
کتاب شهر انسان های کپی شده
معرفی کتاب شهر انسان های کپی شده
کتاب الکترونیکی «شهر انسانهای کپیشده» نوشتهٔ گرگ ایگان و با ترجمهٔ زینب سلیمی و پیمان چمنآرائی، توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این اثر در ژانر علمی-تخیلی قرار میگیرد و به موضوعاتی چون هوش مصنوعی، شبیهسازی ذهن و پساانسانگرایی میپردازد. نویسنده با رویکردی تکنیکی و فلسفی، دنیایی را ترسیم میکند که در آن مرز میان واقعیت و شبیهسازی، انسان و کپی، بهشدت مبهم و چالشبرانگیز شده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شهر انسان های کپی شده
«شهر انسانهای کپیشده» اثری داستانی در ژانر علمی-تخیلی است که بهواسطهٔ پرداختن به مفاهیم پیچیدهٔ فلسفی و علمی، جایگاه ویژهای در میان آثار این ژانر دارد. گرگ ایگان، نویسندهٔ کتاب، بهخاطر علاقهاش به موضوعاتی مانند ماهیت آگاهی، واقعیت شبیهسازیشده، ژنتیک و هوش مصنوعی شناخته میشود. این رمان در فضایی آیندهنگرانه روایت میشود و شخصیتهای آن درگیر فناوریهایی هستند که امکان کپیبرداری از ذهن و ساخت شهرهایی متشکل از انسانهای شبیهسازیشده را فراهم کردهاند. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت چندلایه و شخصیتمحور است و با ترکیب عناصر علمی و فلسفی، خواننده را به تامل دربارهٔ هویت، اخلاق و مرزهای واقعیت دعوت میکند. ایگان در این اثر، نهتنها به جنبههای فنی شبیهسازی ذهن میپردازد، بلکه پیامدهای اجتماعی و روانی این فناوری را نیز به تصویر میکشد. کتاب با نثری دقیق و جزئینگر، دنیایی را خلق میکند که در آن انسانها با نسخههای دیجیتال خود و چالشهای ناشی از این همزیستی روبهرو هستند.
خلاصه داستان شهر انسان های کپی شده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «شهر انسانهای کپیشده» با بیدارشدن «پل دورام» در محیطی آغاز میشود که بهظاهر خانهٔ خودش است، اما بهتدریج درمییابد که دیگر در بدن واقعی خود حضور ندارد و به یک نسخهٔ شبیهسازیشده از ذهنش تبدیل شده است. او در این جهان مجازی، با خاطرات و احساسات انسانی خود دستوپنجه نرم میکند و تلاش دارد معنای وجود و هویت جدیدش را درک کند. پل درمییابد که نهتنها او، بلکه بسیاری دیگر نیز بهعنوان کپیهای دیجیتال در این شهر شبیهسازیشده زندگی میکنند؛ شهری که قوانین و محدودیتهای خاص خود را دارد و ساکنانش با بحرانهایی چون انزوا، تردید نسبتبه واقعیت و پرسشهای اخلاقی دربارهٔ حق انتخاب و آزادی روبهرو هستند. در بخش دیگری از داستان، شخصیت «ماریا دلوکا» وارد روایت میشود؛ زنی که درگیر پروژههای شبیهسازی و زندگی مصنوعی است و با چالشهای فناوریهای نوین و تاثیر آنها بر هویت و روابط انسانی مواجه میشود. روایت کتاب، از خلال تجربههای این شخصیتها، به بررسی پیامدهای روانی و اجتماعی زندگی در دنیایی میپردازد که مرز میان انسان و ماشین، واقعیت و شبیهسازی، بهشدت کمرنگ شده است. دغدغههای اصلی کتاب حول محورهایی چون معنای آگاهی، امکان جاودانگی دیجیتال، اخلاق شبیهسازی ذهن و تاثیر فناوری بر ساختار جامعه و فرد شکل گرفته است. ایگان با طرح پرسشهایی بنیادین دربارهٔ هویت و آزادی، خواننده را به تامل دربارهٔ آیندهٔ انسان در عصر فناوریهای پیشرفته دعوت میکند.
چرا باید کتاب شهر انسان های کپی شده را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعاتی مانند شبیهسازی ذهن، هوش مصنوعی و مرزهای واقعیت، فرصتی برای اندیشیدن به آیندهٔ انسان و فناوری فراهم میکند. «شهر انسانهای کپیشده» نهتنها خواننده را با چالشهای فلسفی و اخلاقی مواجه میسازد، بلکه با روایت داستانی چندلایه و شخصیتمحور، تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان علمی-تخیلی ارائه میدهد. مواجهه با پرسشهایی دربارهٔ هویت، آزادی و معنای زندگی در دنیایی که مرز میان انسان و ماشین کمرنگ شده، از جمله دستاوردهای مطالعهٔ این اثر است. همچنین، علاقهمندان به داستانهایی با مضامین آیندهنگرانه و فناوریهای نوین، میتوانند از فضای منحصربهفرد و ایدههای بدیع کتاب بهرهمند شوند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان ژانر علمی-تخیلی، دوستداران فلسفهٔ ذهن، فناوریهای نوین و مباحث مربوط به هوش مصنوعی و شبیهسازی ذهن پیشنهاد میشود. همچنین، کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، آگاهی و تاثیر فناوری بر زندگی انسان دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهره ببرند.
بخشی از کتاب شهر انسان های کپی شده
«پل کاملاً سرحال شد. ولی تمایلی به دست کشیدن از وضعیت راحت فعلیی شود ند اشت. تمی توانست بفهمد جر آينقدر دیر خواییده آماخیلی اهمیت نداد. انگشتانش را روی ملافهای که از آفتاب گرم شده بود، کشید و به این فکر کرد که دوباره بخوابد. چشمانش را بست و اجازه داد ذهنش خالی شود و سپس ناگهان بدون اينکه بداند چرا؛ خودش را ناآرام دید. او کاری احمقانه انجام داده بود؛ کاری جنونآمیز کاری که قرار بود بهشدت پشیمان شود. اما جزئیات مبهم باقی ماند و پنداشت که چیزی بیش از حالوهوای طولانی یک ریا نیست. بدون اینکه امید زیادی داشته باشد. سعی کرد دقیقاً آنچه را در خواب دیده به یاد آورد. مگر اينکه کابوس اورا ببدار کند؛ رویاهایش او از رختخواب بیرون پرید و روی فرش خم شد. درحالی که مشتش را به چشمانش میمالید. صورتش را به زانوهایش چسباند و لبهایش بیصدا حرکت میکردند. شوک ناشی از ادراک چیز جدیدی بود: ضایعهای قرمز در پشت چشمانش، خونآلود مانند اثر ضربه چکش روی انگشت شست و با همان ترکیبی از تعجب، خشم تحقیر وسرگردانی احمقانه. یک خاطره دیگر از کودکی: او میخی روی چوب نگه داشت. بله. اما فقط برای اينکه غرض واقعی خود را مخفی نگه دارد. به یاد داشت که پدرش این گونه صدمه دیده بود، آما میدانست که برای درک راز درد به تجربه دستاول نیاز دارد و مطمئن درحال ی که خندههای بلنة م ی کرد، خودش ر به اینطرف و آنطرف تکان میداد و سعی میکرد ذهنش ر خالی نگه دارد و منتظر بود تا وحشتش فروکش کند و در نهایت، انجامش داد تا با یک فکر ساده و کاملاً منسجم جایگزین شود: «نمیخواهم اینجا باشم». کاری که با خودش کرده بود. دیوانهکننده بود و باید تا حد امکان سریع و بدون دردسر به حالت اول برم ی گشت. چگونه میتوانست تصور کند نتیجه دیگری داشته باشد؟»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه