دانلود و خرید کتاب می‌خوانمت ای عشق فاطمه دهکردی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب می‌خوانمت ای عشق اثر فاطمه دهکردی

کتاب می‌خوانمت ای عشق

امتیاز:
۱.۸از ۲۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب می‌خوانمت ای عشق

«می‌خوانمت ای عشق» رمانی عاشقانه از فاطمه دهکردی است. نازنین دختری اهل درس و رفتن به دانشگاه است اما خانواده‌اش عقیده دارند که دختر بعد از گرفتن دیپلم باید ازدواج کند و در خانه شوهر درسش را ادامه دهد، برای همین خودشان همراه عمه نازنین مقدماتی چیده‌اند تا سیاوش پسر عمه تازه از فرنگ برگشته نازنین را به همسری او درآورند. سیاوش که از کودکی نازنین را دوست داشته از او درخواست ازدواج می‌کند، اما نازنین راضی به این کار نیست و می‌داند که باران دختردایی‌اش، عاشق سیاوش است؛ او به سیاوش جواب رد می‌دهد اما روز بعد درحالی‌که با عذاب وجدان به سیاوش فکر می‌کند اشتباهی به جای تاکسی، سوار ماشینی می‌شود که راننده‌اش قصد تجاوز به او را می‌کند، نازنین ناچار خود را از ماشین بیرون می‌اندازد و بر اثر اصابت سرش به لبه جدول، مجروح می‌شود و حافظه‌اش را از دست می‌دهد. اما پس از مرخصی از بیمارستان، نمی‌داند که باید کجا برود، در نتیجه دکتر جوانی که او را مداوا کرده و پدرش او را به خانه خودشان می‌برند و نازنین با اسمی تازه زندگی جدید و نامعلومی را آغاز می‌کند: «دو ماه از ورود سوگند به منزل آنها می گذشت. هنوز هم حبیبه خانم هر شب بخاطر تنها فرزندش اشک می ریخت و همین باعث شده بود مشکل قلبیش حادتر شود و این احمدآقا را نگران تر می کرد. عمه زهرا وقتی از پیدا کردن نازنین ناامید شد به سیاوش پیشنهاد کرد ازدواج کند. حتی خودش دو دختر را برایش کاندید کرد. سیاوش اول ناراحت شد اما وقتی به این فکر می کرد که اگر نازنین گم هم نشده بود امکان نداشت با او ازدواج کند، روی حرف مادرش حرفی نزد. همان روزها عروسی یکی از اقوام نزدیک بود و باران همراه خانواده خود به جشن رفتند. در آنجا سیاوش با دیدن باران به تعریفی که نازنین از باران کرده بود ایمان آورد. وقتی که باران با ظرف میوه پوست شده به سمت سیاوش رفت تازه پی به عشق درون چشمان باران می برد.»

نظرات کاربران

ریحانه
۱۳۹۸/۰۵/۲۷

این کتاب یک فاجعه ی فرهنگی مذهبی بود. حیف از اسم و یاد مدافعان حرم که توی این رمان زرد آورده شده.

sarbaz
۱۴۰۰/۰۷/۰۴

خیلی ضعیف بود. نویسنده اصلا اطلاعات درست و حسابی ندارن اگ طرف میتونه بره تو ثبت احوال بفهمه دختره شوهر داره یا نه خوب مامان باباشو پیدا کنه‌.واقعا فاجعه بود

Hajar❤
۱۳۹۸/۱۰/۲۲

به نظر من رمانش خیلی قشنگه👌☺

Roshanak
۱۳۹۷/۱۰/۲۹

افتضاح افتضاح افتضاح، حیف وقت

Helina
۱۴۰۰/۰۶/۰۶

افتضاااااح بود افتضااااااااااااااح

فاطمه
۱۳۹۸/۱۰/۱۱

میگم بلد نیستن خوب کتاب نویسید توی این داستان به هرجا می خورد مرد ها توی جنگ تحمیلی بودن پسر ها هم مدافع حرم هر کس با هر مدلی رفته اون جوری نوشته بود شهدا جانباز ها مقدس اند بلد

- بیشتر
f.banavi
۱۳۹۸/۰۵/۰۹

دو ستاره کم دادم بخاطر ویراستاریه افتضاح پر از غلط املایی و نگراشی و دوم شخصیت سازی بد کلیت و محتوا خوب بود ولی کار ضعیف و ناپیوسته بود

par👩‍👧‍👧niya
۱۳۹۸/۰۱/۱۷

خاطرات جنگ توش زیاد بود...... وشخصیت دکتر به نظر سادیسمی بود که دائم سوگندو اذیت میکردو بعش شک می کرد بعدپشیمون میشد شخصیت ثابتی نداشت.

mirtabar
۱۳۹۷/۱۲/۰۹

افتضاح و رو اعصاب بود...فقط میخواستن خاطرات مدافعین حرمو یه جور بچپونن.

Mah
۱۴۰۲/۰۸/۲۰

فاجعه بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
علی دست او را گرفت وگفت: می ترسم امشب چشمت بزنند عشقم. خودتو توی آینه دیدی؟ خیلی جذاب شدی.
Reyhaneh❣️M💝
سیاوش کنار گوش او گفت: زیبائیت نفس گیر شده نازی. متعجب نگاهش کرد و خواست اعتراض کند که سیاوش گفت: بی معرفت انتظار داشتم بیای فرودگاه استقبالم.
کاربر ۱۱۰۳۱۱۴
خب... تو می تونی هم ازدواج کنی هم... نمیشه سیاوش... خواهش می کنم از این راه منصرف شود.
f.banavi

حجم

۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان