تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب پیدایت می کنم
معرفی کتاب پیدایت می کنم
کتاب الکترونیکی «پیدایت میکنم» نوشتهٔ هارلن کوبن و با ترجمهٔ فریده قاسمی، توسط نشر اندیشه مولانا منتشر شده است. این اثر در ژانر داستانهای معمایی و جنایی قرار میگیرد و با محوریت قتل، اشتباه قضایی و زندانیان فراری، داستانی پرکشش را روایت میکند. ویراستاری این کتاب را مُنا رجبیه فرد برعهده داشته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پیدایت می کنم
در «پیدایت میکنم» هارلن کوبن، داستانی معمایی و پرتعلیق روایت میشود که در قالب یک رمان جنایی مدرن شکل گرفته است. این کتاب با تمرکز بر زندگی مردی به نام «دیوید باروز» که به جرم قتل فرزند خردسالش به حبس ابد محکوم شده، به بررسی لایههای پیچیدهٔ روان انسان، احساس گناه، فقدان و امید میپردازد. روایت کتاب از زاویهٔ اول شخص و با صدای دیوید پیش میرود و مخاطب را به درون ذهن و خاطرات او میبرد. فضای داستان عمدتاً در زندان و درون سلولهای سرد و بیروح میگذرد، اما با ورود یک عکس مرموز و ملاقات غیرمنتظره، روند داستان به سمت کشف حقیقت و تردیدهای تازه حرکت میکند. ساختار کتاب بر پایهٔ دیالوگهای پرتنش، بازگشت به گذشته و توصیفهای دقیق از احساسات و محیط بنا شده است. «پیدایت میکنم» با بهرهگیری از عناصر کلاسیک داستانهای جنایی و معمایی، مخاطب را درگیر پرسشهایی دربارهٔ عدالت، حقیقت و امکان رستگاری میکند.
خلاصه داستان پیدایت می کنم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با روایت دیوید باروز آغاز میشود؛ مردی که پنج سال است به جرم قتل پسر سهسالهاش، متیو، در زندان به سر میبرد. دیوید خود را بیگناه میداند اما اعتراف میکند که حتی برای اثبات بیگناهیاش تلاش چندانی نکرده است، چرا که فقدان فرزندش او را به نوعی حبس ابد عاطفی و روانی محکوم کرده است. روایت با توصیف روز قتل و احساسات متناقض دیوید پیش میرود؛ او شب حادثه را به یاد میآورد، از نوشیدن مشروب تا بیدار شدن با بوی خون و مواجهه با پیکر بیجان پسرش. شواهد علیه دیوید است و حتی خودش گاهی به تردید میافتد که شاید در خواب مرتکب این جنایت شده باشد. پس از پنج سال، خواهر همسر سابقش، ریچل، به ملاقات او میآید و عکسی را نشان میدهد که در آن پسربچهای با لکهٔ مادرزادی مشابه متیو دیده میشود؛ پسری که به نظر میرسد پنج سال بزرگتر از متیو باشد. این عکس، امید و تردید را همزمان در دل دیوید زنده میکند و او را به این فکر میاندازد که شاید پسرش زنده باشد و قربانی یک اشتباه یا توطئه شده است. دیوید با کمک ریچل و در مواجهه با مقاومت مسئولان زندان، تصمیم میگیرد حقیقت را کشف کند و برای این کار حتی به فکر فرار از زندان میافتد. در این مسیر، او با شخصیتهای دیگری از جمله زندانیان خطرناک و نگهبانان زندان روبهرو میشود و هرچه پیشتر میرود، رازهای بیشتری دربارهٔ گذشته و اطرافیانش آشکار میشود. داستان با تعلیق و ابهام پیش میرود و مخاطب را تا انتها درگیر این پرسش نگه میدارد که حقیقت مرگ متیو چیست و آیا دیوید واقعاً قاتل است یا قربانی یک نقشهٔ پیچیده؟
چرا باید کتاب پیدایت می کنم را بخوانیم؟
«پیدایت میکنم» با فضاسازی تیره و پرتنش، مخاطب را به دل یک معمای خانوادگی و جنایی میبرد که مرز میان گناه و بیگناهی، حقیقت و توهم، بهشدت مبهم است. روایت اولشخص و پرداخت روانشناختی شخصیت اصلی، امکان همذاتپنداری عمیقی را فراهم میکند. این کتاب نهتنها یک داستان معمایی پرکشش است، بلکه به موضوعاتی چون فقدان، احساس گناه، امید و جستوجوی حقیقت نیز میپردازد. برای علاقهمندان به داستانهایی که با پیچیدگیهای روانی و اخلاقی شخصیتها سروکار دارند و دوست دارند در دل یک معمای حلنشده غرق شوند، این کتاب تجربهای متفاوت خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای دوستداران داستانهای جنایی، معمایی و روانشناختی مناسب است. همچنین کسانی که به موضوعات اشتباه قضایی، روابط خانوادگی پیچیده و جستوجوی حقیقت علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. اگر دغدغههایی مانند عدالت، فقدان یا تردید نسبت به واقعیت ذهن را مشغول میکند، «پیدایت میکنم» انتخابی قابل توجه است.
بخشی از کتاب پیدایت می کنم
«من به جرم قتل فرزندم دارم پنجمین سال حبس ابدم را میگذرانم. هشدار برای لو رفتن داستان: کار من نبوده! پسرم متیو وقتی وحشیانه به قتل رسید فقط سه سال داشت. او بهترین اتفاق زندگیام بود، و رفت و از آن زمان تاکنون در حبس ابدم نه بهصورت استعاری یا بهتر است بگویم نه فقط بهصورت استعاری. حتی اگر دستگیر و محاکمه و محکوم هم نشده بودم، باز هم این برایم مثل حبس ابد بود. اما در مورد من، یعنی در این مورد، حبس آبد هم استعاری است و هم واقعی. حتماً تعجب میکنید که چطور ممکن است بیگناه باشم. فقط میتوانم بگویم که هستم. اما آیا با تمام وجودم مبارزه نکردم و بر بیگناهیام اصرار نورزیدم؟ نه، واقعاً نه. به گمانم این به همان واژهٔ استعاری برمیگردد. واقعاً اهمیت زیادی نمیدادم که گناهکار شناخته شوم. میدانم که تکاندهنده به نظر میرسد. اما این طور نیست. پسرم مرده است. سرخط خبر همین است. سرخط و عنوان و سرتیتر همین است. پسرم مرده و از دست رفته است و چه سخنگوی هیئتمنصفه من را گناهکار اعلام میکرد چه بیگناه این واقعیت تغییری نمیکرد. گناهکار با بیگناه. من برای پسرم کم گذاشته بودم. در هر دو حالت فرقی نمیکرد. اگر هیئتمنصفه میتوانست حقیقت را ببیند و من را آزاد کند، متیو زنده نمیشد. وظیفهٔ پدر این است که از پسرش محافظت کند. این اولویت اول اوست. پس حتی اگر سلاحی به کار نبرده باشم و پسر زیبایم را به آن توده له و درهم شکستهای که آن شب وحشتناک پیدایش کردم تبدیل نکرده باشم، پس جلوی واقعه را هم نگرفتهام. بنابراین در مقام پدرش وظیفهام را انجام ندادهام. از او محافظت نکردهام. چه به جرم قتل واقعی گناهکار باشم چه بیگناه این قضیه تقصیر من است و درهرحال دورهٔ محکومیت را باید بگذرانم.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه