دانلود و خرید کتاب مهمان احمدرضا احمدی
تصویر جلد کتاب مهمان

کتاب مهمان

انتشارات:کتاب نشر نیکا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مهمان

کتاب مهمان نوشتهٔ احمدرضا احمدی است. انتشارات کتاب نشر نیکا این اثر را منتشر کرده است. این اثر، رمانی است که در ۹۵ فصل نوشته شده است. داستان در بندری متروک و تنهامانده با هوایی شرجی می‌گذرد. شاعر جوان به کارِ گزارش کردن امواج دریا مشغول است. این رمان در سال ۱۳۹۳ نوشته شده است.

درباره کتاب مهمان

کتاب مهمان را یک راوی اول‌شخص روایت می‌کند. او شاعری جوان است که شاید خودِ احمدرضا احمدی باشد.

شخصیتی که در کنار راوی قرار دارد، «مادام» است؛ زنی که نویسنده او را این‌گونه توصیف می‌کند: «لاغر، قد بلند، با گیسوان نقره‌ای، با چشمان نافذ، همیشه لبخندی تلخ بر لب دارد، مادام به همهٔ زبان‌ها هم حرف می‌زند.» این زن یک پانسیون دارد که اتاقی از آن را به راوی این رمان داده است.

خواندن کتاب مهمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد می‌کنیم.

درباره احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان به دنیا آمد. وی شاعر، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، ویراستار و نقاش است که پیش‌ازاین کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بوده است.

احمدی فعالیت‌های هنری و ادبی خود را از سال ۱۳۴۰ آغاز کرد:

او در سال ۱۳۴۳ در «گروه ادبی طرفه» آغاز به کار کرد؛ گروهی که احمدی به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضائی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری آن را با هدف دفاع از «هنر موج نو» تأسیس کرد. این گروه ادبی، مجلهٔ طرفه و تعدادی کتاب در زمینهٔ شعر و داستان را منتشر کردند.

او سپس فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را آغاز کرد؛ مهر ۱۳۴۹. او تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار ماند و از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول بود. وی ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخ‌زاد، یدالله رؤیایی، نصرت رحمانی و…) را تدوین می‌کرد.

احمدی، به‌عنوان یک شاعر، آشنایی عمیقی با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما داشت؛ ازاین‌رو توانست حرکتی متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند. او از ۲۰ سالگی به‌طورجدی به سرودن شعر پرداخت. نخستین مجموعه شعر را با عنوان «طرح» در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد؛ همچنین آثاری در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان نوشت.

احمدرضا احمدی را باید بنیان‌گذار سبک موج نو در دههٔ ۱۳۴۰ در شعر معاصر ایران دانست. در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به حرکتی مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر گذاشت.

آثار احمدرضا احمدی در زمینه‌های کتاب‌های شعر، نثر، شعر و قصه برای کودکان و رمان نوشته و منتشر شده است. او در هنرهای دیگری همچون سینما (به‌عنوان گوینده و...)، ترجمه، شعرخوانی و... نیز فعالیت داشته است. وی برای چاپ آثارش با نشرهای متعددی از جمله ثالث، چشمه و کتاب نشر نیکا، نظر و... همکاری داشته است.

احمدرضا احمدی جوایز متعددی را نیز دریافت کرده است.

خیابان گیتی در محدودهٔ بلوار نلسون ماندلا واقع در منطقه ۳ شهرداری تهران، در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۹، به نام احمدرضا احمدی تغییر نام یافت.

بخش‌هایی از کتاب مهمان

«مادام صبح زود من و مهمان را بیدار کرد، گفت: «بیدار شوید، امروز خیلی کار داریم.» به من هم گفت: «شاعر، شانس آوردی امروز دریا آرام است.» به مهمان لباس کارگری داد با پوتین. به مهمان گفت: «دختر زیبا، صندل را فراموش کن. حتی این لباس کارگری تو را زیباتر و دلچسب‌تر می‌کند.» مهمان سرش را پایین انداخته بود و در سکوت لبخند می‌زد. گاهی گیسوان سیاهش را از روی صورتش کنار می‌زد که چشمان سیاه و درخشانش پیدا می‌شدند. مادام هم به چشمان و گیسوانش خیره بود و لبخند می‌زد، اما نه لبخندی تلخ. مادام و مهمان ملافه‌های نو را روی رختخواب‌ها پهن کردند، در هر اتاق یک دمپایی، یک صابون، یک حوله، یک آینه، یک شانه گذاشتند. وقتی کار اتاق‌ها تمام شد کنار دریا صندلی گذاشتم و چای نوشیدیم. مادام از جوانی‌اش گفت که در کنسرواتور پاریس معلم پیانو بوده است و نوازندهٔ خوبی بوده است؛ عاشق یک نوازندهٔ ویلنسل می‌شود که یک شب در دریا غرق می‌شود. هنوز هم مادام عاشق صدای ویلنسل است. مادام مهمان را به اتاقش برد، با کلید درِ دو کمد را باز کرد. مادام گفت: «این لباس‌ها و کفش‌های تو است که هر تابستان به دیدار من آمدی. همه را حفظ کردم.» مهمان لبخند زد و سکوت کرد. لبخندش از آن لبخندهایی بود که روز را محو می‌کند و به خاکسپاری شب می‌سپارد. در جوانی دختری را دوست داشتم؛ همیشه می‌گفت: «نمی‌شود رؤیا را جانشین واقعیت کرد.» مادام گفت: «این مهمان روزهای بی‌ثمر تو را و من را با ثمر می‌کند. امروز اقبال داشتی دریا آرام بود.»

در انزوای کامل شیشه‌های اتاق مهمان را صیقل دادم که دریا را با وضوح ببیند. وقتی به اتاقش آمد و شیشه‌ها را دید، گفت: «ممنون.»

شب رسیده بود، چراغ اتاقش را روشن کردم، بیرون آمدم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
‹آسان نیست، من و تو باید بر ویرانه‌ها خانه بسازیم.›
n re
«راست می‌گویی، اما یادت باشد همه چیز موقت، پوچ، و کال است. میوه تا وقتی کال است بر درخت است و زیبا است، تا رسید از درخت سقوط می‌کند. کاش همهٔ ما کال بمیریم نه مثل من که به دلیل پیری یک حافظهٔ سنگین و بی‌خاصیت را حمل می‌کنم. من از کلمهٔ تجربه نفرت دارم. تجربه من با من به گور می‌رود.»
n re
این شقاوت مرگ است که دست‌های من و تو را از هم جدا خواهد کرد که ما اختیاری نداریم، اما زمان حال که هنوز هست به پایان فکر نکنیم.
n re
جهان پس از شما برهوت سنگینی است و هیچ‌چیز حتی آب گوارا نیست. همهٔ درها بسته می‌شود. همهٔ کلیدها گم می‌شود.
n re
من از مرگ هراس ندارم، مرگ شفابخش است.
n re
همهٔ حافظه‌ام را دریا شسته بود؛ نه از زنانی که دوست داشتم خبری بود، نه از مغازه‌هایی که در کودکی مرا برای خرید لباس برده بودند. من بودم و همهٔ حسرت‌های گذشته که مرا رها نمی‌کرد.
n re
«یادتان باشد فراموش نکنید سرانجام سرنوشت آدمی دخمه‌ایست بی‌پنجره و بی‌نور.
n re
یادت باشد من و تو در شکاف‌های سنگ‌ها مانده‌ایم، هر تلاشی هم بکنیم مرگمان را به جلو انداخته و خود را ویران کرده‌ایم.›
n re
هر چه مرا به گذشته ببرد، برایم رنج‌آور است. زمان حال را برای زندگی کردن خلق کرده‌اند، اما بدبختی این است که زمان حال به سرعت زمان گذشته می‌شود، اما چاره‌ای نیست.
n re
دنیا یک باغ وحشت است که ورود به این باغ رایگان است.
n re

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان