تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
معرفی کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
کتاب الکترونیکی «هیچ ملاقاتی تصادفی نیست» نوشتهٔ هاکان منگوچ و با ترجمهٔ نسیم جدیدی و ویراستاری صادق یزدانی، توسط نشر اندیشه مولانا منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی، به موضوع سرنوشت، خودشناسی و نقش اتفاقات ظاهراً تصادفی در زندگی انسان میپردازد و با الهام از رخدادهای واقعی نگاشته شده است. نویسنده با بهرهگیری از آموزههای صوفیسم و نقلقولهایی از مولانا و شمس، مفاهیمی چون امید، عشق، خودآگاهی و پذیرش را در بستر روایتهایی از زندگی روزمره و سفرهای درونی شخصیتها بررسی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
«هیچ ملاقاتی تصادفی نیست» اثری داستانی با رگههایی از ناداستان و خودزندگینامه است که در فضای معاصر ترکیه روایت میشود. هاکان منگوچ، نویسندهٔ کتاب، با تکیهبر تجربیات شخصی و آموزههای صوفیانه، داستانهایی از مواجهه با آدمها، سفرها و اتفاقات به ظاهر بیاهمیت را بازگو میکند که هرکدام حامل پیامی برای رشد فردی و معنوی هستند. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص است و در آن، نویسنده با زبانی صمیمانه و گاه گفتوگومحور، مخاطب را به دل ماجراهای روزمره و تاملات فلسفی میبرد. در خلال داستان، نقلقولهایی از مولانا، شمس تبریزی و دیگر بزرگان عرفان اسلامی آمده که به غنای معنایی اثر افزوده است. کتاب در سالهای اخیر نوشته شده و بازتابدهندهٔ دغدغههای انسان معاصر دربارهٔ معنا، سرنوشت و نقش انتخابها در زندگی است. روایتها گاه به شکل خاطره و گاه به صورت گفتوگوهای عمیق میان شخصیتها پیش میرود و در کنار آن، آموزههای عملی برای مواجهه با چالشهای روحی و عاطفی ارائه میشود. این اثر در مرز میان داستان و ناداستان حرکت میکند و با بهرهگیری از عناصر روایی، مفاهیم فلسفی و عرفانی را به زندگی روزمره پیوند میزند.
خلاصه داستان هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «هیچ ملاقاتی تصادفی نیست» با روایت زندگی نویسنده آغاز میشود؛ جایی که هاکان منگوچ، جوانی علاقهمند به موسیقی و آموزههای صوفیانه، در مسیر برگزاری سمینارها و سخنرانیهایش با اتفاقی عجیب روبهرو میشود: زنی ناشناس در یکی از سمینارها یادداشتی مرموز برای او میگذارد که مضمونش دعوت به زیارت آرامگاه امیر سلطان است. این رویداد، زنجیرهای از اتفاقات را رقم میزند که هاکان را به سفری درونی و بیرونی میکشاند. در این مسیر، او با شخصیتهایی مانند عذرا روبهرو میشود؛ زنی جوان که درگیر بحرانهای عاطفی و خانوادگی است و گفتوگوهایش با هاکان، بهانهای برای واکاوی مفاهیمی چون عشق، رهایی، خودشناسی و پذیرش سرنوشت میشود. داستان با تلاقی روایتهای شخصی نویسنده و آموزههای عرفانی پیش میرود. هاکان در مواجهه با عذرا و دیگران، به این نتیجه میرسد که هیچ دیداری در زندگی بیدلیل نیست و هر ملاقات، فرصتی برای آموختن و رشد است. روایتهایی از سفر، گفتگو با استاد، و نقلقولهایی از مولانا و شمس، لایههای معنایی داستان را عمیقتر میکند. در نهایت، کتاب بر این باور استوار است که سرنوشت انسان پیوسته در حال بازنویسی است و هر رویداد، حتی اگر بیاهمیت به نظر برسد، معنایی پنهان در خود دارد که تنها با آگاهی و پذیرش میتوان آن را دریافت.
چرا باید کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانهایی از زندگی روزمره و سفرهای درونی، به خواننده کمک میکند تا به نقش اتفاقات به ظاهر تصادفی در مسیر زندگی خود توجه کند. «هیچ ملاقاتی تصادفی نیست» با ترکیب روایتهای شخصی و آموزههای صوفیانه، مفاهیمی چون امید، پذیرش، عشق و خودشناسی را بهگونهای ملموس و قابل لمس به تصویر میکشد. خواندن این اثر فرصتی است برای بازاندیشی در مورد سرنوشت، انتخابها و معنای مواجهه با دیگران. همچنین، نقلقولها و حکایتهای عرفانی که در متن گنجانده شدهاند، به غنای فکری و معنوی کتاب افزودهاند و آن را به اثری تأملبرانگیز برای علاقهمندان به خودشناسی و فلسفهٔ زندگی تبدیل کردهاند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که دغدغهٔ خودشناسی، رشد فردی و معنای زندگی دارند. علاقهمندان به عرفان، فلسفهٔ زندگی، داستانهای الهامگرفته از واقعیت و کسانی که درگیر بحرانهای عاطفی یا جستوجوی معنای اتفاقات زندگی هستند، میتوانند از این اثر بهره ببرند. همچنین، افرادی که به آموزههای صوفیسم و نقلقولهای مولانا و شمس علاقه دارند، مخاطبان اصلی این کتاب بهشمار میآیند.
بخشی از کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
«قضاوقدر دست از سرانسان برنمیدارد. لحظه به لحظه و از نو بازنویسی میشود. زمانی فرامیرسد کاری را که محال است انجام دهی انجام میدهی. به چیزی تن میدهی که محال است. به چیزی علاقهمند میشوی که قبلاً دوست نداشتی. به نظر میرسد نمیتوانی دل بکنی، ولی در یک لحظه راهت را میکشی و میروی. با خود میگویی مُردم. ولی بازهم زندگی میکنی. هر آزمون و سفری درواقع تو را بیشتر به خودت نزدیک میکند. دیدارها به جوهر سرنوشت تبدیل میشود. ازاینرو هر ملاقات و دیداری برای بافتن حکایت تجربهای رجبهرج اضافه میشود. در نامحتملترین مکانها و نامناسبترین زمانها انسانهایی وارد زندگیات میشوند و افرادی زندگیات را ترک میکنند. وقتی فکر میکنی «مفهوم همهٔ اینها چیست؟» یکباره خودت را میان داستانی بیعیبونقص مییابی. بعد میبینی مسافر قصهٔ خودت شدهای. هرجا که میروی منتهی به تو است. هرکس را که دوست داری بخشی از تو است... یعنی حتی در وجود دیگران مجذوب آن بخش از خودت میشوی. تازه میفهمی این راه پراز آزمون و دیدار در حال خدمترسانی به تو است. در این دنیا حتی برگ درخت هم بیدلیل نمیجنبد. حتی نسیمی که میوزد حرفی برای گفتن به تو دارد. کافی است قلبت بیدار باشد؛ راضی به آموختن بماند. مبادا در مسیر زندگی بگویی: «من رسیدم.» چون «من رسیدم» همان «من مُردم» است.»
حجم
۷۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۷۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه