال کارنگی قرار گرفت. این رمان که داستانی رازآلود دربارهی دوستی آنا با دختری مرموز به نام مارنی است، بعدها توسط هایائو میازاکی در میان ۵۰ کتاب پیشنهادیاش قرار گرفت و توسط استودیو جیبلی به انیمهای تحسینشده تبدیل شد؛ اثری که نامزد اسکار بهترین فیلم بلند انیمیشن نیز شد.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
کتاب وقتی مارنی آنجا بود افتخار نامزدیِ مدال کارنگی (۱۹۶۷) را داشته است. همچنین هایائو میازاکی (هنرمند هنیمیشن) این کتاب را در میان ۵۰ کتاب پیشنهادی خود برای کودکان قرار داد.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
رمان وقتی مارنی آنجا بود بهطور کلی با استقبال مثبت منتقدان روبهرو شد و در سال ۱۹۶۷ به فهرست نهایی مدال کارنگی راه یافت. آثار منتشرشده در مکمل ادبی تایمز، نیو استیتسمن، اسپکتیتر و آبزرور به نقد و بررسی آن پرداختند و از سال ۱۹۶۸ نیز نشریات آمریکایی مانند اسکول لایبرری ژورنال و کرکس ریویوز نقدهای خود را منتشر کردند. در آگهی درگذشت رابینسون در روزنامهی دیلی تلگراف (۱۹۸۸)، پایانبندی این رمان، یکی از تأثیرگذارترین و رضایتبخشترین گرهگشاییها در ادبیات کودک توصیف شد و کتاب بهعنوان یک «کلاسیک مدرن» ستوده شد.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
کتاب وقتی مارنی آنجا بود با ترجمهی بهناز پیری توسط فرهنگ بنیان و در سال ۱۳۹۷ روانهی بازار کتاب ایران شد.
بخشی از کتاب وقتی مارنی آنجا بود
«آنا خودش را به دختر نزدیکتر کرد. دختر همچنان زمزمهوار به آنا گفت: «یادته دیشب بهت گفتم تو راز منی؟»
آنا سرش را تکان داد و گفت: «میدونم منظورت چی بود. تو هم راز منی.»
«خب، همین. پس نباید با وراجی و سؤالپیچکردن همدیگه و بگومگو که ممکنه آخرش به دعوا کشیده بشه خرابش کنیم. بیا همینطوری که هستیم ادامه بدیم.»
آنا گفت: «بله، آه، بله.» کمی مکث کرد و بعد ادامه داد: «ولی من هنوز اسمت رو هم نمیدونم.»
«مارنی.» قیافهٔ دختر مات و مبهوت به نظر میرسید. «فکر کردم خودت میدونی.» آنا سرش را به نشانهٔ نه تکان داد و دختر گفت: «گوش کن. خیلی چیزها هست که میخوام دربارهٔ تو بدونم؛ مثلاً چرا اینجایی، کجا زندگی میکنی، روزها رو چطور میگذرونی... همینجور چیزها... ولی از یه طرف هم اصلاً نمیخوام جواب اون سؤالها رو بدونم...» دختر به اینجا که رسید مکث کرد و بلافاصله خندید؛ بعد ادامه داد: «نه، حرفم اشتباه بود. حتماً میخوام بدونم. ولی میخوام همینطور که باهم جور میشیم، خودم کمکم جوابشون رو کشف کنم. متوجه منظورم شدی؟»»
حجم
۶۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۶۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
من قبلا انیمهش رو دیده بودم و دوستش داشتم و الان که کتابش را خوندم دیدم کتابش حتی از انیمهش هم قشنگتره، لحنش شاعرانهست، فضای داستان خیلی آرامشبخشه. انگار داری یه رمان کلاسیک انگلیسی میخونی.