بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاطرات اشرف پهلوی | طاقچه
تصویر جلد کتاب خاطرات اشرف پهلوی

بریده‌هایی از کتاب خاطرات اشرف پهلوی

۲٫۳
(۶)
اشرف پهلوی و یا جوجه اردک زشت رضاشاه
ماه گل
۲۳ اسفند ۱۳۳۲ کریم‌پور را از زندان بیرون کشیدند، به دستور اشرف در حیات زندان پیکرش را آلوده به نفت کردند. مدتی او را به توهین و تمسخر گرفتند. پالانی بر کول وی نهادند و دستور دادند با چهاردست و پا راه برود. با آتش زدن وی، جشن منحوسشان را آغاز کردند. زندانی به هر سو می‌دوید و فریاد می‌زد. شعله‌های آتش همه بدن او را فرا گرفته بود و تماشاگران قهقهه سر می‌دادند. فردای آن روز، او را در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود، به بیمارستان ارتش منتقل کردند. در آنجا، تمام توان خود را در گلو جمع کرد و فریاد زد: والاحضرت اشرف مرا کشت! اما دکتر ایادی پزشک مخصوص با تمسخر گفت: دیوانه است، هذیان می‌گوید.
ماه گل
روزنامه‌ها در آن زمان علت مرگش را بیماری سرطان نوشتند ولی ظاهر قضیه این بوده که یک روز رضاشاه به علت عصبانیت با چکمه چند لگد به شکم او می‌کوبد. بر اثر همین ضربات وی چندی در تهران تحت معالجه بود و چون بهبود نیافت به اروپا اعزام گردید. معالجات سودمند نیفتاد و در همان‌جا از دنیا رفت. تاریخ فوت چراغعلی خان ۱۳ خرداد ۱۳۱۰ رقم خورده است.
ماه گل
خیلی میل داشتم درس خیلی عالی بخوانم و وارد دانشگاه بشوم و دانشگاه را تمام کنم. متأسفانه نه تنها نتوانستم دانشگاه را تمام کنم بلکه اصلاً نتوانستم درسم را تمام کنم، چون در چهارده و یا پانزده سالگی مرا نامزد کردند و این بود که نتوانستم درسم را ادامه بدهم و فقط توانستم تا کلاس یازده آن‌وقت درس بخوانم.
ماه گل
از ملک فاروق خاطرات خیلی زیادی دارم هر دفعه که من می‌رفتم آنجا خیلی مهربانی می‌کرد تا موقعیکه در دفعه آخری که من می‌خواستم با احمد شفیق ازدواج کنم در اینجا بود که یک خورده مرا اذیت کرد، چون در خیال خودش می‌پروراند که شاید خودش مرا بگیرد و به این مناسبت خیلی ناراحت شد.
ماه گل
پدرم با انگلیس‌ها خیلی بد بود و اصلاً از انگلیس‌ها ناراحت بود.
ماه گل
جوبا در وسط افریقا بود که خوفناک بود. یادم می‌آید دفعه اولی که از خواب بیدار شدم و چشمم را باز کردم از پنجره اتاق دیدم که یک‌دفعه آدم‌های سیاه با چیزهای سفید و قرمز که همه تمام لخت بودند واقعاً وحشتم گرفت، زیرا برای دفعه اول بود که سیاه‌ها را این‌طور می‌دیدم و یکه خورده هم برایم تعجب‌آور بود، ولی بعد عادت کردم و با آنها دوست شدم و به قبیله آنها می‌رفتم و می‌آمدم بطوریکه در موزامبیک با آنها خو گرفته بودم.
ماه گل

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان