
کتاب آخرین درخت
معرفی کتاب آخرین درخت
کتاب آخرین درخت نوشته عرفان امیری و اثری داستانی است که نشر سنجاق آن را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه و بلند است که هرکدام بهنوعی به زندگی روزمره، دغدغههای انسانی، روابط خانوادگی و اجتماعی و تجربههای تلخ و شیرین آدمها میپردازد. نویسنده با نگاهی جستوجوگر و گاه فلسفی، شخصیتهایی را خلق کرده که درگیر مسائل عمیق و گاه سادهی زندگی هستند؛ از عشق و جدایی تا پدربودن و از رنجهای اقتصادی تا امیدهای کوچک و بزرگ. داستانها در فضاهای شهری و روستایی ایران شکل گرفته و با زبانی صمیمانه و توصیفهای دقیق، تصویری ملموس از زیستن در این سرزمین ارائه داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آخرین درخت
کتاب آخرین درخت نوشتهی عرفان امیری و مجموعهای از داستانهای کوتاه و بلند است که هرکدام بهتنهایی دنیایی مستقل دارند، اما در مجموع تصویری چندوجهی از زندگی معاصر ایرانی ارائه میدهند. کتاب حاضر با پیشگفتاری آغاز میشود که نویسنده در آن از نوشتن بهعنوان گفتوگویی پنهان با خود و جهان یاد کرده است؛ رویکردی که در سراسر داستانها نیز دیده میشود. این داستانها اغلب حول محور شخصیتهایی شکل گرفته است که با بحرانهای فردی یا جمعی دستوپنجه نرم میکنند؛ از زن و مرد روستایی که برای فروش پشم گوسفندان راهی سفر میشوند تا جوانی که با بحران هویت و معنای زندگی روبهرو است و یا پدری که پس از جدایی برای دیدار دخترش تلاش میکند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان با فضاسازی و شخصیتپردازیاش، خواننده را به دل موقعیتهای گوناگون میبرد.
لحن داستانهای کتاب آخرین درخت گاه تلخ و واقعگرایانه و گاه با رگههایی از امید و طنز همراه است. دغدغههای اجتماعی، اقتصادی، عاطفی و فلسفی در بطن داستانها جریان دارد و نویسنده با پرهیز از شعارزدگی، بهسادگی و با جزئیاتْ زندگی شخصیتها را به تصویر کشیده است. خشونت، انتقام، بیماری و فروپاشی خانوادهها در کنار امیدهای کوچک و لحظات همدلی در این داستانها روایت شده است. هر داستان، تکهای از پازل زندگی معاصر است که با نگاهی بیپرده و گاه تلخ اما انسانی روایت شده است.
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
کتاب آخرین درخت با داستانهایی چون «زنی که حرف نزد»، «زادهشدن در تاریکی»، «پدر بودن»، «برف نو»، «کینهی ناتمام» و «مردی که مرد نبود» بهسراغ زندگی شخصیتهایی میرود که هرکدام درگیر نوعی بحران یا گره عاطفی هستند. در داستان نخست، ناصر و پری، زن و شوهری روستایی برای فروش پشم گوسفندان راهی شهری مرزی میشوند. سفر آنها فرصتی برای مرور خاطرات، دغدغههای زندگی مشترک و مواجهه با پیری و امیدهای ازدسترفته است. داستان با جزئیات دقیق از فضای روستا، جاده و بازار، حس غربت و تلاش برای بقا را به تصویر میکشد و در نهایت با حادثهای تلخ پایان مییابد. در داستان «زادهشدن در تاریکی»، ایمان، مربی شنا با بحرانهای مالی و معنوی دستبهگریبان است. او در آستانهی تولدش، میان خاطرات کودکی، ناکامیهای ورزشی و روابط خانوادگی سرگردان است و باران و تاریکی، فضای ذهنی او را بازتاب میدهند. داستان «پدربودن» به زندگی سعید میپردازد که پس از جدایی از همسرش برای دیدار دخترش تلاش میکند. این داستان، تنهایی، فقر و امید به بازسازی رابطهی پدر و دختر را در بستری واقعگرایانه نشان میدهد. در داستان «برف نو»، آراز و راضیه، دو جوان کارمند داروخانه درگیر روابط عاطفی و مشکلات شغلی هستند. فضای سرد و بیروح داروخانه، نمادی از بنبستهای زندگی آنهاست و داستان با حادثهای خشونتآمیز به اوج میرسد. داستان «کینهی ناتمام» و داستان «مردی که مرد نبود» نیز بهسراغ شخصیتهایی رفتهاند که با گذشته، رنجها و ناکامیهای خود دستوپنجه نرم میکنند.
چرا باید کتاب آخرین درخت را بخوانیم؟
کتاب آخرین درخت کوشیده تصویری نزدیک از زندگی امروز ارائه دهد. این مجموعه داستان کوتاه و بلندِ ایرانی نهتنها به مسائل فردی و خانوادگی میپردازد، بلکه دغدغههای اجتماعی و اقتصادی را نیز در بستر داستانها جای داده است. خواندن این کتاب فرصتی است برای همدلی با آدمهایی که شاید در ظاهر عادی به نظر برسند، اما هرکدام داستانی عمیق و ناگفته دارند. داستانهای این کتاب بدون قضاوت و اغراق به تجربههای زیستهی انسانها پرداخته و مخاطب را به تأمل دربارهی معنای زندگی، روابط و امیدهای کوچک دعوت کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای کوتاه و داستانهای بلند، کسانی که دغدغهی روابط انسانی، بحرانهای خانوادگی، مسائل اقتصادی و تجربههای زیستهی معاصر را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین این اثر میتواند برای افرادی که به روایتهای چندصدایی و شخصیتمحور علاقهمند هستند، جذاب باشد.
بخشی از کتاب آخرین درخت
«با زوزهٔ سگهای ولگرد و گرسنهٔ اطراف کارگاه، به خودش آمد. تنش میلرزید، آخرین هیزم را که ساعتها پس از اتمام کار کارتونسازی، روی چارپایهای کوتاه چمباتمه زده و افکارش را با آن بر سطح خاک و سنگریزههای حیاط ترسیم کرده بود، به آتش نزدیک میکرد و پس میکشید و دست آخر آن را درون پیت حلبی انداخت و آتش به غرش درآمد. به مدت دو هفته آنجا مشغول به کار بود و شب را هم همانجا، در اتاقکی که در پشتبام کارگاه ساخته بود میماند. اتاقک به نظرش گرم آمد. از جای برخاست و به سمت نردبان که پنجاه متر آنطرفتر بود، قدم برداشت. چشم به باغ مجاور کارگاه دوخت و رفتهرفته قدمهاش سنگینتر میشد. نتیجهٔ مسابقهٔ عکاسی هرچه که بود براش اهمیتی نداشت و با خود فکر میکرد که همواره زمانِ کمی برای انسان باقیست و بایستی طبیعتی چنین شگرف را ماندگار ساخت. یقین داشت قاب خاطرات ابدیست، بهخصوص قابهایی که خودش دست به خلق آن زده بود. رضایت داشت، اما نه از روی کارتون خوابیدنها و سخت کار کردن و شرایط دشواری که گریبانگیرش شده بود، بلکه از جدا شدنش از خانه و خانواده خوشنود بود و احساس رضایت میکرد.»
حجم
۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
