تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع)
معرفی کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع)
معرفی کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع)
کتاب الکترونیکی «تیرانداز زبردست (داستانهای دلنشین از زندگی امام باقر)» نوشتهٔ مسلم ناصری و با تصویرگری اسماعیل چشرخ، توسط انتشارات بهنشر (آستان قدس رضوی) منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه و روایی دربارهٔ زندگی و شخصیت امام محمدباقر است که با زبانی داستانی و برای گروه کودک و نوجوان نگاشته شده. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع)
این کتاب با محوریت زندگی امام محمدباقر، پنجمین امام شیعیان، مجموعهای از روایتهای داستانی را ارائه میدهد که هرکدام به گوشهای از زندگی، رفتار و آموزههای ایشان میپردازد. داستانها در بستری تاریخی و اجتماعی روایت میشوند و تلاش دارند تا مخاطب را با ویژگیهای اخلاقی، علمی و انسانی امام باقر آشنا کنند. فضای کتاب، مدینه و مناطق اطراف آن در قرون اولیه هجری را به تصویر میکشد و شخصیتهایی چون جابر جعفی، پسرمنکدر و دیگر یاران و مخالفان امام در آن حضور دارند. نویسنده با بهرهگیری از منابع تاریخی و روایی، داستانهایی را بازآفرینی کرده که هم جنبهٔ آموزشی دارند و هم برای نوجوانان جذابیت داستانی ایجاد میکنند. کتاب در قالب چندین داستان مستقل اما مرتبط، تصویری از زندگی روزمره، چالشها و فضایل امام باقر را به نمایش میگذارد و به موضوعاتی چون کار و تلاش، صبر در برابر مشکلات، علمآموزی و برخورد با حاکمان زمان میپردازد.
خلاصه کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع)
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!کتاب با روایتهایی از زندگی امام محمدباقر آغاز میشود؛ جابر جعفی، یکی از یاران امام، با خاطراتی از دیدار با پیامبر و پیشبینی تولد امام باقر، فضای معنوی و تاریخی داستان را شکل میدهد. در داستانی دیگر، عبدالله پسرعطا در شبی بارانی و پرخطر، با سختیهای سفر روبهرو میشود تا به دیدار امام برسد و شاهد مهماننوازی و پیشبینیهای شگفت امام میشود. روایت پسرمنکدر، مرد پارسای مدینه، به تلاقی او با امام در گرمای تابستان و نصیحتی که از امام دربارهٔ ارزش کار و تلاش میشنود، میپردازد. داستان جابر جعفی و نامهٔ سری امام، ماجرای وفاداری و خطرات شیعیان در برابر حکومت وقت را بازگو میکند و به فداکاری و رازنگهداری اشاره دارد. در بخشهایی دیگر، ماجرای تیراندازی امام باقر در حضور خلیفه و شگفتی درباریان، صبر و آرامش امام در مواجهه با بیماری و مرگ فرزندش، و برخورد ایشان با حاکمان و خلفا روایت میشود. هر داستان، گوشهای از زندگی امام را با تمرکز بر فضایل اخلاقی، علم، صبر، توکل و رفتار انسانی ایشان به تصویر میکشد و مخاطب را با ابعاد مختلف شخصیت امام باقر آشنا میکند، بدون آنکه به پایان داستانها یا سرانجام شخصیتها اشاره شود.
چرا باید کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع) را خواند؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و متنوع، زندگی امام محمدباقر را از زاویهای انسانی و ملموس به تصویر میکشد. مخاطب با خواندن این اثر، با فضایل اخلاقی، رفتارهای اجتماعی و آموزههای عملی امام آشنا میشود و میتواند از تجربههای تاریخی و انسانی شخصیتهای کتاب الهام بگیرد. داستانها علاوه بر جنبهٔ آموزشی، جذابیت روایی دارند و برای نوجوانان و علاقهمندان به تاریخ اسلام، فرصتی برای شناخت بهتر امامان شیعه فراهم میکنند.
خواندن کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان، علاقهمندان به داستانهای مذهبی و کسانی که به دنبال آشنایی با زندگی و سیرهٔ امامان شیعه هستند مناسب است. همچنین برای والدین و مربیانی که میخواهند مفاهیم اخلاقی و دینی را به زبان داستانی به کودکان و نوجوانان منتقل کنند، گزینهٔ خوبی به شمار میآید.
بخشی از کتاب تیرانداز زبردست، داستان های دلنشین از زندگی امام باقر (ع)
«باد قطرههای درشت و پرآب باران را برسروصورت مرد میکوبید. پاهای لرزان و بیحسش از خستگی توان ایستادن نداشت. پهنة آسمان درخشید ورشتههای نورگویی زمین را برش زد و لحظهای بعد، غرش وحشتناک رعد صحرا را لرزاند و باران شدت گرفت. ترس از حیوانات درندة گرسنه که زوزه میکشیدند او را وامیداشت که بیهدف پیش برود. گاه سربلند میکرد و از شکاف پارچهای که روی سرانداخته بود، درروشنایی آذرخش، پهنة دشت را دید میزد. صحرا تا بینهایت ادامه داشت. بهخوبی میدانست بهزودی به نخلستان خواهد رسید واگرتوانی در بدن داشته باشد، نیمه شب به شهرمدینه خواهد رسید. پسرعطا به سختی پاهایش را از گلهای چسبنده بیرون میکشید؛ ولی دوباره تا مچ فرومیرفت. سعی میکرد ناامید نشود. لحظهای ایستاد. دستش را سپر قطرههای شدید باران کرد که شدت گرفته بود. چشم تنگ کرد وبه دوردست خیره شد. احساس کرد نوری دردوردست سوسومیزند نه روشنایی بود. باید نخلستانی جلویش میبود؛ ولی چه میدید. یعنی سرازجای دیگری غیرازمدینه درآورده بود؟ یا شاید دردل این صحرای بیدروپیکر گم شده بود؟! کوله بارش را جابهجا کرد و پاهایش را از گلها بیرون کشید. نباید فرصت را از دست میداد. لحظه به لحظه صدای زوزة حیوانات وحشی، بیشتر لرزه برتنش میانداخت. شاید هم باد بود که درلابهلای بوتهها میپیچید و او را به این خیال واداشته بود؛ اما نه، بهخوبی نفس گرگها را حس میکرد که له له میزدند و منتظر بودند او برزمین بیفتد. ترس و نگرانی برتنش جنگ انداخته بود.»
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه