دانلود و خرید کتاب هیچ هیچ شدن خدیجه قاسمی
تصویر جلد کتاب هیچ هیچ شدن

کتاب هیچ هیچ شدن

نویسنده:خدیجه قاسمی
انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۳۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هیچ هیچ شدن

«هیچ هیچ شدن» نوشته خدیجه قاسمی(-۱۳۴۰)، نویسنده معاصر ایرانی است. در آغاز این رمان می‌خوانیم: نفهمیدم در نگاه دکتر چه بود که نیاز به هیچ توضیحی نداشتم. از جا برخاستم. کیفم را انداختم روی دوشم و به طرف در رفتم. دکتر چشم از مدارک پزشکی‌ام برداشت و با اضطراب نگاهم کرد. - خانم... از در زدم بیرون. صدای دکتر همچنان به گوش می‌رسید. منشی دکتر که آهسته با تلفن پچ‌پچ می‌کرد، متعجب به من خیره شد. دکتر از اتاق بیرون آمد. - صبر کنید خانم همتی.... خودم را به آسانسور رساندم. خانم منشی با مدارک پزشکی‌ام از اتاق بیرون دوید. قبل از این که به من برسد، من توی خیابان بودم. حال غریبی داشتم. حس کسی را که انگار برای اولین بار است وارد خیابان شده و همه چیز برایش عجیب و غریب است. یک وحشت نامحسوس انگار در من نفوذ کرده بود. هوا ابری و دلگیر بود و سوز سرد و گزنده‌ای توی تنم پیچیده بود. به مردم نگاه می‌کردم. بعضی در خود فرو رفته و بعضی شاد و بی خیال به نظر می‌رسیدند. چند دختر و پسر خردسال با دسته گل‌های زیبایی در میان ماشین‌ها می‌دویدند. صورت‌هایشان از سوز سرما گل انداخته بود. آه عمیقی کشیدم و آرزو کردم کاش یک بار دیگر به آن دوران طلایی کودکی برمی‌گشتم. به دوران بی‌خیالی. به دوران خواب‌های رویایی و به دوران آرزوهای کوچک دست یافتنی. ابرها فشرده‌تر و هوا تاریک‌تر شد. چقدر در پاییز فاصله روشنایی و تاریکی کوتاه می‌شد.
YasmineGh
۱۳۹۸/۰۱/۲۴

داستان درباره زنی ضعیف و احمق که با خیال پردازی های احمقاته زندگیشو نابود کرد. من فکر میکنم نویسنده از موضوعات جنگ استفاده کرده تا بتونه رمان فوق العاده مزخرفشو معنوی جلوه بده درحالی که همه چیه این کتاب تصنعی

- بیشتر
razie
۱۳۹۸/۰۱/۰۳

کتاب خیلی غم انگیز بود و قهرمان داستان هیچ کارش درست و عاقلانه نیست حتی عاشقانه هم نیست . در جائی که باید به خاطر عشق گذشت میکرد به بدترین حالت ممکن برخورد کرد و زمانی که باید به یک

- بیشتر
زهرا
۱۳۹۸/۰۱/۰۴

یه کتاب طولانی،با کلی توضیخات اضافه،یه داستان عشقی بی سر و ته،شخصیت اصلی هم که تمام طول داستان فقط گریه میکنه.اگه یه کتابه دم دستیه طولانیه پر از بدبختی میخواید این کتاب انتخاب خوبیه

🌷 آنیتا 🌷
۱۳۹۸/۰۳/۰۳

انگار داشتی سریال دست چندم ایرانی رو می خوندی که تو قسمت آخر با یه موسیقی و پخش چندتا تصویر سر و ته همه چی رو هم میارن! شخصیت هایی تو خالی ، داستانی بی محتوا که خیلی جاها هم

- بیشتر
ز.م
۱۳۹۸/۰۲/۰۳

یکی از بدترین کتابایی که خوندم. به جرئت میتونم بگم بی نهایت مزخرف داستان زنی احمق نثرابتدایی داستان سطحی استفاده ابزاری از جنگ و انقلاب پراز ابهامات و اتفاقات مسخره

نیتا
۱۳۹۷/۰۸/۰۱

اول کتاب جذابه و خواننده رو با خودش می کشونه. اما از اواسط کتاب داستان واقعا سیر نزولی داره و بینهایت خسته کننده میشه. به خصوص خوندن فصلهای متمادی اتفاقات جنگ واقعا از حوصله خواننده خارجه. در مجموع کتابی نیست

- بیشتر
Zohreh Ahmadi
۱۳۹۸/۰۳/۲۰

مزخرفاتی که از ذهن یه ادم بیسوادو روانی میتونه تراوش کنه این خانم راجع به ندیسندگی چی فکر می کنه بهتره بره ابغوره فروشی بزنه

نصیبه
۱۳۹۸/۰۱/۰۶

اعصابم خورد شد. از شخصیت سیما متفر شدم، زنی که به خاطر یه تصور احمقانه زندگی خودشو نابود کرد. هیچ وقت از خوندن کتابی انقدر عصبانی نشده بودم

حسینی
۱۳۹۸/۰۲/۲۴

حقیقتا داستانش جالب نبود.مثل فیلمای هندی بود. فقط قضیه انقلاب و جنگ رو خوب نشون داده بود.

🌻حبّه انگور🌻
۱۳۹۷/۰۲/۳۱

کتابی بود که اتفاقاتش در دوران قبل از انقلاب و جنگ تحمیلی سپری می شد و درباره دختری به نام سیما و اتفاقات و حوادث ناگواری بود که براش در طول داستان اتفاق افتاده بود. بنظر من ابتدای داستان نسبت

- بیشتر
آه باران! ببار و بشوی این پلشتی و نامردمی را...
min
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که مویی از سر زلفت به عالمی نفروشم
Autumn
فردای قیامت نمی‌تونستم جواب صدف رو بدم.
هادی محمودی
آه عمیقی کشیدم و آرزو کردم کاش یک بار دیگر به آن دوران طلایی کودکی برمی‌گشتم. به دوران بی‌خیالی. به دوران خواب‌های رویایی و به دوران آرزوهای کوچک دست یافتنی.
min
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که مویی از سر زلفت به عالمی نفروشم سعدی
_SOMEONE_
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که مویی از سر زلفت به عالمی نفروشم سعدی
Milad Abbaszadeh
چقدر در پاییز فاصله روشنایی و تاریکی کوتاه می‌شد
niusha
فرزاد چنان با صدای بلند زد زیر خنده که همه برگشتند نگاه مان کردند اما فرزاد اصلاً نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. آخر سر مجبور شد بیرون برود و زمانی که خنده‌هایش تمام شد، برگشت.
Adele
رازی را که نتوانی با کسی در میان بگذاری، مثل خوره روح و جسم‌ات را فرسوده می‌کند.
Atikhezli
سیما خانم دلم می‌خواد بدونی که من جز صدف هرگز عاشق هیچ زن دیگه‌ای نبودم و نخواهم شد. صدف اولین و آخرین عشقم بوده و خواهد بود. دل‌شکسته چشم هایم را بستم و از ته دل خدا را صدا کردم و عمیقاً آرزو کردم که دیگر هرگز چشم هایم رو به زندگی باز نشود. دشنه این بار با تمام قدرت در قلبم فرو رفت و من صدای قطره‌های خون را که بر زمین می‌چکید، با تمام وجود حس می‌کردم. من هیچ شده بودم، هیچ هیچ.
marzieh

حجم

۲۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۲۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان