کتاب گنج های آلوده
معرفی کتاب گنج های آلوده
کتاب گنج های آلوده نوشتهٔ رشید بیات مختاری است. نشر سنجاق این کتاب را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب گنج های آلوده
کتاب گنج های آلوده برابر است با یک رمان معاصر و ایرانی. داستان چیست؟ «سلمان» و «علی» دو دوست جوان هستند که از بدِ روزگار ناچار به زبالهگردی برای گذران زندگی شدهاند. این دو در اثر حادثهای، خود را پنجهدرپنجهٔ مافیای زبالهٔ شهر مییابند و برای نجات جان خود درگیر تعقیب و گریزی پرهیجان و با حوادثی خارقالعاده روبهرو میشوند.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر - مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب گنج های آلوده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گنج های آلوده
«اگه بخواییم مال خود کنیم درجا بایس شروع کنیم. همین امروز جابجا شیم. تا اینجا بیست دقیقه راهس. بلند شو جمع کنیم. بایس همین الان راه بیفتیم. حداقل دو بار باس بیاییم و بریم که همه چیزو ببریم تا بتونیم شبم بریم سر کارمون انگار نه انگار که اتفاقی افتادس. تنها راهش س. من همین الان می رم یه سری بزنم ببینم جای بنده خدا عمو حاجی خالی س یا نه. تا من برمی گردم تو وسایلا جمع کن بریز تو کیسه ها. من جلدی بر می گردم.
علی و سلمان لقمه ای نان خورده نخورده، کارشان را شروع کردند. علی دوان دوان به طرف کوچهٔ بن بست فرخنده در خیابان کبگانیان عازم شد و سلمان هم معطل نکرد. کیسه های کارشان را باز کرد و هرچه می توانست از وسایلشان را که طی سال گذشته به تعداد آن نیز افزوده شده بود، در کیسه ها جا داد.
حدود نیم ساعت بعد همزمان با پر شدن دو کیسه توسط سلمان، علی هم نفس زنان برگشت و با صدایی بریده گفت: «وخه دادا. جا خالی س. خیلی کار داره خونه بشه د اما چاره ای نیس باس بریم.
پسرها اول به اتاق شومینه رفته و با عجله از خرت و پرت های کف اتاق جلوی شومینه را پر کردند تا رسیدن به شومینه تا سرحد ممکن مشکل باشد. سپس کیسه هایشان را بر دوش کشیده و حوالی ساعت پنج صبح در آن روز گرم تیرماه تهران، خانه را ترک کردند.
دل کندن از جایی که آن را خانه می نامیدند، حتی آن خانه متروکه، سوخته و بی در و پیکر، کار سختی بود.
نیم ساعت بعد در سکوت صبح زود کوچه، سلمان و علی کیسه هایشان را در نزدیکی خانه متروکه به زمین گذاشتند. علی جثه ریز خود را از پنجره شکسته خانه به داخل سر داد و با برداشتن تخته ای که بار اول وارسی ساختمان، در پشت درب ورودی تکیه داده بود تا پیش از بازگشتشان کسی نتواند به داخل برود، از سلمان خواست که با کیسه خود به داخل بخزد. آنگاه خود پس از نگاه به دو طرف کوچه کیسه اش را نیز برداشته و بی سروصدا وارد شد و درب را پشت سرش بست.
راهروی باریک و تاریک ورودی مثل همه خانه های قدیمی ایرانی به حیاطی چهارگوش منتهی میشد که در میان آن حوضی قرار داشت. حوضی شکسته و پر از تخته و چوب و آهن قراضه. اطراف حوض بقایای چهار درخت دیده می شد که در اثر سالها عدم رسیدگی خشک و بیجان اما ایستاده، مرده بودند. آنها تنها یادآوری از وجود شور زندگی در آن خانه، در روزگاری دور بودند. حیاط کهنه با موزاییکهای شکسته ای فرش شده بودند که در چند جا تماما کنده شده و کف خاکی حیاط را بیرون ریخته بود. دورتا دور حیاط چهار اتاق بود. دو اتاق در روبرو و دو اتاق در دو طرف. پله هایی در زیر دو اتاق روبرو به طرف زیرزمین راهی ایجاد کرده بودند و دو پنجره مشبک آجری در دو طرف پله ها نور حیاط را به داخل زیرزمین راه می داند.
هر چهار اتاق دربها و پنجرهایی چوبی شکسته ای داشتند که گذر زمان رنگی بر آنها باقی نگذاشته بود هر چند از بقایای رنگ باقی مانده می شد حدس زد که روزگاری رنگی آبی زینت بخش آنها بوده است.»
حجم
۱۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه
حجم
۱۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه