
کتاب تنهایی پرهیاهو
معرفی کتاب تنهایی پرهیاهو
کتاب الکترونیکی «تنهایی پُرهیاهو» نوشتهٔ بهومیل هرابال و ترجمهٔ مهران صفوی، اثری است که نشر ثالث آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ رمانهای معاصر اروپای شرقی قرار میگیرد و داستان زندگی مردی به نام «هانتا» را روایت میکند که سالهاست در زیرزمینی تاریک به کار پرسکردن کاغذباطله و کتابهای کهنه مشغول است. روایت کتاب، در قالب تکگویی درونی و با نگاهی فلسفی، به دغدغههای وجودی، خاطرات، عشق به کتاب و مواجهه با تنهایی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تنهایی پرهیاهو
«تنهایی پُرهیاهو» از بهومیل هرابال، رمانی است که در فضای پساجنگ اروپای مرکزی شکل گرفته و با نگاهی عمیق به زندگی روزمرهٔ یک کارگر ساده، به مفاهیم فلسفی و انسانی میپردازد. این کتاب در قالب داستانی بلند و با ساختاری تکروایتی، زندگی «هانتا» را به تصویر میکشد؛ مردی که بیش از سه دهه در زیرزمینی تاریک به پرسکردن کاغذ و کتابهای باطله مشغول است. روایت کتاب، آمیخته با خاطرات، اندیشهها و تأملات فلسفی شخصیت اصلی، بهگونهای پیش میرود که مرز میان واقعیت و خیال، گذشته و حال، ویرانی و زیبایی را درهم میآمیزد. هرابال در این اثر، با بهرهگیری از عناصر اتوبیوگرافیک و ارجاعات ادبی و هنری، تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در آن کتابها و اندیشهها همواره در معرض نابودیاند، اما در عین حال، نیرویی برای بقا و معنا یافتن زندگی محسوب میشوند. «تنهایی پُرهیاهو» اثری است که با زبان استعاری و طنز تلخ، به بررسی تنهایی، عشق به کتاب، و جستوجوی معنا در جهانی بیثبات میپردازد.
خلاصه داستان تنهایی پرهیاهو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «تنهایی پُرهیاهو» با روایت زندگی «هانتا» آغاز میشود؛ مردی که ۳۵ سال از عمرش را در زیرزمینی نمور و تاریک به پرسکردن کاغذباطله و کتابهای کهنه گذرانده است. او در این فضای بسته، با کتابهایی روبهرو میشود که بسیاریشان نایاب و ارزشمندند، اما سرنوشتشان نابودی است. هانتا، در میان عدلهای کاغذ و بوی آبجو، خاطرات کودکی، عشق نافرجامش به «مانچا»، و مواجهه با مرگ مادرش را مرور میکند. او با نگاهی فلسفی و گاه طنزآمیز، به سرنوشت کتابها، معنای زندگی، و رابطهٔ انسان با اندیشه و خاطره میاندیشد. در طول روایت، هانتا با شخصیتهایی چون کولیها، رئیس سختگیر، و دوستانی از طبقات مختلف جامعه روبهرو میشود و هر بار، تجربهای تازه از تنهایی، عشق، و گذر زمان را لمس میکند. کتاب، با توصیفهای شاعرانه و جزئینگر، تصویری از فروپاشی ارزشها و تلاش برای حفظ معنا در جهانی بیثبات ارائه میدهد، بیآنکه پایان داستان را بهروشنی افشا کند.
چرا باید کتاب تنهایی پرهیاهو را بخوانیم؟
«تنهایی پُرهیاهو» اثری است که با نگاهی متفاوت به زندگی روزمره و دغدغههای انسانی، خواننده را به تأمل دربارهٔ معنای وجود، ارزش کتاب و اندیشه، و نسبت انسان با تنهایی و جامعه دعوت میکند. این کتاب، با روایت تکگویی درونی و زبان تصویری، تجربهٔ زیستن در جهانی پر از ویرانی و زیبایی را به تصویر میکشد. مواجههٔ شخصیت اصلی با کتابهای در حال نابودی، خاطرات تلخ و شیرین، و جستوجوی معنا در دل تکرار و روزمرگی، فرصتی برای بازاندیشی دربارهٔ ارزشهای انسانی و قدرت ادبیات فراهم میکند. خواندن این اثر، تجربهای است برای لمس لایههای پنهان زندگی و مواجهه با پرسشهای بنیادین دربارهٔ هستی و تنهایی.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای فلسفی، دوستداران ادبیات اروپای شرقی، و کسانی که دغدغهٔ معنا، تنهایی، و ارزش کتاب را دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به روایتهای درونی و تأملبرانگیز علاقهمندند، تجربهای متفاوت خواهد بود.
بخشی از کتاب تنهایی پرهیاهو
«سیوپنج سالی میشود که در کار کاغذباطلهام و این داستان عاشقانهٔ من است. سیوپنج سالی میشود که دارم کاغذباطله و کتاب پِرِس میکنم و آنقدر با کلمات انس گرفتهام که دیگر شدهام شبیه دایرةالمعارفهایم ــ در این سالها سه تُنی از آنها را پِرِس کردهام. سبویی هستم سرشار از آبی ساکن و روان؛ اگر کمی خم شوم سیلی از اندیشههای زیبا از من جاری میشود. آموزشم چنان دیمی و ناخواسته بوده که نمیدانم کدام اندیشه برای خودم هست و کدام برای کتابها؛ در این سیوپنج سال گذشته اما فقط همینطور توانستهام با خودم و جهان اطرافم هماهنگ باشم. آخر وقتی میخوانم، واقعاً نمیخوانم؛ جملهٔ زیبایی را میاندازم به دهانم و آن را مثل آبنبات میوهای میمکم، یا مثل لیکور ذرهذره مینوشمش تا اندیشهاش عین الکل در وجودم حل شود، در مغز و قلبم نفوذ کند و در رگهایم جریان یابد و برسد به منتهای دانهدانهٔ عروقم. بهطور متوسط، هر ماه دو تُن کتاب پِرِس میکنم، اما طی این سیوپنج سال گذشته، به هوای کسبِ توشوتوان لازمْ برای اجرای شغل شریفم، آنقدر آبجو نوشیدهام که میشد با آن استخر بازیهای المپیک را پُر کرد، کل یک حوضچهٔ پرورش ماهی را. همینطور دیمی و ناخواسته صاحب چنین معلوماتی شدهام و مغزم را تودهٔ پِرِسشدهای از اندیشهها میبینم و عدلی از افکار، سرم را هم چراغ علاءالدین براق و صیقلخوردهای.»
حجم
۱۱۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۱۱۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه