
کتاب عقلم به قدت نمی رسد
معرفی کتاب عقلم به قدت نمی رسد
کتاب عقلم به قدت نمیرسد نوشتهٔ مهسان بخشی و منتشرشده توسط انتشارات نیستان هنر، اثری روایی، خلاقانه و متفاوت در بازخوانی بخشی از تاریخ صدر اسلام است. این کتاب از زبان شخصیت اول روایت میشود؛ زنی که در واپسین لحظات زندگی، با خاطراتی گرهخورده به تاریخ، روایت خود را آغاز میکند.
درباره کتاب عقلم به قدت نمیرسد
کتاب در ساختاری تکگوییمحور نوشته شده و راوی، یک شخصیت تاریخی زن است که در بستر بیماری، تصمیم میگیرد گذشتهاش را بازگو کند. از نخستین جملهها، معلوم است که نویسنده قصد دارد پردهای متفاوت از روایتهای تاریخی را به نمایش بگذارد. عنوان فصلها ـ از «من و علی»، «من و فاطمه»، «من و عثمان»، «من و جملِ کوچک»، «من و فتواهای خونینم» و... ـ نشان میدهد که با بازخوانی وقایع پس از پیامبر اسلام (ص) تا ماجرای جنگ جمل و دیگر درگیریهای سیاسی و عقیدتی آن دوران روبهرو هستیم، اما از زاویه دیدی زنانه و شخصی. این سبک روایت، تلفیقی از ادبیات داستانی، تاریخ و تحلیل روانشناختی است و نویسنده تلاش میکند تصویر زنی را ترسیم کند که شاید در تاریخ رسمی به تلخی یا به یکسویهنگری از او یاد شده، اما اینجا فرصت پیدا کرده تا خودش از خودش بگوید. سبک نوشتار مهسان بخشی در این اثر، داستانی-تاریخی و درونینگر است. زبان کتاب ادبی، گاه شاعرانه و همراه با تأملات فلسفی و روانی است. از فضای احساسی و موقعیتهای حسی ـ مثل بوی دارو، صدای طبیب، یا لرزش دست ـ برای تصویرسازی استفاده شده تا روایت تاریخی، رنگ و بوی انسانی و ملموستری بگیرد.
کتاب عقلم به قدت نمیرسد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب عقلم به قدّت نمیرسد را به علاقهمندان به تاریخ اسلام، بهویژه دورهٔ پس از رحلت پیامبر (ص)، خوانندگانی که به روایتهای زنانه در تاریخ علاقهمندند و دانشجویان و محققان مطالعات فرهنگی، تاریخ و ادبیات داستانی معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عقلم به قدت نمیرسد
«چندین سال پیش از تولد من، اتفاق فوقالعادهای افتاده بود که باعث شده بود من مثل سایر نوزادان دختر در گذشته، چهره زیرِ خاک نکشم؛ و آن اتفاق، ظهور محمّد بود.
پدرم سه سالی کوچکتر از محمّد امین بود و از معاشرانِ با وی. همنشینی با محمّد باعث شده بود که او، نه تنها من، که ده سال پیش از من، اسماء را نیز زنده نگه داشته باشد.
من در مکه متولد شدم، سرزمینی که از آبش اخگر میخروشید و از زمینش شرر میجوشید و این اقلیم گرم، خود سبب تفاوتهای بسیار، میان ما و مردم سایر دیار بود. از جمله، قوتمان که خرما بود و انگبین و عسل و انجیر و موز و لوز. و اینها خود دلایلی بودند بر قَویّالبنیه و سریعالبلوغ بودن زنان و مردانمان و ازدواجهای زودهنگام در میانمان.
البته چشم و گوش بازتر بودنمان هم بیتأثیر نبود. صحنههایی که ما از بیپروایی انسانها میدیدیم و زندگی میانِ خران و شتران و گوسفندان و معاشرت آنها با یکدیگر ما را در این زمینهها بسیار جلو میانداخت!
در امّالقری هم بسان مصر و اندلس و روم و سایر بلاد کهن، بردهداری اتفاقی معمول و متداول بود. البته کنیزداری و غلامداریِ قبل از محمّد کجا و بعد از او کجا!
محمّد چنان تحوّلی در این عرف پدید آورد که خشم بسیاری را برانگیخت. به حدّی که غلامان را برادر صدا میکرد و اجازهٔ مَحرمیّتِ کنیز را در یک خانه فقط به یک نفر میداد؛ چیزی که تا پیش از آن وجود نداشت و آن کنیز میان ذکور خانه دستبهدست میشد!»
حجم
۱۹۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۱۹۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه