
کتاب آخرین میراث
معرفی کتاب آخرین میراث
کتاب آخرین میراث نوشتهی آدریان یانگ و با ترجمهی فاطمه کوهی، روایتی داستانی و پرکشش از بازگشت دختری جوان به ریشههای خانوادگی و سرنوشت پیچیدهاش در شهری بندری است. این اثر که توسط انتشارات ارمغان گیلار منتشر شده، در ژانر رمان نوجوان و جوان قرار میگیرد و با فضاسازی منحصربهفرد، شخصیتپردازی عمیق و روایت چندلایه، مخاطب را به دنیایی پر از رمز و راز، روابط خانوادگی و کشمکشهای درونی میبرد. داستان حول محور برین روث، دختری که پس از سالها دوری، به دعوت داییاش به شهر باستیان بازمیگردد، شکل میگیرد و با ورود او به خانهی اجدادی، زخمهای قدیمی، رازهای خانوادگی و چالشهای جدیدی پیش رویش قرار میگیرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آخرین میراث
آخرین میراث، رمانی است که آدریان یانگ با تمرکز بر هویت، خانواده و جستوجوی جایگاه فردی در دل سنتها و انتظارات اجتماعی، آن را خلق کرده است. داستان در فضایی بندری و پر از مه و باران آغاز میشود و با ورود برین روث به شهر باستیان، لایههای مختلفی از روابط خانوادگی، قدرت، وفاداری و گذشتهی پنهان را آشکار میکند. ساختار کتاب بر پایهی روایت اولشخص و با زاویهی دید برین پیش میرود و خواننده را بهتدریج با اعضای خانوادهی روث، قوانین نانوشتهی آنها و دنیای پرتنش تجارت و اصناف آشنا میسازد. نویسنده با جزئیات دقیق، فضای خانهی تاریک و پررمزوراز روثها، مناسبات میان اعضا و تضادهای درونی شخصیتها را به تصویر کشیده است. در کنار روایت اصلی، گذشتهی شخصیتها، بهویژه مادر و خالهی برین، و تأثیر آن بر سرنوشت کنونی خانواده، بهتدریج روشن میشود. این رمان، علاوهبر پرداختن به موضوعات خانوادگی، به دغدغههایی چون استقلال، پذیرش خود و عبور از سایهی گذشته نیز میپردازد و با فضاسازی خاص و شخصیتهایی چندوجهی، تجربهای متفاوت از یک داستان خانوادگی و معمایی ارائه میدهد.
خلاصه کتاب آخرین میراث
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان آخرین میراث با ورود برین روث، دختری هجدهساله، به شهر بندری باستیان آغاز میشود؛ شهری که سالها پیش بههمراه خالهاش، ساریا، ترک کرده بود. اکنون، به دعوت داییاش هنریک، باید به خانهی اجدادی بازگردد و جایگاه خود را در خانوادهی روث بازیابد. برین که سالها زیر سایهی قوانین سختگیرانه و انتظارات خالهاش بزرگ شده، با ورود به خانهی تاریک و پررمزوراز روثها، با اعضای خانوادهای روبهرو میشود که هرکدام گذشته و انگیزههای خاص خود را دارند: داییهایش هنریک، کازیمیر و نوئل، پسرعموها و پسرخالهها، و عزرا، نقرهساز مرموز خانواده. برین بهتدریج درمییابد که بازگشتش نهتنها یک دعوت ساده، بلکه بخشی از توافقی قدیمی میان ساریا و هنریک بوده است. او باید جایگاه خود را در میان خانوادهای پیدا کند که روابطشان بر پایهی قدرت، وفاداری و تجارت غیررسمی استوار است. در این مسیر، با چالشهایی چون پذیرش در جمع، اثبات شایستگی، روبهرو شدن با گذشتهی مادرش و رازهای پنهان خاندان روث مواجه میشود. برین با شرکت در شامهای خانوادگی، ورود به معاملات تجاری و تعامل با شخصیتهایی چون مورو و عزرا، کمکم درمییابد که برای بقا و موفقیت، باید قوانین نانوشتهی خانواده را بیاموزد و هویت مستقل خود را حفظ کند. روایت، با تمرکز بر کشمکشهای درونی برین، تلاش او برای یافتن جایگاه و معنای خانه، و مواجهه با میراث خانوادگی، پیش میرود و لایهبهلایه رازهای گذشته و انگیزههای شخصیتها را آشکار میکند.
چرا باید کتاب آخرین میراث را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی منحصربهفرد و روایت پرجزئیات، تجربهای متفاوت از داستانهای خانوادگی و معمایی ارائه میدهد. شخصیتپردازی چندلایه و روابط پیچیدهی میان اعضای خانوادهی روث، مخاطب را به دنیایی میبرد که در آن مرز میان وفاداری، قدرت و هویت فردی باریک است. آخرین میراث، علاوهبر روایت یک داستان پرکشش، به موضوعاتی چون استقلال، عبور از سایهی گذشته، و جستوجوی جایگاه در خانواده و جامعه میپردازد. برای کسانی که به دنبال داستانی با فضای رازآلود، شخصیتهایی خاکستری و دغدغههای هویتی هستند، این کتاب میتواند انتخابی جذاب باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای خانوادگی، داستانهای معمایی، و کسانی که به روایتهایی دربارهی هویت، استقلال و روابط پیچیدهی خانوادگی علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانهایی با فضای بندری، شخصیتهای چندوجهی و کشمکشهای درونی هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب آخرین میراث
«باران، بیرحمانه بر اسکلهٔ چوبی میکوبید و صدای امواج خروشان، مانند پتکی بر گوشهایم فرود میآمد. دامنم، خیس و سنگین، به پاهایم میچسبید و سرمای گزندهای تا مغز استخوانم نفوذ میکرد. «اسکلهها جای مناسبی برای یه بانو نیست.» این جمله، یادگاری از خالهٔ بزرگم، ساریا، مثل خنجری در ذهنم فرو رفت. خالهای که تمام سالهای کودکیام را با درسهای خشک و بیروح، دربارهٔ نجابت، وقار و آداب زنانگی پر کرده بود. اما ساریا، خود، هیچ شباهتی به «بانو» های قصهها نداشت. زنی با قلبی از فولاد و روحی سرکش، که طوفانهای زندگی را با صلابت پشت سر گذاشته بود. حالا، در این اسکلهٔ متروک، زیر باران بیامان، با خود فکر میکردم که کدامیک از ما، واقعاً «بانو» بود؟ من، دختری که اسیر قید و بندهای سنتی بود، یا ساریا، زنی که با تمام وجود، برای آزادی و استقلال خود جنگیده بود؟ جوی باریک آب، خروشان از پلههای سنگی پایین میآمد و من، زیر سقف نمور ورودی بندر، پناه گرفته بودم تا از رگبار سیلآسا در امان بمانم. دامنم را، که حالا سنگین و خیس شده بود، بالاتر کشیدم و دوباره به خیابانهای غرق در باران چشم دوختم. شهر باستیان، در هالهای خاکستری فرو رفته بود، پشتبامهای نوکتیز و رنگارنگش، پشت پردهای از مه غلیظ و سفید، گویی در خوابی عمیق فرو رفته بودند. با کشتی جاسپر، طبق برنامه، به ساحل رسیده بودم؛ اما برخلاف وعدههای داییام، هیچکس منتظرم نبود.»
حجم
۲۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه