
کتاب مشتاقی و مهجوری
معرفی کتاب مشتاقی و مهجوری
کتاب مشتاقی و مهجوری سرودهٔ شیما طبیبیان توسط نشر روزگار منتشر شده است. این کتاب حاصل جوشش قریحهٔ شعری شاعر در طی ۲۶ سال است. این مجموعه، اشعار نویسنده را بر اساس ماهیتشان به چند بخش تقسیم کرده است: ستایش پروردگار، ثنای اهل بیت (علیهم السلام)، عاشقانهها و ابیات کوتاه سروده شده در مناسبتهای خاص. در ابتدای هر بخش، دلنوشتهای برای مشخص کردن مسیر حسی اشعار آن بخش آورده شده است. این کتاب در واقع بازتابدهنده مسیری است که نویسنده از اولین تلاشهای شعری خود در دوران دبیرستان، تا رسیدن به مرحله انتشار را طی کرده است، با تأکید بر تأثیر افراد و موقعیتهای مختلف در این مسیر، و نقش مهم آقای محسن هادوی در بازبینی و ارزیابی اشعار.نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مشتاقی و مهجوری
کتاب مشتاقی و مهجوری گویای سفر شخصی شاعر در مسیر شاعری است. نویسنده، شیما طبیبیان، متولد آبان ماه ۱۳۶۱ در خانوادهای دوستدار شعر و موسیقی، از دوران دبیرستان با تشویق دبیر ادبیات خود، «خانم فرزان»، اولین گامها را در سرودن شعر برداشته است. نقطهٔ عطف اصلی جوشش شعر در او، ورود به دانشگاه (به خصوص مقطع کارشناسیارشد) و سپس ازدواج بوده است که حس و حال عاشقانه و تشویق همسرش را بسیار موثر میداند. او همچنین به نقش خانواده و فضای صمیمی پژوهشگاه هوافضا و سپس دانشگاه شهید بهشتی در رشد قریحهٔ شاعری خود اشاره میکند. نویسنده اذعان دارد که تحصیلاتش ارتباطی با شعر نداشته و با وزن، عروض و آرایههای ادبی به صورت دانشگاهی آشنا نبوده است، و جوشش شعر در او کاملاً شهودی بوده است. این کتاب، با ویرایش و بازبینی دقیق اشعار توسط آقای محسن هادوی پس از ۱۴ سال تلاش برای یافتن یک متخصص، به ثمر رسیده است. اشعار به چهار بخش موضوعی تقسیم شدهاند و حسن ختام کتاب نیز شعری است که به یاد استاد محمدرضا شجریان سروده شده است.
چرا باید کتاب مشتاقی و مهجوری را بخوانیم؟
خواندن کتاب مشتاقی و مهجوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به شعر معاصر فارسی، افرادی که به دنبال الهام و خودشناسی از طریق هنر هستند، دوستداران ادبیات آیینی و مذهبی و علاقهمندان به اشعار عاشقانه از خواندن این مجموعه لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب مشتاقی و مهجوری
«"چهارده ساله بتی دلبر و شیرین دارم"
که به هر کس نگرد، زهر به کامش شکر است
گرچه پرشرم و خجول است نگار من، لیک
با من اندر دل او مهر و وفایی دگر است
سر سودایی من هیچ ندارد طاقت
هر شب و روز مرا فکر وصالش به سر است
ساقیام حاضر و جام می نابم در دست
این چه بزمیست که دردانهٔ من در سفر است
قرۀالعین مرا طاقت مهجوری نیست
چشم شوخ و رخ گلگون من از اشک، تر است
صبحدم مرغ سحر داشت نوایی چه شگفت
گلبن روح من از نغمهٔ او در شرر است
گفتمش عشق من و خال لبت بس کهن است
گفت با ناز، شراب ارچه کهن، نابتر است
من مسکین پی درمان به برش رفتم دوش
که مداوای اطبای دگر بی ثمر است
لب لعلش به چه تشبیه نمایم؟ به صدف
که سخن گرچه بگوید، همه دُرّ و گهر است
قصهٔ عشق من و یار که امروزی نیست
همه جا ورد زبان، حافظ از آن بیخبر است
"لوح بی نقش دلم یار به مکتب بسپرد"
مشق عشقی بزد استاد و ز جانان اثر است
گر رسیدم به نوایی من عاشق شاید
همهاش در گرو ورد و دعای سحر است
بیامان دل زدهام باز به دریای جنون
تا ابد در پی لیلی دل من غوطهور است»
حجم
۵۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه