
کتاب جبار باغچه بان
معرفی کتاب جبار باغچه بان
معرفی کتاب جبار باغچه بان
کتاب الکترونیکی «جبار باغچهبان» (از مجموعه کی؟ چی؟ کجا؟) نوشتهٔ حمیدرضا توکلی با تصویرگری «فاطمه هراتی» و ویراستاری «زینب زنهاری» توسط انتشارات فنی ایران (کتابهای نردبان) منتشر شده است. این کتاب به زندگی و دستاوردهای «جبار باغچهبان»، آموزگار و بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران میپردازد و با زبانی روایی و داستانگونه، سرگذشت او را برای نوجوانان و علاقهمندان به تاریخ آموزش و پرورش روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جبار باغچه بان
این کتاب به زندگی «جبار باغچهبان» میپردازد؛ شخصیتی که نقش مهمی در آموزش و پرورش ایران، بهویژه در حوزه آموزش ناشنوایان و کودکان، ایفا کرده است. روایت کتاب از دوران کودکی باغچهبان در ایروان آغاز میشود و با شرح فراز و نشیبهای زندگی او، مهاجرت به ایران، تلاشهایش برای تأسیس کودکستان و مدرسه ناشنوایان، و اختراعات و نوآوریهایش در آموزش ادامه مییابد. کتاب در قالبی داستانی و با استفاده از خاطرات، گفتوگوها و روایتهای نزدیک به زندگی واقعی، تصویری از فضای اجتماعی و فرهنگی ایران و قفقاز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ارائه میدهد. علاوه بر زندگی شخصی باغچهبان، کتاب به تأثیرات او بر آموزش نوین، نقش زنان در آموزش، و چالشهای اجتماعی و فرهنگی آن دوران نیز میپردازد. این اثر بخشی از مجموعهای است که به معرفی چهرههای تأثیرگذار تاریخ ایران میپردازد و با تصویرگری و روایت جذاب، مخاطب نوجوان را با یکی از مهمترین آموزگاران تاریخ معاصر ایران آشنا میکند.
خلاصه کتاب جبار باغچه بان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با کودکی «جبار باغچهبان» در ایروان آغاز میشود؛ جایی که او در خانوادهای هنرمند اما فقیر رشد میکند و از همان ابتدا با دشواریهای زندگی و سختگیریهای پدرش روبهرو است. علاقهٔ جبار به یادگیری و آموزش، در کنار تجربههای تلخ و شیرین دوران کودکی، او را به سمت آموزگاری سوق میدهد. پس از تجربههایی مانند از دست دادن شنوایی گوش راستش و آزمایشهای کودکانه برای شنیدن صداها، جبار با جنگ و مهاجرت، مرگ مادر و پدر، و آوارگی در قفقاز و ایران روبهرو میشود. او در مسیر زندگی، با الهام از آموزگاران و تجربههای شخصی، به آموزش کودکان و بهویژه دختران و ناشنوایان میپردازد. باغچهبان با تأسیس کودکستان و مدرسه برای ناشنوایان، روشهای نوآورانهای را در آموزش به کار میگیرد؛ از جمله اختراع الفبای گویا و تلفن گنگ. او با وجود مخالفتها و مشکلات اجتماعی، با پشتکار و عشق به آموزش، راه را برای آموزش کودکان ناشنوا و گسترش کودکستانها در ایران هموار میکند. روایت کتاب، زندگی باغچهبان را از کودکی تا سالهای پایانی عمرش دنبال میکند و نشان میدهد چگونه یک آموزگار میتواند با خلاقیت و اراده، تأثیری ماندگار بر جامعه بگذارد.
چرا باید کتاب جبار باغچه بان را خواند؟
این کتاب با روایت زندگی «جبار باغچهبان» به مخاطب نشان میدهد که چگونه پشتکار، خلاقیت و دغدغهٔ آموزش میتواند مسیر زندگی یک فرد و جامعه را تغییر دهد. آشنایی با چالشها و دستاوردهای باغچهبان، الهامبخش کسانی است که به آموزش، نوآوری و کار اجتماعی علاقه دارند. همچنین، کتاب تصویری از تاریخ آموزش و پرورش ایران و نقش زنان و کودکان در این مسیر ارائه میدهد و اهمیت توجه به گروههای بهحاشیهراندهشده، مانند ناشنوایان، را برجسته میکند.
خواندن کتاب جبار باغچه بان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان، معلمان، دانشجویان رشتههای علوم تربیتی و علاقهمندان به تاریخ آموزش و پرورش ایران مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ آموزش کودکان، آموزش ویژه یا تاریخ معاصر ایران را دارند، خواندن این کتاب مفید خواهد بود.
فهرست کتاب جبار باغچه بان
- گاززدن زمان: روایت کودکی جبار باغچهبان و نخستین جرقههای علاقه به آموزش و تجربههای شخصی او.- آزادی در زندان!: شرح دوران جوانی، زندانیشدن و تأثیر آموزگاران و همبندیها بر شکلگیری شخصیت باغچهبان.- جنگ جهانی اول و نوبت عاشقی: مهاجرت، آوارگی، مرگ والدین و ازدواج با صفیه در دل بحرانهای اجتماعی و جنگ.- مدرسهای که باغچه بود: آغاز آموزگاری در ایران، تأسیس کودکستان و تلاش برای آموزش دختران و کودکان محروم.- اسراری که از آن چشمها سوسو میزد: شروع آموزش به ناشنوایان، اختراع روشهای نوین و الفبای گویا.- پیوندهای پارسی: گسترش فعالیتها در شیراز، توجه به ادبیات کودک و نمایشنامهنویسی برای کودکان.- بارانی از سنگ: دشواریها و مخالفتهای اجتماعی، مهاجرت به تهران و تأسیس مدرسه ناشنوایان.- سیر تاریخی زندگی جبار باغچهبان: مرور رویدادهای مهم زندگی و دستاوردهای او.- سیر تاریخی ایران و جهان: زمینههای تاریخی و اجتماعی همزمان با زندگی باغچهبان.
بخشی از کتاب جبار باغچه بان
«در آن شب سرد زمستانی؛ در خانهٔ کوچکی در شهر ایروان، در آن گوشهٔ لحاف کرسی باز خواب به چشمهای پسرک نمیآمد. جبار داشت هزار و یک فکر و خیال میکرد. توی تاریکی پدر را نگاه میکرد: چه جوری از زور خستگی در خواب فرو رفته. استاد عسکر با کاشیکاری و گچبری مسجدها را تزئین میکرد. در سوز سرما هم که نمیشد بنایی کرد شیرینی میپخت ولی با این همه هنر و آن همه کار زندگیاش بهسختی میگذشت. خیلی از آدمهای دیگر هم این طوری بودند و حتی بدتر نمیتوانستند برای بچههایشان از شیرینیهای پدر بخرند. انگار داشتند آدمها را فلک میکردند. لعنتی چه دردی هم داشت چوب فلک! جبار کوچولو با خودش فکر میکرد: «یعنی نمیشد مکتبدار یک خُرده مهربانتر باشد؟ یا پدر که این همه آدم خوبی بود نمیشد شبیه مادر باشد؟ نمیشد استاد عسکر این همه به شعرهایش اخم نکند و نقاشیهایش را پاره نکند؟ مگر خودش با گچ و کاشی توی خانه خدا نقاشی نمیکرد؟ وای... وای از آن روزی که مدادرنگیهایی را که مادربزرگ برایم خریده بود شکست و مرا زد. مامان بنفشه هم چه خوابی رفته! ولی راستی چرا دخترها به مکتب نمیروند؟...» اینجا بود که جبار تازه شروع میکرد به خیالبافی. توی سیاهی شب برای هرکدام از این گرفتاریها و بدبختیها راهی پیدا میکرد. جهانی میساخت از آرزوها. آن شب فکرهایش رقصید. مثل نقشهای کاشی و گلهای گچبری. بعد کمکم کلمههایش آهنگ گرفت. شعر داشت میآمد. جلویش را هم نمیشد گرفت. همه زیر کرسی خواب بودند، نمیشد آن را بلند بخواند و خواب خانه را آشفته کند. یواشکی از گوشه منقل، زغالی برداشت که هنوز سرخی آتش بهش نرسیده بود. بعد روی دیوار نوشتش...»
حجم
۳٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۳٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه