تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب کتابخانه ارواح
معرفی کتاب کتابخانه ارواح
معرفی کتاب کتابخانه ارواح
کتاب الکترونیکی «کتابخانهٔ ارواح» نوشتهٔ «ریچارد دنی» با ترجمهٔ احمدرضا نیکدل و انتشار از سوی انتشارات ضامن آهو، داستانی در ژانر نوجوانان و فانتزی است که ماجراهای پسری نوجوان با توانایی ارتباط با ارواح را روایت میکند. این اثر با محوریت ماجراجویی، راز و عناصر ماورایی، خواننده را به دنیای کتابخانهای تسخیرشده و اسرارآمیز میبرد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کتابخانه ارواح
«کتابخانهٔ ارواح» اثری است که در بستر داستانهای نوجوانان آمریکایی شکل گرفته و فضای آن در شهری کوچک و کتابخانهای قدیمی و تسخیرشده میگذرد. کتاب در دورهای معاصر روایت میشود و شخصیت اصلی آن، پسری نوجوان به نام «سایمون» است که پس از مرگ والدینش، به نیویورک و نزد عمویش فرستاده میشود. عموی سایمون، مردی کلاهبردار و شکارچی ارواح است که از توانایی سایمون برای ارتباط با ارواح سوءاستفاده میکند. داستان با ورود این دو به کتابخانهای مرموز آغاز میشود؛ جایی که شایعاتی دربارهٔ ارواح، قتلها و نفرینهای قدیمی در آن جریان دارد. فضای کتاب، ترکیبی از ترس، رمز و راز و روابط انسانی است و در کنار ماجراهای ماورایی، به دغدغههای نوجوانی، تنهایی و جستوجوی هویت نیز میپردازد. روایت کتاب با زبانی امروزی و از زاویه دید اول شخص پیش میرود و مخاطب را با دنیای درونی سایمون و چالشهایش همراه میکند.
خلاصه کتاب کتابخانه ارواح
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی «سایمون»، نوجوانی که پس از مرگ والدینش به نیویورک و نزد عمویش «مونتی» فرستاده میشود، آغاز میگردد. سایمون از کودکی توانایی ارتباط با ارواح را داشته و عمویش که شکارچی ارواح است، از این استعداد برای کسب درآمد استفاده میکند. پس از مدتی، این دو برای حل معمای کتابخانهای تسخیرشده به شهری کوچک سفر میکنند. کتابخانه، مکانی است پر از شایعات دربارهٔ ارواح، قتلهای مرموز و نفرینهای قدیمی. سایمون در این مکان با دختری به نام «جید» آشنا میشود که او هم به نوعی با کتابخانه و ارواح آن ارتباط دارد. در جریان جستوجوها، سایمون با ارواح مختلفی روبهرو میشود؛ برخی از آنها دوستانه و برخی دیگر خطرناکاند. او کمکم متوجه میشود که نیرویی تاریکتر و قدرتمندتر در کتابخانه حضور دارد که حتی ارواح دیگر را نیز تهدید میکند. سایمون و جید با کمک نشانهها و کتابهای قدیمی، سعی میکنند راز کتابخانه و منشأ نفرین را کشف کنند. در این مسیر، سایمون با ترسها و خاطرات تلخ گذشتهاش روبهرو میشود و باید تصمیم بگیرد که چگونه از تواناییهایش برای کمک به دیگران و نجات خودش استفاده کند. داستان با تعلیق و ماجراهای پیدرپی پیش میرود و سایمون را درگیر انتخابهایی میکند که بر آیندهاش تأثیرگذار خواهند بود.
چرا باید کتاب کتابخانه ارواح را خواند؟
این کتاب با ترکیب عناصر فانتزی، ترس و ماجراجویی، فضایی پرکشش برای نوجوانان و علاقهمندان به داستانهای ماورایی خلق میکند. روایت اولشخص و شخصیتپردازی سایمون، خواننده را به دنیای درونی یک نوجوان با دغدغههای هویت، تنهایی و پذیرش خود میبرد. همچنین، داستان با پرداختن به روابط خانوادگی، دوستی و مواجهه با ترسها، فرصتی برای همذاتپنداری و تجربهٔ هیجان در کنار رمز و راز فراهم میآورد.
خواندن کتاب کتابخانه ارواح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای فانتزی، ماجراجویی و موضوعات ماورایی علاقه دارند مناسب است. همچنین، کسانی که به دنبال داستانهایی با محوریت دوستی، هویتیابی و غلبه بر ترسهای شخصی هستند، میتوانند از این اثر لذت ببرند.
بخشی از کتاب کتابخانه ارواح
«مقدمه چند نکته که لازم است در ابتدا بدانید: -من میتوانم با مردهها حرف بزنم! نخیر! اشتباه نخواندید. کاملاً حقیقت دارد. وقتی نه ساله بودم. پدر و مادرم از دنیا رفتند و من به نیویورک فرستاده شدم تا با عموئی که هرگز او را نمیشناختم زندگی کنم. ممکن است فکر کنید که پس حداقل یتیم نیستم. اما باید بگویم که قبل از این حادثه حتی "عمو مونتی" را هم ندیده بودم و پدرم آنقدر رابطهٔ نزدیکی با او نداشت که بخواهد من را به او بسپارد. ولی پدر و مادرم روحشان هم خبر نداشت که قطارشان قرار است با قطار دیگری تصادف کند و زندگی آن دو و صدها نفر دیگر به پایان برسد؟ آنها حتی وصیتنامه خودشان را هم ننوشته بودند. چند روز بعد من سوار بر هواپیما راهی نیویورک شدم. خودم با یک تاکسی به سوی ساختمان سنگی قهوهای رنگ مخروبهای رفتم که هر لحظه احتمال میدادم در حال خراب شدن است. مجبور شدم خودم چمدان را به تنهایی از پلکان بتونی ترک خورده بالا ببرم و دکمهٔ زنگ خانه که با خط ناخوانای قرمزی نوشته شده بود "سانتیاگو" را فشار بدهم. حالا از فشار دادن آن زنگ یه جورایی احساس پشیمانی میکنم. ای کاش میدانستم زندگیام قرار است دچار چه دیوانگیهایی بشود. کاش میفهمیدم که به مدرسه هیچگاه بر نخواهم گشت. دوستی پیدا نخواهم کرد و زندگی شخصی نخواهم داشت! از زمانی که وارد آپارتمان نمگرفته و کثیف عمو مونتی شدم. احساس کردم بخشی از زندگی و دنیای او شدهام.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه