
کتاب آخرین تشکر بی مورد
معرفی کتاب آخرین تشکر بی مورد
چاپ دوم کتاب آخرین تشکر بی مورد با عنوان اصلی Un merci de trop نوشتهٔ «کارن پونت» و ترجمهٔ «منوچهر رستمی» در سال ۱۴۰۳ توسط نشر ثالث منتشر شده است. این رمان معاصر از کشور فرانسه، داستان زنی به نام «ژولیت» را روایت میکند که در آستانهٔ ۳۰سالگی با بحرانهای هویتی، خانوادگی و شغلی دستوپنجه نرم میکند. داستان با نگاهی دقیق به جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای زنان و روابط خانوادگی و چالشهای فردی را به تصویر کشیده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آخرین تشکر بی مورد اثر کارن پونت
کتاب «آخرین تشکر بیمورد» (چاپ دوم) در باب زندگی «ژولیت»، زنی جوان و کمحرف است. داستان در فضای شهری معاصر جریان دارد و با زبانی صمیمانه و طنزی تلخ، به دغدغههای نسل امروز بهویژه زنان پرداخته است. «کارن پونت» در این رمان با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و روابط خانوادگی، تصویری از فشارهای اجتماعی، انتظارات والدین و بحرانهای هویتی ارائه داده است. اثر با زاویهدید اولشخص، خواننده را به دنیای درونی ژولیت نزدیک میکند. داستان، بین گذشته و حال در نوسان است و با بازگشت به خاطرات کودکی و نوجوانی، زمینهٔ شکلگیری شخصیت اصلی را روشن میکند.
این رمان علاوهبر پرداختن به مسائل مربوط به شخصیت اصلی، به موضوعات اجتماعی مانند استقلال زنان، نقش خانواده و انتخابهای شخصی توجه دارد. فضای این رمان را ترکیبی از طنز، تلخی و امید دانستهاند. شخصیتهای این رمان با فرازونشیبهای زندگی خود، بهگونهای واقعی و باورپذیر ترسیم شدهاند. گفته شده عنوان این کتاب (آخرین تشکر بیمورد) به پیامدهای ناخواستهٔ رفتارهایی اشاره کرده است که در ظاهر مؤدبانه هستند، اما همچون تیغی دولبه میتوانند روابط انسانی را خدشهدار کنند.
خلاصه داستان آخرین تشکر بی مورد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با معرفی «ژولیت»، زنی ۳۰ساله و کمحرف آغاز میشود که همواره مطابق انتظارات خانواده و جامعه رفتار کرده و رؤیاهایش را سرکوب کرده است. او پس از سالها کار در شرکتی کوچک، بهدلیل فشارهای محیط کار و بیعدالتی مدیر جدید، ناگهان استعفا میدهد. این تصمیم نقطهٔ عطفی در زندگی ژولیت است و او را با بحران هویت و آیندهای نامعلوم روبهرو میکند. در همین دوران، مادرش دچار سانحه میشود و ژولیت مجبور میشود نقش حمایتی بیشتری در خانواده ایفا کند. همزمان با بیکاری و تلاش برای نویسندهشدن، ژولیت با چالشهای جدیدی مواجه میشود. رابطهٔ نزدیک او با دوست صمیمیاش، «نینا» و آشنایی با همسایهای به نام «لوک» بهتدریج او را بهسوی تغییر و بازنگری در زندگی سوق میدهد. بحران بارداری ناخواسته، ژولیت را در برابر انتخابی دشوار قرار میدهد؛ ادامهدادن مسیر همیشگی یا جسارت برای ساختن زندگی دلخواه. داستان با پرداختن به تردیدها، ترسها و امیدهای ژولیت، تصویری از تلاش برای خودشدن و رهایی از قیدهای گذشته ارائه میدهد.
چرا باید کتاب آخرین تشکر بی مورد را بخوانیم؟
این کتاب از کشور فرانسه، تجربههای زیستهٔ زنی را به تصویر میکشد که میان انتظارات دیگران و خواستههای خودش گرفتار شده است. «آخرین تشکر بیمورد» به موضوعاتی چون هویت فردی، استقلال زنان، فشارهای اجتماعی و نقش خانواده میپردازد و با طنز و تلخی، فرازونشیبهای زندگی را نشان میدهد. خواندن این رمان فرصتی است برای همدلی با دغدغههای نسل امروز و بازاندیشی در انتخابهای شخصی و مسیر زندگی.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای معاصر فرانسه بهویژه کسانی که دغدغهٔ هویت، استقلال فردی و روابط خانوادگی دارند، مناسب است؛ همچنین برای زنانی که با فشارهای اجتماعی و انتظارات سنتی روبهرو هستند یا در آستانهٔ تصمیمهای مهم زندگی قرار دارند.
درباره کارن پونت
کارن پونت (Carène Ponte) زادهٔ سال ۱۹۸۰ میلادی، نویسندهای فرانسوی است که رمان «آخرین تشکر بیمورد» نگاشتهٔ او است. این کتاب یکی از پرفروشترین آثار ادبیات فرانسه به شمار رفته است؛ اثری که در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر و در مدت کوتاهی با استقبال بینظیر مخاطبان بهویژه نسل جوان روبرو شد. کتابهای این نویسنده که رابطهٔ بسیار نزدیکی با خوانندگان آثارش دارد، اغلب با عنوان ادبیات «احساس خوب» طبقهبندی میشوند. کارن پونت در آثار خود به مسائل روزمرهٔ زندگی مدرن پرداخته و با زبانی طنزآمیز و صمیمی، داستانهایی ملموس خلق کرده است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
«کارن پونت» برندهٔ جایزهٔ e-crire au féminin شده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این کتاب با عنوان «آخرین تشکر بیمورد» با ترجمهٔ «منوچهر رستمی» توسط نشر البرز و در سال ۱۴۰۰ روانهٔ بازار کتاب ایران شده است.
بخشی از کتاب آخرین تشکر بی مورد
«مادرم انگار پشت در منتظر بود و در کمین شکار خود نشسته بود. خیلی زود متوجه شدم که این روزها خیلی به او سخت گذشته است، هرچند همین هم باعث نشده بود که او از این بازی بزرگ پا پس بکشد. کتودامن قرمز مایل به نارنجی به همراه کفشهای کوچک کرمرنگ عروسیاش را پوشیده بود. این کتودامن مشهور را فقط در مراسمها میدیدم: عروسیها، مراسمهای مذهبی و... «آخه چه لزومی داره یه لباس دیگه بخرم وقتی که من این لباس رو بیشتر از چهار بار نپوشیدهم.» مادرم این جمله را هر بار که لباسش را از کمدش بیرون میآورد به من میگفت. و امروز با پوشیدن این لباس چنین فکر میکردم که او شاداب و سرحال نیست. زیر چشم نگاهی به لوک انداختم، او همچنان لبخند میزد. در عین حال ماجرای کتودامن مادرم را نمیدانست...
«شب بهخیر مامان. این هم لوک! شریک زندگیم...»
«شب بهخیر لوک. از دیدن شما خوشحالم. من دیگه داشتم از ژولیت ناامید میشدم که یه روز نامزدش رو به ما معرفی کنه. از شما چه پنهون که تا حدی دستپاچه شدهم.»
مادر دستش را طرف لوک دراز کرد، اما لوک به جای آن که با او دست بدهد شانههای او را محکم چسبید و او را دو بار محکم بوسید.
مادرم سریع خودش را عقب کشید. چنان غافلگیر شده بود که عصایی را که از زمان ترخیصش از فیزیوتراپی به کمک آن راه میرفت، رها کرد.»
حجم
۱۶۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
حجم
۱۶۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه