
کتاب اسرار جاده شنی
معرفی کتاب اسرار جاده شنی
کتاب اسرار جاده شنی نوشتهٔ کارا تامس و ترجمهٔ بیتا قوچانی است. نشر گویا این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب اسرار جاده شنی
کتاب اسرار جاده شنی (Lost to Dune Road) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی و دربارهٔ مادران است. این رمان را دارای داستانی پرپیچوخم و عاطفی دربارهٔ فرصتهای دوباره و جستوجوی حقیقت دانستهاند. گفتهاند که کارا تامس ما را به سفری در تاریکترین زوایای دنیای برتر برده است؛ سپس ماهرانه بهسمت نور هدایتمان میکند. این اثر ۳۲ فصل دارد. داستان چیست؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب اسرار جاده شنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پلیسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اسرار جاده شنی
«تا الان روز خوبی را پشت سر گذاشته بود. این همان چیزی بود که اندرو هالندر مدام به آن بازمیگشت، نقطهٔ سکون بعداز اینکه همهچیز تمام شد و پایان یافت، کم شدن تدریجی عناوین دربارهٔ آماندا هارتلی و نوزادش، حافظهٔ جمعی رسانهها که از کنارشان عبور میکرد و سراغ جنایات دیگر در جهان میرفت.
روز فوقالعادهای را سپری میکرد؛ جایی در غرب آفریقا یک جنگطلب عضو گروهی تندرو ده سال پس از صدور حکم بازداشت دستگیر شده بود. اندرو نمایندهٔ قربانیان بازماندهٔ حملهای بود که جنگطلبان سازماندهی کرده بودند. بیش از پنجاه روستایی به ضرب گلوله کشته شدند و تمام خانوادهها نیز از بین رفتند.
و بالاخره او را گرفتند. اندرو میتوانست با بازماندگان تماس بگیرد و به آنها بگوید که بیش از یک دهه بعد میتوانند اتهامات قتل و تروریسم را دوباره به جریان اندازند. اندرو آنقدر از این خبر شادمان بود که تصمیم گرفت بهجای اینکه راننده او را بیاورد، خودش بهسمت جلسهٔ ناهار با نیشا برود.
نیشا میخواست دربارهٔ پرستارهای بچهای که آن روز صبح با آنها مصاحبه کرده بود صحبت کند. حجم پروندهٔ او هم به اندازهٔ پروندهٔ اندرو پرزحمت بود، اما او میدانست که پیدا کردن فردی قابلاعتماد مهم است تا در مواقعی که حضور نیشا در دادگاه ضروری بود از بچهشان مراقبت کند.
میتوانست هیجان نیشا را حس کند، هر بار که در مسیرشان بهسوی پدر و مادر شدن آن نقطهٔ بحرانی دلخواه را گذرانده بودند، هیچوقت نتوانسته بود به آن مرحله برسد. مدتی بود که تمام تستهای بارداری مثبت فقط باعث ترس و شرم نیشا میشد. اندرو نمیدانست که هیچوقت نمیتواند رنج همسرش را درک کند. این بدن نیشا بود که مدام او را ناکام میگذاشت، درحقیقت آنها را ناکام میگذاشت. نیشا این نقص را دربارهٔ خودش و ناتوانیاش در داشتن یک بارداری سالم پذیرفته بود.
اندرو میدانست که همسرش پس از اولین تجربهٔ سقطجنین هیچگاه این فکر را نخواهد پذیرفت که نمیتواند مادر شود. زن زیبا، باهوش و موفقی که با او ازدواج کرده بود تمام ذهنش درگیر ترس از شکست در تنها وظیفهای بود که بدنش برای آن ساخته شده بود.
نیشا هیچوقت در کاری شکست نخورده بود. اندرو میدانست که این بخشی از مشکل است؛ نیشا همیشه زیباتر، باهوشتر و موفقتر از زنان دیگر بوده است. او هرگز در زندگی خود ناامیدی واقعی را تجربه نکرده بود.
اندرو هیچوقت از این موضوع دربارهٔ همسرش ناراضی نبود تا اینکه متوجه شد نمیتواند دوران بارداری را به پایان رساند. در این چند سال گذشته نیشا برای او غریبه شده بود. گفتوگوهای پرشوری که زمانی سر میز شام دربارهٔ آخرین کتاب کولسون وایتهد که با هم میخواندند داشتند، جای خود را به جلسات توجیهی از آخرین اطلاعات روزانه از سوی وکیل فرزندخواندگی داده بود.»
حجم
۳۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه