دانلود و خرید کتاب بیست و پنج صدم بیشتر امیر‌عباس سنگی
تصویر جلد کتاب بیست و پنج صدم بیشتر

کتاب بیست و پنج صدم بیشتر

انتشارات:کلید پژوه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بیست و پنج صدم بیشتر

کتاب بیست و پنج صدم بیشتر نوشتهٔ امیر‌عباس سنگی است و کلید پژوه آن را منتشر کرده است. این کتابْ نقد و تحلیل نظام آموزش و پرورش ایران است.

درباره کتاب بیست و پنج صدم بیشتر

کتاب بیست و پنج صدم بیشتر موعظه نیست، چرند نیست، حرف مفت هم نیست. پس لطفاً چوب پنبه‌ها را از گوش‌هایتان درآورید. نیازی به کنکاش و بررسی زیادی نیست تا بفهمیم وضع نظام آموزشی کشور، افتضاح است.

سؤال: مردم فرزندانشان را برای چه به مدرسه می‌فرستند؟

الف) تا باسواد شوند

ب) تا پولدار شوند

ج) تا پز بدهند

د) تا مهارت‌های زندگی را بیاموزند

ه) تا زندگی‌شان را نابود کنند

ساختار نظام آموزش و پرورش ایران درست مانند همین تستْ نادرست است.

هدف اصلی این کتاب انتقاد از نظام آموزشی است و نه چیز دیگری. 

خواندن کتاب بیست و پنج صدم بیشتر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ معلمان و پدران و مادران پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بیست و پنج صدم بیشتر

«نخستین روز از سال تحصیلی ۸۴–۱۳۸۳ بود و من به همراه مادرم در راه مدرسه بودیم. چون مدرسه نزدیک خانه‌مان بود، رسیدن به آن زیاد طول نکشید. چند قدم آن طرف‌تر از در ورودی مدرسه، مردان و زنان یا بهتر بگویم پدران و مادران بسیاری ایستاده بودند. بیشتر آن‌ها مثل من و خانواده‌ام فقیر بودند و فلاکت از سر و وضعشان می‌بارید. فاصلهٔ ما با آن‌ها زیاد نبود و به وضوح می‌توانستم پینه‌های دستان پدری مهربان را ببینیم که البته این مهربانی در پس صورتی عبوس مخفی شده بود و به سادگی قابل تشخیص نبود و برای این کار باید در ژرفای اقیانوس نگاهش، شنا می‌کردید تا به مرواریدی درخشان برسید. به راحتی می‌توانستم چشمان اشکبار مادری زجر کشیده که کورسوی امیدی در آن به چشم می‌آمد، ببینیم. دیدن این صحنه‌ها و به خاطر سپردنشان برای من، کار یک لحظه بود. آری، پدران و مادران آمده بودند تا آغاز تحصیل جگر گوشه‌هایشان را نظاره‌گر باشند. این آخرین یا دسته کم یکی از آخرین امیدهایشان برای رهایی از منجلاب فقر و بدبختی بود. اما آیا واقعاً چنین بود؟

از مادرم خداحافظی کردم و به طرف دیگر بچه‌ها رفتم. بعد روی خطی که به آن صف می‌گفتند ایستادم و همین که خواستم نفس راحتی بکشم صدایی در همان نزدیکی‌ها گفت: «آشغال. برو توی صف خودت. زود باش.»

من نفهمیدم که صدا از حنجرهٔ کدام ملعونی بیرون پریده اما آنقدر ترسیده بودم که ده‌ها متر آن طرف‌تر پا به فرار گذاشتم. این بار در صف دیگری که قد و قوارهٔ بچه‌هایش بیشتر به قد و قوارهٔ من می‌خورد، ایستادم. انگاری در جای درستی ایستاده بودم چون نه از کسی اردنگی خوردم و نه از دیگری دشنام شنیدم. چند دقیقهٔ بعد، ناگهان صدای آزاردهنده‌ای به گوشم رسید که مو به تن آدم سیخ می‌کرد. پس از لحظاتی که در خماری به سر بردم متوجه شدم که منشأ صدا جسمی بدشکل است که بچه‌ها به آن بلندگو می‌گفتند.»

متینا
۱۴۰۱/۰۸/۱۰

واقعا تو ۱۲ سالی که بچه ها مدرسه میرن چی یاد میگیرن ؟؟؟؟؟

حجم

۹۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۹۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان