
کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید
معرفی کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید
کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید نوشتهٔ لسلی کانر و ترجمهٔ فرح بهبهانی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای نوجوانان نوشته شده و از مجموعهٔ «کتابهای پرندهٔ آبی» است.
درباره کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید
کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید (All rise for the Honorable Perry T. Cook) رمانی برای نوجوانان است. لسلی کانر، نویسندهٔ کتاب حاضر، در این اثر داستان کودکی به نام «پری» را روایت کرده است. پری در مرکز اصلاح و تربيت بلوريور در شهر کوچک سورپرايز در نبراسکا به دنيا آمده و بزرگ شده است. مادر او ساکن سلولی در بلوک سين است. رئيس زندان، داگرتی، هماهنگیهایی انجام داده تا آنها بتوانند کنار هم باشند و تمام کسانی که از اين وضعيت خبر دارند، در سکوت آن را پذيرفتهاند. در این میان، دادستان جاهطلب منطقه «توماس ون لير» سروکله پیدا میشود و زندگی پری را تغییر میدهد. چه تغییری؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ نوجوانان دوستدار رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همه به افتخار پری کوک برخیزید
«عصر روز یکشنبه به ساعت دیواری خاکستری توی سالن عمومی نگاه میکنم. تیکتیک میکند و دقایق میگذرند. دقایق آخر، مامان میخواهد که قوی باشم. میگوید: «این چیزی نیست که ما دوست داشته باشیم. ولی همه چی خوب میشه. ما یه خونوادهایم. یه تیمیم. ما با همیم، حتی اگه همدیگه رو نبینیم.» به حرفهایش گوش میکنم. میخواهم بداند که حالم خوب است. در هفت دقیقه، دو بار توالت رفتهام.
هیچکدام از اینها به نظر واقعی نمیآید. یک اتفاقی میافتد. تلفنی میشود. حکمی میرسد. یک گنبد غیرقابل نفوذ روی بلوریور میافتد و من را توی خودش نگه میدارد و هر کسی را که دارد میآید تا مرا بیرون ببرد، نگه میدارد.
یک ماشین خاکستری تیره میکشد توی محوطهٔ گرد جلوی در. درونم زیر و رو میشود.
من کنار مامان، رئیس داگرتی، سرپرست جو و اِد گنده ایستادهام. انگار ایستادهایم تا ازما عکس بگیرند. همه با هم از پنجرهٔ بزرگ جلویی بیرون را نگاه میکنیم. ولی هیچکدام لبخند نمیزنیم. کنارم چمدان چرخداری است که مال رئیس زندان است و تقریباً هر چه که دارم، تویش است. وسایل مدرسهام توی کولهام است. همینطور دوربینم؛ پر از عکس است، عکسهایی که رئیس داگرتی و بقیه در طول سالها ازم گرفتهاند. مامان از تمام عکسها پرینت گرفته و به دیوار اتاقش چسبانده. من از همه عکس گرفتهام تا هر وقت خواستم توی دوربین نگاه کنم.
وقتی مامان گفت من بدون او بیرون از زندان زندگی میکنم، مجسم کردم که دارم توی اتاقهای خالی خانهای میگردم که میخواست در باتونلین اجاره کند. تنها. مسخره بود. حالا هیچ چیزی را نمیتوانم مجسم بکنم. نمیتوانم خودم را در یک زندگی بیرون از بلوریور مجسم کنم. زیربغلم عرق کرده است. احساس میکنم سرم سبک و توی هوا معلق است، که بالایش سرد است. چند بار نفس میکشم تا کمی اکسیژن به بالای سرم برسد.»
حجم
۲۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه
حجم
۲۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه