
کتاب پیشگوی بخت های کوچک
معرفی کتاب پیشگوی بخت های کوچک
کتاب پیشگوی بختهای کوچک نوشتهی جولی لیانگ و با ترجمهی فاطمه باقیپور، اثری داستانی در ژانر فانتزی است که توسط انتشارات دانشآفرین بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت شخصیت تائو، زنی جوان از سرزمین شینارا، روایت میشود که در سرزمینهای میانه به عنوان فالگیر دورهگرد سفر میکند و با پیشگوییهای کوچک و ساده، در زندگی مردم روستاها و شهرهای کوچک تأثیر میگذارد. داستان با ورود تائو به روستای نکر آغاز میشود و به تدریج با گسترش سفرهای او، شخصیتهای متنوع و موقعیتهای تازهای را پیش روی خواننده قرار میدهد. فضای کتاب سرشار از عناصر جادویی، روابط انسانی و دغدغههای هویتی است که در بستری از ماجراجویی و طنز روایت میشوند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پیشگوی بخت های کوچک
پیشگوی بختهای کوچک اثری فانتزی و ماجراجویانه است که جولی لیانگ با نگاهی انسانی و طنزآمیز به زندگی شخصیتهایی پرداخته است که هرکدام به نوعی در جستجوی معنا، خانه و تعلقاند. تائو، شخصیت اصلی، زنی فالگیر با گذشتهای پررمزوراز است که از سرزمین مادری خود دور افتاده و اکنون با قاطر وفادارش، لاو-هو، در سرزمینهای میانه سفر میکند. او با پیشگوییهایی که بیشتر به دغدغههای روزمره و کوچک مردم مربوط است، به نوعی امید و آرامش به زندگی آنها میآورد. ساختار کتاب مبتنی بر سفر و مواجهه با شخصیتهای مختلف است؛ از روستاییان ساده تا دزدان اصلاحشده و جنگجویان جستجوگر. روایت با زبانی صمیمی و جزئینگر، همزمان هم به طنز و هم به لایههای عمیقتر هویت، تنهایی و جستجوی خانه میپردازد. جولی لیانگ در این اثر، دنیایی خلق کرده که در آن جادو، واقعیت و نیازهای انسانی در هم تنیدهاند و هر پیشگویی کوچک، بهانهای برای کشف داستانهای بزرگتر است.
خلاصه داستان پیشگوی بخت های کوچک
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با ورود تائو، فالگیر شینی، به روستای نکر آغاز میشود؛ جایی که بزهای روستا گم شدهاند و همه در آشفتگی به سر میبرند. تائو با استفاده از دانستههایش و کمی نمایش، بزها را پیدا میکند و اعتماد اهالی را به دست میآورد. پس از این ماجرا، او در روستا میماند و برای مردم فال میگیرد؛ فالهایی که بیشتر به مسائل کوچک و روزمره مربوطاند و از پیشگوییهای بزرگ و سرنوشتساز فاصله دارند. تائو سپس سفرش را ادامه میدهد و در مسیر با شخصیتهایی چون استر، زنی که در جستجوی عشق و آزادی است، و دو مرد به نامهای سیلت و مَش آشنا میشود. مَش، جنگجویی است که دخترش گم شده و در پی یافتن اوست؛ سیلت نیز دزدی اصلاحشده با روحیهای شوخ و سرزنده است. این سه نفر به همراه قاطر تائو، لاو-هو، گروهی ناهمگون اما همدل را شکل میدهند و به سوی شهر بندری شلپورت حرکت میکنند. در طول مسیر، هرکدام با چالشهای شخصی و گذشتههای خود روبهرو میشوند؛ تائو با هویت و ریشههایش، استر با انتخابهای دشوار زندگی، و مَش با اندوه گمشدن دخترش. روایت کتاب با پیشگوییهای کوچک تائو، طنز موقعیتها و روابط انسانی پیش میرود و در هر ایستگاه، بخشی از دنیای فانتزی و دغدغههای شخصیتها را آشکار میکند. پایان هر بخش، نه با گرهگشاییهای بزرگ، بلکه با امیدهای کوچک و لحظات انسانی همراه است.
چرا باید کتاب پیشگوی بخت های کوچک را بخوانیم؟
پیشگوی بختهای کوچک با ترکیب فضای فانتزی و زندگی روزمره، داستانی سرشار از جزئیات ملموس و شخصیتهای چندلایه ارائه میدهد. این کتاب نهتنها ماجراجویی و جادو را به تصویر میکشد، بلکه به دغدغههای انسانی مانند تعلق، هویت، تنهایی و امیدهای کوچک میپردازد. روایت طنزآمیز و صمیمی، همراه با دیالوگهای زنده و موقعیتهای غیرمنتظره، تجربهای متفاوت از رمانهای فانتزی رایج خلق کرده است. خواننده با هر فصل، با دنیایی روبهرو میشود که در آن جادو و واقعیت به شکلی طبیعی در هم آمیختهاند و هر پیشگویی کوچک، بهانهای برای تأمل در زندگی است. این کتاب برای کسانی که به دنبال داستانی با شخصیتهای واقعی، روابط انسانی و لحظات شیرین و تلخ هستند، تجربهای تازه و جذاب خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای فانتزی، دوستداران روایتهای جادهای و کسانی که به دنبال داستانهایی با محوریت هویت، تعلق و روابط انسانیاند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که از طنز موقعیت و شخصیتهای چندوجهی لذت میبرند، مناسب است.
بخشی از کتاب پیشگوی بخت های کوچک
«تائو با بیقیدی افسار قاطر را روی دستهٔ واگن انداخت و خودش در حالی که مراقب اطرافش بود، با حرکتی نرم و ماهرانه پایین پرید. آنها درست مقابل یک مهمانخانه توقف کرده بودند ــ مهمانخانهای درست و حسابی با دو طبقهٔ کامل و بسیار بزرگتر از آن چیزی که روستایی مثل نکر لازم داشت. اما به جای جمعیتی از روستاییان شکمسیر که باید مشغول نوشیدن باشند، چشمش به جماعتی عجیب افتاد که مدام فریاد میزدند و هیاهو و جنجال به پا کرده بودند. «یه سطل جو و یه زنگوله برای هر نفر. بجنبین دیگه، هرکدومتون یه سطل بردارین، باریکلا بچههای خوب!» «من میخوام بدونم کی قراره پول این همه جو رو بده؟!» «اَه، بس کن مالاک! موضوع پول رو بعداً حل میکنیم؛ کدخدا پول جو رو بهت میده و خودت هم اینو میدونی.» کمی دورتر از آنها پسر نوجوان لاغری که موهای آشفتهای داشت، روی کندهٔ درختی نشسته بود و غمگینانه به آشفتگی و هرج و مرج اطرافش نگاه میکرد. از آنجایی که به نظر میرسید او تنها کسی باشد که عجلهای ندارد، تائو تصمیم گرفت که اول به سراغ او برود. گفت: «سلام،» و به سمت او رفت: «میشه بگی چی شده؟» پسر از لاک اندوهش بیرون آمد و با تعجب به او نگاه کرد: «تو شین هستی!» تائو با آرامش گفت: «بله من شین هستم، حالا میشه بگی اینجا چه اتفاقی افتاده؟»
حجم
۳۲۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۲۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه