کتاب پژواک پای آب
معرفی کتاب پژواک پای آب
کتاب پژواک پای آب به قلم علی ساکن، شعر زیبای صدای پای آب، شاهکار سهراب سپهری را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است و به تفسیر آن میپردازد.
درباره کتاب پژواک پای آب
دربارۀ اشعاری از سهراب نمیتوان به درستی به قضاوت پرداخت؛ زیرا یا پیچیدگیهای لفظی و معنوی مانع از فهم درست آنهاست و یا دوپهلو بودن آن، کار را بر نقّادان شعر او تنگ ساخته است که این مورد نیز نه تنها عیب اشعار او نیست، بلکه حسن آنها نیز محسوب میشود که توانسته با الفاظی اندک، معانی متعدّدی را که به بررسی و کند و کاو زیادی در عرصههای ادبی و علمی احتیاج دارد به خواننده انتقال دهد، خصوصیّتی که اشعار حافظ شیرازی را نیز در شعر پارسی ممتاز ساخته است.
به علّت تسلّط سهراب به فرهنگها، آداب و رسوم ملل گوناگون و سفرهای زیاد او به ممالک دیگر و گرایش او به عرفان و نقّاشی شرقی، بررسی اشعار او به تسلّط و آگاهی بر جنبههای مختلفی احتیاج دارد.
در اشعار این کتاب و نقد و بررسی آنها سعی گردیده هر پاره از اشعار سهراب در بوتهی نقد و بررسی قرار گیرد، لذا سعی شده دربارهی پارههایی از شعر او که واضح نیز میباشد توضیح بسیار مختصری داده شود.
خواندن کتاب پژواک پای آب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران و علاقهمندان به ادبیات به ویژه نقد شعر معاصر فارسی.
بخشی از کتاب پژواک پای آب
کتابی که از طبیعت بهرهای نبرده، مناسب مطالعه کردن نیست.
شبنم بنابر خاصیّت وجودیاش تر میباشد. سپهری میگوید: کتابها و مطالبی که تنها به امری تظاهر نموده و از طبیعت و سرشت وجودیشان به دور هستند، مناسب مطالعه کردن نیستند.
هر چیز حتّی مگس در نظام طبیعی آفرینش دارای ارزش میباشد و ما نباید پدیدهها را براساس سود و زیان خود ارزیابی کنیم. در اینجا بیمناسبت نیست به ذکر خاطرهای از سپهری که یکی از دوستان نزدیک او بیان کرده، بپردازیم:
«... همینطور که غرق لذّت به حرفهای سهراب گوش میکردم، دیدم که سوسکی با آرامش کامل از لابهلای در وارد اتاق شد. سوسک درشتی بود، قهوهای روشن با بالهای برّاق. لحظهای مکث کرد، شاخکهای بلندش را تاب داد و بعد آهسته از کنار دیوار راه افتاد طرف پایهی تختی که ما رویش نشسته بودیم. هر کس بیاختیار دنبال چیزی میگشت تا بر سر سوسک بکوبد.
در این موقع بود که سهراب متوجّه قضیه شد و با عجله گفت: خواهش میکنم، خواهش میکنم کاری به کارش نداشته باشید، او همسایهی من است، گاهی شبها سری به من میزند، اهل شعر و ادبیات است، به نظرم عاشق شده آخه اینجا جیرجیرک خوشصدایی است که... سوسک خود را به پایهی تخت چسبانده بود و بیحرکت منتظر پایان کار نشسته بود.
بالأخره به سهراب پیشنهاد کردیم اجازه دهد سوسک را بگیریم و با احترام کامل از پنجره بیندازیمش بیرون حیاط و غائله را ختم کنیم، امّا سهراب مخالفت کرد و گفت: ممکن است بیفتد و دست و پایش بشکند، آن وقت، این وقت شب شکستهبند سوسک از کجا پیدا کنیم؟... ما چنان سرگرم این گفت و شنود شدیم که سوسک را از یاد بردیم و پس از مدّتی وقتی به پایهی تخت نگاه کردیم، سوسک رفته بود.»
حجم
۴۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۴۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه