کتاب مجموعه آثار صادق هدایت

کتاب مجموعه آثار صادق هدایت نوشته صادق هدایت و ویراسته نیلوفر زنجیریان توسط نشر نارنگی منتشر شده است. این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی است که بخشی از آثار برجسته‌ی هدایت به‌شمار می‌آیند. در این مجموعه، داستان‌هایی چون آب زندگی، آبجی خانم، اسیر فرانسوی و چندین روایت دیگر گردآوری شده‌اند که هرکدام تصویری از زندگی، جامعه و دغدغه‌های انسانی را به‌تصویر می‌کشند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب مجموعه آثار صادق هدایت

کتاب مجموعه آثار صادق هدایت در قالب داستان کوتاه، به بررسی لایه‌های مختلف جامعه و روان انسان می‌پردازد. این کتاب در دوره‌ای نوشته شده که جامعه‌ی ایران با تحولات اجتماعی و فرهنگی متعددی روبه‌رو بوده است. صادق هدایت در این مجموعه، با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، به مسائل اخلاقی، اجتماعی و فردی می‌پردازد و شخصیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که هرکدام نماینده‌ی بخشی از جامعه یا یک تیپ روانی خاص هستند. ساختار کتاب به‌گونه‌ای است که هر داستان، دنیای مستقلی دارد و درعین‌حال دغدغه‌های مشترکی چون فقر، حسادت، جهل، آرزو و ناکامی را دنبال می‌کند. روایت‌ها اغلب با زبانی صریح و بی‌پرده، واقعیت‌های تلخ‌وشیرین زندگی را بازگو می‌کنند و خواننده را به تأمل درباره‌ی ارزش‌ها و باورهای رایج وامی‌دارند.

خلاصه داستان مجموعه آثار صادق هدایت

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

در مجموعه آثار صادق هدایت، هر داستان با فضاسازی ویژه‌ی خود، به روایت زندگی شخصیت‌هایی می‌پردازد که درگیر مسائل اخلاقی و اجتماعی‌اند. در داستان آب زندگی، سه برادر برای یافتن روزی و تجربه‌ی زندگی، از خانه‌ی پدرشان راهی سفر می‌شوند. هرکدام در مسیر خود با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شوند که نماد آزمون‌های اخلاقی و انسانی است. حسنی قوزی با طمع و فریب، به قدرت و ثروت می‌رسد، اما در نهایت اسیر همان طلا و جاه‌طلبی می‌شود. حسینی کچل، با تظاهر و فرصت‌طلبی، به پادشاهی می‌رسد، اما سرنوشتش به همان اندازه تلخ است. احمدک، کوچک‌ترین برادر، با صداقت و مهربانی، راهی متفاوت را طی می‌کند و در سرزمین همیشه بهار، معنای واقعی زندگی و آزادی را درمی‌یابد. او در نهایت با آب زندگی، به سرزمین خود بازمی‌گردد تا مردم را از جهل و اسارت نجات دهد. این داستان، با بهره‌گیری از عناصر اسطوره‌ای و نمادین، نقدی بر جامعه‌ی گرفتار در طمع، جهل و استبداد است. 

در داستان آبجی خانم، زندگی دختری به تصویر کشیده می‌شود که به‌دلیل ظاهر و شرایط خانوادگی، از شادی‌های زندگی محروم مانده و حسادت و ناکامی، او را به‌سوی انزوا و سرانجامی تلخ سوق می‌دهد. روایت‌هایی چون اسیر فرانسوی و ادنه شکسته نیز هرکدام گوشه‌ای از تجربه‌های انسانی، اسارت، عشق، شکست و امید را بازتاب می‌دهند. در مجموع، کتاب دغدغه‌هایی چون آزادی، عدالت، رهایی از جهل و نقش اخلاق در سرنوشت انسان را محور قرار داده است.

چرا باید کتاب مجموعه آثار صادق هدایت را بخوانیم؟

این کتاب با روایت داستان‌هایی متنوع، تصویری چندلایه از جامعه و روان انسان ارائه می‌دهد. هر داستان، فرصتی برای تأمل درباره‌ی ارزش‌ها، باورها و انتخاب‌های فردی و جمعی است. مجموعه آثار صادق هدایت با پرداختن به موضوعاتی چون فقر، قدرت، حسادت، آزادی و جهل، خواننده را با پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی اخلاق و معنای زندگی روبه‌رو می‌کند. روایت‌های کتاب، نه‌تنها بازتابی از جامعه‌ی زمان خود هستند، بلکه همچنان برای مخاطب امروز نیز قابل‌لمس و قابل‌تأمل‌اند. مواجهه با شخصیت‌هایی که درگیر فرازونشیب‌های زندگی‌اند، امکان هم‌ذات‌پنداری و بازنگری در نگرش‌های فردی را فراهم می‌کند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان کوتاه فارسی، دوستداران آثار اجتماعی و کسانی که دغدغه‌ی شناخت لایه‌های پنهان جامعه و روان انسان را دارند، مناسب است؛ این مجموعه به همچنین کسانی که به‌دنبال بازخوانی انتقادی از ارزش‌ها و باورهای رایج هستند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب مجموعه آثار صادق هدایت

«یکی بود یکی نبود. غبر از خدا هیشکی نبود. پینه‌دوزی بود. سه تا پسر داشت: حسنی قوزی. حسینی کچل و احمدک. پسر بزرگش حسنی؛ معرکه‌گیربود. پسر دومی حسینی همه‌کاره و هیچ‌کاره بود؛ گاهی آب حوض می‌کشید یا برف پارو می‌کرد و اغلب ول می‌گشت. احمدک از همه کوچک‌تر. سری به راه و پایی به راه بود و عزیز دردانۀ باباش بود. توی دکان عطاری، شاگردی می‌کرد و سر ماه مزدش را می‌آورد به باباش می‌داد. پسر بزرگ‌ها که کار به جایی نداشتند و دست‌شان پیش پدرشان دراز بود. چشم نداشتند که احمدک را ببینند. دست بر قضا زد و توی شهرشان قحطی افتاد. یک روز پینه‌دوز پسرهایش را صدا زد و به آنها گفت: می‌دونین چیه، راس و پوس کندش اینه که کار وکاسبی من نمی‌گرده، تو شهر هم گرونی افتاده، شماهام دیگه از آب وگل دراومدین. احمدک که از همه‌تون کوچکتره، ماشااللّه پونزه سالشه! دست خدابه همراتون، برین روزی‌تونو دربیارین و هر کدوم یه کار وکاسی‌ام یادبگیرین.»