دانلود و خرید کتاب هفت تیر؛ ساعت نه حامد سرایی
تصویر جلد کتاب هفت تیر؛ ساعت نه

کتاب هفت تیر؛ ساعت نه

نویسنده:حامد سرایی
ویراستار:مونا محمدنژاد
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب هفت تیر؛ ساعت نه

کتاب هفت تیر؛ ساعت نه نوشتۀ حامد سرایی و ویراستۀ مونا محمدنژاد است. انتشارات سیب سرخ این کتاب داستان را روانۀ بازار کرده است.

درباره کتاب هفت تیر؛ ساعت نه

کتاب هفت تیر؛ ساعت نه که حاوی یک داستان معاصر و ایرانی است، دررابطه‌با شخصیتی است که به‌تازگی رابطه‌اش را از دست داده و داستان روزمرۀ زندگی خود را بازگو می‌کند.

خواندن کتاب هفت تیر؛ ساعت نه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هفت تیر؛ ساعت نه

«شاید چیزی که خواهم نوشت گذشته‌ای از من، باشد گذشته‌ای که چون سایه دراز می‌شود و در انتهای غروب تیرگی‌اش آرام‌آرام همه‌جا را فرامی‌گیرد و سرتاسر همه‌جا را سیاه می‌کند. گذشته‌ای همچون سایه‌ای لرزان از پیکرهایی بلند و بزرگ از پیکرهایی مقدس و سنگین که از آسمان‌ها می‌گذرد؛ گذشته‌ای که تیرگی‌اش چشمانم را کور می‌کند و مرا نابینا در راهی تاریک به‌سوی آینده‌ای مبهم رها می‌کند.

این حکایت زندگی من است به هنگامی که در اعماق خواب تلاش می‌کردم چشمانم لااقل همان دو چشم، نابینا همان دو چشم، کور، بار دیگر آن درخشندگی بی‌همتای قبل از غروب را مجسم کند بعد از آن حادثه، گاهی این جمله‌ها همچون نتی، سراسیمه وار درون جمجمه‌ام به ارتعاش در می‌آید و با خود می‌گویم که آیا واقعاً همه چیز خواب است؟ آیا من خواب می‌بینم که این چیزها را می‌نویسم؟ آیا نوشته‌های من، بعد از به خواب‌رفتنم آغاز می‌شوند؟

همیشه در ذهنم این سؤال تکرار می‌شود به‌راستی در لحظۀ مرگ، درست در لحظۀ مرگ... به هنگامی که همه چیز چون لحظه خواب، گیج می‌رقصد، تصویر چه کسی در ذهن من به‌عنوان مهم‌ترین خاطرۀ زندگی‌ام خطور خواهد کرد؟ یاد چه کسی خواهم افتاد؟ برای کدام یک از اطرافیانم دلتنگ می‌شوم؟ به کدامین فکر می‌کنم؟ و سپس دوباره و دوباره سؤال‌های تکراری، تکرار می‌شوند... آیا ما همۀ این حادثه‌ها را خواب می‌بینیم؟ آیا ما خواب می‌بینیم که زنده‌ایم و وقتی برخاستیم همه چیز را دوباره فراموش می‌کنیم؟ به‌راستی کدامین سخت‌تر است؟ بیدار کردن کسی که خواب است و یا بیدار کردن کسی که خواب است و خواب می‌بیند که بیدار؟ میدانی؟ شاید انسان به خواب می‌رود و کسی نیست که او را بیدار کند؛ به خوابی همیشگی فرومی‌رود و به حیوان بدل می‌شود و با این جمله تنم به رعشه می‌افتد... می‌لرزد و دوباره... دوباره سؤال‌ها تکرار می‌شوند.

به هنگامی که از خواب برخاستم در یک دشت بودم در دشتی بزرگ در دشتی عظیم، تنهای تنها در دشتی پر از گندم مدت‌ها ایستاده بودم. باد تندی گرفته بود و لباس‌های کهنه و کلاه‌حصیری مرا گنده بود دیگر سرتاپا برهنه شده بودم و خیره و خشک شده به‌دور دست‌ها می‌نگریستم... نگاه می‌کردم درحالی‌که پلک نمی‌زدم تاچشم کار می‌کرد گندم‌زار بود، گندم زاری زرد و خورشیدی سرخ که طلوع می‌کرد یا غروب نمی‌دانم! ولی آسمان پر شده بود از نور سرخ و پاشش کلاغ‌هایی سیاه که قارقار می‌کردند و دور می‌شدند و گندم‌زار پر بود از مترسک‌هایی لال و خشک شده با مغزی پاشیده و بدن‌هایی نحیف. احساس سرخوشی عجیبی داشتم باد آرام‌تر شده بود و حالا مثل نسیم، تمام تن برهنه‌ام را نوازش می‌کرد احساس رهایی داشتم حس، آزادی، آزادی شگرفی که در خون‌سرد من شروع به جوشیدن کرده بود و سراسیمه خود را به گلویم می‌رسانید و آنگاه تبدیل به فوران قهقهه‌ای خشک و زننده می‌شد، قهقهه‌ای توخالی که مرا به ذوق می‌آورد که مرا به دویدنی شلنگ‌انداز میان مترسک‌هایی لال و گندم زاری زرد وامی‌داشت. سراسیمه در میان انبوه گندم‌ها دیوانه‌وار و رقص‌وار می‌دویدم خوش خوشانه می‌خندیدم درحالی‌که سایه‌ام روی پهنای گندمزار دراز و درازتر می‌شد و بزرگ و لرزان‌تر و آفتاب پایین و پایین‌تر می‌آمد و دشت، تاریک و تاریک‌تر می‌شد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

حجم

۳۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

قیمت:
۷,۶۰۰
تومان