
کتاب زندگی آسان
معرفی کتاب زندگی آسان
کتاب زندگی آسان نوشته مارگریت دوراس و با ترجمه علی مجتهدزاده توسط نشر اندیشه مولانا منتشر شده است. این اثر یکی از رمانهای اولیهی دوراس است که در آن به روابط پیچیدهی خانوادگی، کشمکشهای درونی شخصیتها و فضای روستایی جنوب غربی فرانسه پرداخته شده است. کتاب زندگی آسان با نگاهی به زندگی و مرگ، حسرتها و آشوبهای درونی اعضای یک خانواده، تصویری از فروپاشی و تلاش برای معنا بخشیدن به رنجهای زیسته را ترسیم میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زندگی آسان
کتاب زندگی آسان از مارگریت دوراس دومین رمان اوست که در دههی ۱۹۴۰ نوشته شده و فضای آن برخلاف بسیاری از آثار بعدی نویسنده، در جنوب غربی فرانسه میگذرد. این رمان در قالب داستان بلند، به زندگی خانوادهای روستایی میپردازد که با مرگ، حسرت و روابط پرتنش دستوپنجه نرم میکنند. ساختار کتاب بر محور روایت اولشخص و توصیفهای دقیق و گاه تلخ از زندگی روزمره و روابط خانوادگی شکل گرفته است.
مارگریت دوراس در این اثر، با تمرکز بر شخصیتهای زن و تجربههای آنها، به موضوعاتی چون مرگ، حسرت، خشونت و گذر عمر میپردازد. فضای رمان آمیخته با نوعی ملال و آشوب است که در پسزمینهی طبیعت و زندگی روستایی جریان دارد. کتاب زندگی آسان در زمان انتشارش چندان مورد توجه قرار نگرفت اما بعدها بهعنوان نمونهای از شکلگیری سبک خاص دوراس و دغدغههای همیشگی او در ادبیات فرانسه شناخته شد.
خلاصه داستان زندگی آسان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان کتاب زندگی آسان حول محور خانوادهای در روستایی به نام لبوگه میچرخد. روایت از زبان فرانسواز، زنی جوان، بیان میشود که درگیر مراقبت از اعضای خانواده و مواجهه با بحرانهای عاطفی و اخلاقی است. در مرکز ماجرا، ژروم، دایی فرانسواز، قرار دارد که پس از یک درگیری خانوادگی زخمی میشود و به بستر بیماری میافتد. این حادثه، زنجیرهای از واکنشها و احساسات سرکوبشده را در میان اعضای خانواده برمیانگیزد. نیکولا، برادر فرانسواز، پس از سالها خشم فروخورده، سرانجام ژروم را مورد ضرب و جرح قرار میدهد.
این رویداد، نهتنها روابط خانوادگی را دستخوش تغییر میکند، بلکه هر یک از شخصیتها را با احساس گناه، پشیمانی و تردید روبهرو میسازد. مرگ تدریجی ژروم، فضای خانه را به سکوت و انتظار فرو میبرد و اعضای خانواده هر یک به شیوهی خود با این فقدان و پیامدهایش کنار میآیند. در این میان، کلمنس، همسر نیکولا، نیز با تنهایی و بیمهری مواجه است و درنهایت خانه را ترک میکند. روایت، با توصیفهای دقیق از احساسات و افکار شخصیتها، به کندوکاو درونیات آنها میپردازد و نشان میدهد چگونه رنج، حسرت و آشوب درونی، زندگی روزمره را تحتتأثیر قرار میدهد. کتاب زندگی آسان تصویری از فروپاشی تدریجی یک خانواده و تلاش بیثمر برای یافتن معنا در دل رنج و ملال است.
چرا باید کتاب زندگی آسان را بخوانیم؟
این رمان با پرداختن به روابط پیچیدهی خانوادگی، حسرتهای ناگفته و آشوبهای درونی، تجربهای متفاوت از ادبیات فرانسه قرن بیستم را ارائه میدهد. کتاب زندگی آسان با روایت صمیمی و بیپرده، به لایههای پنهان احساسات انسانی و تأثیر مرگ و فقدان بر زندگی افراد میپردازد. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با دغدغههای وجودی، تردیدها و تلاش برای معنا بخشیدن به رنجهای زیسته؛ همچنین این اثر نمونهای از شکلگیری سبک خاص مارگریت دوراس و نگاه او به جهان است که بعدها در آثار مشهورترش نیز تداوم مییابد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهی کتاب زندگی آسان برای علاقهمندان به رمانهای خانوادگی، دوستداران ادبیات فرانسه و کسانی که به کندوکاو در احساسات و روابط انسانی علاقه دارند، مناسب است. این کتاب بهویژه به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی فهم پیچیدگیهای عاطفی، مرگ، حسرت و گذر عمر را دارند.
بخشی از کتاب زندگی آسان
«ژروم خردوخراب پیاده برگشت طرف لبوگه. رفتم پیش نیکولا که بعد از دعوا یله داده بود روی دیوارهی خاکی بغل راهآهن. نشستم کنارش ولی گمانم اصلا نفهمید. نگاهش به ژروم بود که با راه، رفت و پشت جنگل پیچید. بعد نیکولا یکدفعه از جا کند و با هم دویدیم که به داییمان برسیم. تا او را دیدیم گام آهسته گردین: راه افتادیم به فاصلهی بیست قدمی پشت سرش و همان جور آرام. نیکولا سراپا عرقمال بود. با موهای چسبناک ریخته به صورتش و سینهی آماس کرده پوشیده از خال و لکههای سرخ و بنفش. عرق قطره به قطره از زیربغلها به روی بازوها راه میکشید. چشمها را چارمیخ کرده بود به ژروم و غیرعادی نگاهش میکرد. نیکولا در آن لحظه و از ورای پشت خمیدهی داییمان لابد میدید که بعدش چه میشود. راه لبوگه سربالایی است. هرازگاه ژروم مجبور میشد به دیواره تکیهای بزند و در خود بپیچد و دستها را به پهلو بفشارد. نیکولا روی شانهی راست من راه میرفت و چشم از او بر نمیداشت. رشتهی تصاویر در هم و برهم انگار درون او میشکفتند و باز میشدند و باز میشدند و همه یکی و او هم از اینها کاری که کرده را جبران کرد و دستهای سرخ و عرقریزش مشت میشدند.»
حجم
۵۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
حجم
۵۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه