
کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی
معرفی کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی
کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی با عنوان اصلی An introuction to philosophical analysis نوشتهٔ جان هاسپرز و ترجمهٔ سهراب علوی نیا توسط انتشارات نگاه منتشر شده است. هاسپرس، دانشآموختهٔ دانشگاههای آیوا و کلمبیا، پس از تحصیلات، در دانشگاه کلمبیا و دیگر مراکز آموزش عالی ایالات متحده به تدریس فلسفه مشغول شد. کتاب پیش رو، که از سال ۱۹۵۶ تاکنون بارها تجدید چاپ شده، بهعنوان یک متن درسی استاندارد در این حوزه شناخته میشود. نویسنده در ویرایش دوم، محتوای کتاب را بهطور اساسی بازنگری و تقریباً به طور کامل از نو نگاشته است. این اثر یک راهنمای خودآموز فلسفه به شمار میرود که در آن نویسنده مهمترین مسائل فلسفی را با زبانی بسیار ساده و قابل فهم تبیین کرده است. به همین دلیل، این کتاب همواره در دانشگاههای آمریکا و انگلستان مورد استقبال اساتید و دانشجویان سطوح مختلف قرار گرفته و بهعنوان متن درسی مورد استفاده بوده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی
افرادی که برای اولینبار به دنیای فلسفه قدم میگذارند، انگیزههای گوناگونی دارند؛ برخی شیفتگی به علوم، برخی دلبستگی به هنر، گروهی تأثیرپذیری از مذهب و دستهای نیز صرفاً به دلیل آشفتگی درونی دربارهٔ «معنای هستی» و بدون پیشینهٔ دانشگاهی به سوی آن کشیده میشوند. عدهای نیز تنها کنجکاوند بدانند وقتی دیگران از واژهٔ «فلسفه» استفاده میکنند، از چه سخن میگویند و محرک دیگری ندارند. بنابراین، انتظارات و پرسشهای افراد مختلف از فلسفه، متناسب با انگیزههایی که آنها را به این راه سوق داده است، متفاوت خواهد بود. در نتیجه، کتابهایی که در پاسخ به این خواستههای متنوع نگاشته میشوند نیز گوناگوناند. حتی دو کتاب که با هدف آشناسازی مخاطبان با فلسفه تألیف میگردند، ممکن است فاقد موضوع مشترک باشند یا اشتراکات بسیار اندکی داشته باشند. از این رو، نگارش کتابی که تمام یا حتی اکثر خوانندگان را خشنود سازد، امری ناممکن به نظر میرسد. برای رفع این چالش، شاید بتوان کتابی جامع تدوین کرد که تمامی مسائل مورد توجه علاقهمندان به فلسفه را در بر گیرد و به خواننده امکان انتخاب بخشهای مورد نظر خود را بدهد، اما در عمل، چنین رویکردی امکانپذیر نیست؛ چراکه حتی یک کتاب ۱۰۰۰صفحهای نیز برای آغاز و طرح شایستهٔ این مسائل کافی نخواهد بود. اگر به هر مسئله تنها چند صفحه اختصاص داده شود، حاصل کار خلاصهای از رئوس مطالب گوناگون خواهد بود که تأثیر چندانی بر مخاطب نخواهد گذاشت. او با این روش صرفاً با معنای برخی اصطلاحات و گرایشهای کلی فلسفی آشنا میشود، اما به دلیل ایجاز، هیچیک از مسائل به شکلی زنده و جذاب برایش مطرح نخواهد شد. ایجاز و فشردگی بیان در فلسفه، به مراتب ناموفقتر از سایر رشتههاست. بنابراین، تنها راهحل باقیمانده، تمرکز بر برخی مسائل منتخب به جای بررسی تمامی آنهاست. این روش نیز مشکلات خاص خود را دارد؛ زیرا بدون توجه به اینکه کدام مسائل حذف و کدام حفظ شوند، بسیاری از خوانندگان با برخی از مسائل مطرحشده و همچنین برخی از مسائل حذفشده مخالف خواهند بود. با این حال، جان هاسپرز در کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی از همین روش پیروی کرده، زیرا در مجموع مزایای بیشتری به همراه دارد. او در ویرایش جدید، تقریباً تمامی مطالب کتاب بازنویسی کرده و از چاپ نخستین آن که ۱۳ سال پیش منتشر شد، جز چند صفحه باقی نمانده است. اگر عنوان و طرح کلی مطالب را در نظر نگیریم، این اثر کتابی نو محسوب میشود. تمامی فصلها از اساس تغییر یافته و فصول جدیدی با عناوین مفاهیم، منابع شناخت، مسئلهٔ کلیات و موضوعات متنوع دیگر به آن افزوده شده است. بخش مربوط به زیباییشناسی بهطور کامل حذف شده است؛ زیرا این موضوع معمولاً در دورههای مقدماتی مورد بررسی قرار نمیگیرد و جای خالی آن به مسائل معرفتشناسی و مابعدالطبیعه اختصاص یافته است.
چرا باید کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی را بخوانیم؟
خواندن کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی برای هر فردی که به دنیای تفکر فلسفی علاقهمند است، مزایای قابل توجهی به همراه دارد. این اثر بهعنوان یک راهنمای مقدماتی، خواننده را با مبانی اساسی و روشهای کلیدی تحلیل فلسفی آشنا میسازد. فراگیری این رویکرد به درک عمیقتر نحوهٔ استدلال، بررسی دقیق مفاهیم و ارزیابی نقادانه دیدگاههای مختلف فلسفی کمک میکند. این امر بهویژه برای نوآموزان و کسانی که به دنبال ساختن یک بنیان فکری قوی در این زمینه هستند، اهمیت بسزایی دارد. علاوه بر این، آشنایی با تحلیل فلسفی مهارتهای تفکر انتقادی فرد را بهطور چشمگیری ارتقا میبخشد. این روش تفکر، فرد را قادر میسازد تا مسائل را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار دهد، پیشفرضها را به چالش بکشد، استدلالهای منطقی و منسجم ارائه دهد و از بروز مغالطات در تفکرات خود و دیگران جلوگیری کند. این تواناییها نهتنها در مواجهه با مباحث فلسفی، بلکه در بسیاری از جنبههای زندگی روزمره و تصمیمگیریهای مهم نیز کاربرد فراوانی دارند. مطالعهٔ این کتاب میتواند به شکلگیری یک دیدگاه فلسفی منسجمتر در فرد کمک کند. با بررسی مسائل بنیادین هستی، شناخت، اخلاق و ارزشها از طریق ابزار تحلیل، خواننده میتواند چارچوب فکری خود را سازماندهی کرده و درک عمیقتری از جهان پیرامون و جایگاه خود در آن به دست آورد. همچنین، این آشنایی بهعنوان یک پیشنیاز اساسی برای مطالعهٔ آثار فلسفی پیچیدهتر و تخصصیتر عمل کرده و درک بهتری از مباحثات فلسفی معاصر که اغلب ریشه در سنت تحلیل فلسفی دارند، فراهم میآورد. این کتاب نه تنها یک مدخل به فلسفه است، بلکه ابزاری قدرتمند برای تقویت تفکر انتقادی و ساختن یک جهانبینی فلسفی پختهتر محسوب میشود.
خواندن کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
فهرست کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی
بخش اول: معنی و تعریف
نویسنده در این بخش معنی واژه، تعریف، طیف معنی یا معنی اجمالی و معنی جمله در باب فلسفه سخن گفته و متونِ منتخبی برای مطالعه بیشتر معرفی کرده است.
بخش دوم: نظریه شناخت
این فصل به مباحثی در باب مفاهیم، صدق، منابع شناخت و ماهیت شناخت اختصاص دارد.
بخش سوم: حقایق ضروری یا قضایای واجب الصدق
نویسنده در این بخش از حقیقت تحلیلی و امکان منطقی، قضیهٔ پیشینی و اصول منطق سخن گفته است.
بخشی از کتاب درآمدی به تحلیل فلسفی
«در واقع واژه «احساس کردن» مبهم است: (۱) وقتی میگوییم «سرم درد میکند» بدین معنی است که «من این درد را احساس میکنم». در اینجا برای روشنی بیان بهتر است که واژه «احساس کردن» را به کار نبریم و فقط از سردرد صحبت نماییم. (۲) «من تیزی این چاقو را احساس میکنم». اینجا «احساس کردن» به معنی لمس کردن است و لامسه یکی از حواس بیرونی ماست. هرچند دو معنی مذکور برای اشتباه و سر در گمی کافی است، معذلک این واژه معنی سومی نیز دارد. (۳) معنی جمله «احساس میکنم که او راست میگوید» این است که «اعتقاد ضعیفی به این موضوع دارم». «احساس میکنم که قضیه P صادق است» با «میدانم که قضیه P صادق است»، فرق دارد. اعتقاد با شناخت متفاوت است. ممکن است کسی به قضیهای اعتقاد داشته باشد، ولی آن قضیه، کاذب باشد ـ حالا چه این اعتقاد راسخ باشد، چه سُست. هر چه احساس شما عمیق (یا اعتقادتان راسخ باشد) که در سال آینده، رییس جمهور ترور خواهد شد، احساس شما این قضیه را تضمین نمیکند. همان طور که در فصل بعد به تفصیل خواهیم دید باور از شناخت متمایز است و بنابراین «احساس» به معنی باور، ضامن شناخت نیست. به خاطرِ وضوخِ معنی ـ شناختی بهتر است که واژه «احساس کردن» را هیچ وقت بدین مفهوم به کار نبریم. مثلا به جای جمله «من احساس میکنم که کسی تعقیبم میکند» بهتر است بگوییم «من اعتقاد دارم که کسی تعقیبم میکند» و آنگاه بر مبنای مدارک و شواهد موجود در مورد صدقِ این قضیه، داوری کنیم.»
حجم
۴۳۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۴۳۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه