دانلود و خرید کتاب دبیرستان صمد اکبر کریمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب دبیرستان صمد

کتاب دبیرستان صمد

نویسنده:اکبر کریمی
انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دبیرستان صمد

کتاب دبیرستان صمد نوشتهٔ اکبر کریمی و ویراستهٔ محمد‌رضا کریمی است. نشر سنجاق این داستان را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است.

درباره کتاب دبیرستان صمد

کتاب دبیرستان صمد برابر با داستانی ایرانی و معاصر است که در ۹ فصل نوشته شده است. این داستان به دبیران و معلمان پرتلاش ایران تقدیم شده است. این اثر شما را با شخصیتی به نام «صمد» آشنا و همراه می‌کند.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر - مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب دبیرستان صمد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دبیرستان صمد

«به ساعت نگاه کرد. هفت و نیم صبح بود. نسیم سردی می‌وزید. دانش آموزان در صف صبحگاه بودند. مهدی ناظمی، داشت قرآن می‌خواند. بهرامی به احترام ایستاد تا قرآن خوانده شود. سپس عین‌الله را صدا کرد و شمارهٔ ماشینی را که جلو ترمینال با او حرفش شده بود، به او داد و خواست که آدرس و مشخّصات راننده را پیدا کند.

میرزایی بچّه‌های کلاسش را برای بازدید به کتابخانهٔ مرکزی برد و او فرصتی بدست آورد تا کنار بخاری بنشیند و گرم شود. بخاری از حرارت گل انداخته بود. حیدری دبیر ورزش، وارد اتاق شد و رفت ایستاد و دست ها را گرفت رو به بخاری و گفت: «چه سوزی می‌آد. اصلاً نمی‌شه بیرون موند. تو این سرما این بچّه‌ها چه جوری بازی می‌کنند؟ نگاه شون کن. انگار نه انگار که زمستونه و سوز میاد.»

بهرامی بلند شد و رفت تا بازی بچه ها را تماشا کند. حیدری همان طور که مشغول وررفتن با دسته کلید بود گفت: «با یه پیرهن و شلوار ورزشی دارند بازی می‌کنند. عوضش می چسبه این بازی. تو رو خدا نگاه کن. عین خیال شون هم نیست.»

چند نفری به درخت نارنج تکیه داشتند و بقیه توی زمین فوتبال به دنبال توپ می‌دویدند. برف زمین را پوشانده بود. تا ساعت دو کلّی برف روی زمین نشست. بچّه‌ها چند تا آدم برفی وسط حیاط درست کردند. گلوله‌های برف در هوا چرخ می‌خورد و روی سر و صورت آنها می‌نشست. برف بازی هم عالمی داشت. معلّم‌ها همه بدشان نمی‌آمد در این بازی شرکت کنند.

عین الله به طرف بهرامی رفت. سلام کرد و ایستاد.

-‌ سلام چی شده؟

-‌ بابا ای والله! این که از خوده.

و آقای بهرامی با تعجّب گفت: «کی؟... کی از خوده؟»

- همین رانندهٔ تاکسی رو می‌گم که با هم دعوا کردید. دست خوش. نمی‌دونستم دست بزن هم دارید. راستی اون پاره آجر رو از کجا گیر آوردید؟ راننده تاکسی می‌گفت، می‌ترسیدم جلو برم. می‌گفتم الانه که یکی از پاره آجرها رو توی سرم خُرد کنه. وفتی فهمید که شما معلّم ما هستید خیلی جا خورد. می‌خواد شما رو ببینه. قرار گذاشتم برا امروز عصر بیاد مدرسه؛ البتّه نه خود مدرسه که جلوش.

بهرامی از شنیدن جملهٔ آخری شوکه شد. برگشت و گفت: «تو چی کار کردی؟ قرار گذاشتی جلو مدرسه؟ آخه چرا به این نرّه غول آدرس من رو دادی؟ من گفتم آدرسش رو پیدا کن نه این که آدرس ما رو بدی بهش...»

عین‌الله بلافاصله توی حرفش پرید و گفت: «چیزی نیست. به شما علاقه‌مند شده، خیلی... بده که می‌خواد شما رو ببینه؟ نکنه شما از رفاقت با اون پرهیز دارید؟ اون جورا که شما فکر می کنید نیست. خودش هم خیلی خندید وقتی فهمید که اون آدم اون روزی شمایید.»

اتفاقی بود که افتاده بود و حالا آن هیولای چماق به دست، آدرس او را هم داشت و می دانست که توی این دبیرستان است و می تواند هر روزی که بخواهد بیاید و دوباره معرکه ای تازه به پا کند.»

ʀᴇʏʜᴀɴᴇʜ
۱۴۰۳/۱۱/۲۳

داستان‌پردازی جالبی داره که آدم رو متقاعد میکنه به خوندن ادامه بده. داستانی درباره یک معلم جوان به اسم بهرامی که برای به چالش کشیدن خودش به تدریس در دبیرستان بدنام صمد میره. دبیرستانی که معلم‌های قبلی رو فراری داده

- بیشتر
nina61
۱۴۰۳/۱۱/۲۳

کتاب قشنگیه

یا محمد مصطفی
۱۴۰۳/۱۲/۰۴

برای من فرهنگی بازنشسته تجدید خاطراتی بود و عملکرد دبیر و استاد میرساند که چطور باید با دانش آموزان برخورد کند خیلی جالب بود

کاربر 3869000
۱۴۰۳/۱۲/۰۱

کتاب بسیار مهیج و خواندنی بود

matin
۱۴۰۳/۱۲/۲۰

من اخر سر نفهمیدم سرگذشت خواهرش منیر چی شد یا اون بچه ک وسط کلاس غش کرده بود 🤔

iranpyry1346*
۱۴۰۳/۱۲/۱۵

بسیار جذاب ودلنشین ❤️❤️❤️❤️❤️

محمد علی طالبی
۱۴۰۳/۱۲/۰۲

کتاب خوبی بود . مخصوصاً برای اونایی که سالهای اول معلمیشون هست

کاربر 6710990
۱۴۰۳/۱۱/۲۷

تا صفحه حدودا ۱۰۰ قابل تحمل بود ولی بعد از اون انگار نویسنده عوض شده باشه کلا قلم نویسنده عوض شد من که تا صفحه ۱۳۰ اینا ادامه دادم دیگه واقعا تحمل خوندنش رو نداشتم

داتیس
۱۴۰۳/۱۱/۲۶

جالب بود،یک معلم صبور و مهربان وزرنگ،برای کسانی که میخوان معلم بشن،راهنمای خوبیه.

zakie soltani
۱۴۰۳/۱۱/۲۶

به عنوان یه معلم خوندن این کتاب برام جذاب بود. شاید کتاب فوق العاده نباشه اما نگاه تربیتیی که در سرتاسر داستان در رفتار آقای بهرامی و برخی معاونای مدرسه روایت میشد خیلی برام جذاب و آموزنده بود

به یاد نوشته‌ای از صادق هدایت افتاد: «با پول می‌شود حرام خدا را حلال کرد و حلال خدا را حرام.»
ʀᴇʏʜᴀɴᴇʜ
چراغ‌های آبادی از دور سوسو می‌زد. تا خرّمی چیزی نمانده بود و او تازه یادش به اجاق گرم خانه افتاد؛ به شعله‌های گرم و زرد رنگ آتش، به قل قل قلیان مادر بزرگ، به کتری بزرگی که گوشهٔ آتش می‌جوشید و چای هل و دارچین مادر را به رنگ و طعم می نشاند. این مرور لحظات خوش، انرژی تازه ای به او می داد
hsinofficial
تاکسی حرکت کرد و او در فکر موتوری بود که برده بودند و او نمی دانست که به بهمن چه بگوید. راننده از آینه به او نگاه کرد و گفت: «خون خودت رو بی خودی کثیف نکن. همشون تخم نابسم الله ان. صدتا عشوه می ریزن تا یکی رو از راه به در کنن. پناه بر خدا. تو این شهر از این جور چیزها زیاده. کدوم سیاه بختی به تور اینا می افته؟ مرد می‌خواد که یوسف دوران باشه و گول قر و اطوارشون رو نخوره. اینا رو این جور نبین که آروم اند. عینهو کولی غربیل بند می مونند که تمام شهر رو یکهو رو سر آدم خراب می کنن. عین دیفال خلا هستند. حالا کجا می ری؟»
شهرام
نظر به هر چه گشایی در این فسوس آباد دریغ و درد به اطراف او نگاشتنی است
رحيم اهری
چه بسته‌ای به زمین و زمان دل خود را گذشتنی است زمین و زمان، گذشتنی است
رحيم اهری

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان