
کتاب خاطرات اشرف پهلوی
معرفی کتاب خاطرات اشرف پهلوی
کتاب خاطرات اشرف پهلوی نوشتهٔ اشرف پهلوی است که توسط احمد قریشی و ابوالفضل طاهریان ریزی گردآوری و در انتشارات طاهریان منتشر شده است. این کتاب روایتی تازه از دیکتاتوری پهلوی را نشان میدهد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خاطرات اشرف پهلوی
اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی، یکی از چهرههای پرحاشیه در خاندان پهلوی بود. او در مقاطع حساس تاریخی، از جمله کودتای ۲۸ مرداد و برکناری محمد مصدق، نقش قابل توجهی ایفا کرد. اشرف پهلوی در طول زندگی خود، در زمینههای مختلفی فعالیت داشت. او بهعنوان رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و نمایندهٔ ایران در مذاکرات با رهبران کشورهای مختلف، از جمله گاندی، نهرو، استالین، چرچیل و کندی، حضور داشت. همچنین، گزارشهایی در مورد روابط شخصی او با افراد مختلف، از جمله ملک فاروق، و همچنین فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی او منتشر شده است. کتاب خاطرات اشرف پهلوی بر اساس مصاحبه احمد قریشی با اشرف پهلوی، به بررسی نقش او در تحولات تاریخی بین سالهای ۱۳۱۴ تا انقلاب اسلامی میپردازد.
خواندن کتاب خاطرات اشرف پهلوی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ خاطرات خاندان پهلوی و علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاطرات اشرف پهلوی
«سؤال: در این جریان والاحضرت وارد نبودید و جریان را نمیدانستید؟
پاسخ: اصلاً وارد نبودم؟
سؤال: بعد که جریان را شنیدید عکسالعملتان چه بود؟
پاسخ: هیچ فکر میکردم که برادرم باید زن بگیرند و این زن هم خیلی خوشگل بود. اول هم همه خیلی خیلی دوستش داشتند ولی متأسفانه در اواخر بد طوری پیش آمد.
سؤال: در موقع عروسی که والاحضرت در تهران بودید؟
پاسخ: بله در موقع عروسی من در تهران بودم ولی آن موقع دخترم را حامله بودم و زیاد بیرون نمیرفتم و زیاد معاشرت نمیکردم و زیاد هم وارد نبودم ولی میدانستم که خواهرم و مادرم با ثریا خیلی نزدیک بودند ولی بعداً کم کم این نزدیکی به دوری تبدیل شد و دیگر تقریباً رفت و آمدهای فامیلی از هم پاشیده شده بود.
سؤال: یعنی به چه صورت؟ آیا میهمانیهای خانوادگی کم میشد و رفت و آمد کم بود؟
پاسخ: بله و من فکر میکنم که دلیلش این بود که این زن نمیتوانست بچهدار شود و یک عقده داشت که نمیتوانست بچهدار بشود و این عقده یکطوری بیرون میآمد ولی خودش شخصاً دختر خیلی خوبی بود. من شخصاً هیچ ایرادی از او نمیتوانستم بگیرم و نسبت به شخص من همیشه خیلی مهربان بود و خیلی مؤدب و خوب بود و من همینطور که به شما میگویم در این فاصله شش سال تماس زیادی نداشتم. یعنی چهار سالش را که تبعید بودم و زمان مصدق بود و برای من دوره سختی بود و مدت چهار سال از ایران خارج بودم و وقتی به ایران آمدم که آن بچه را حامله بودم.
سؤال: در جلسه گذشته والاحضرت فرمودید که در شهریور ۱۳۲۰ موقعی که اعلیحضرت رضاشاه تشریف بردند به اصفهان شما با ایشان خداحافظی کرده و برگشتید به تهران آیا این آخرین دفعهای بود که والاحضرت، اعلیحضرت (رضاشاه) را دیدید؟
پاسخ: بله، آخرین دفعه بود که من ایشان را دیدم ایشان چند روز آنجا ماندند در اصفهان و من هم با ایشان بودم ولی این آخرین دفعه ملاقاتم در ایران بود و بعد یکدفعه دیگر برای دیدن ایشان رفتم به ژوهانسبورگ.
سؤال: ممکن است درباره آن سفر هم مطالبی را بفرمائید؟
پاسخ: اگر بخواهم آن سفر را بگویم یک زمان میشود ولی میتوانم مختصری درباره آن بگویم. آنوقتی که من میخواستم بروم و پدرم را ببینم در سال ۱۹۴۲ بود و بطوریکه میدانید موقع جنگ بود و در وسط جنگ بودیم و هیچ وسیله برای رفتن به افریقا نبود.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه