دانلود و خرید کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب) الیزابت لیم ترجمه زهرا میالی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب)

کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب)

معرفی کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب)

کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب) نوشتهٔ الیزابت لیم و ترجمهٔ زهرا میالی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان فانتزی را از مجموعهٔ «خون ستارگان» و برای نوجوان‌ها روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب)

کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب) از مجموعهٔ «خون ستارگان» است؛ مجموعه‌ای که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. این کتاب حاوی یک رمان فانتزی برای نوجوانان و دربارهٔ دختر جوانی است که خودش را یک پسر جا می‌زند تا برای دست‌یافتن به نقش خیاط امپراتور رقابت کند. او سفری را آغاز می‌کند تا سه لباس جادویی از خورشید، ماه و ستاره‌ها بدوزد. این دختر «مایا تامارین» نام دارد. در جلد دوم این مجموعه دو پادشاهی در آستانه جنگ قرار دارند و سه لباس جادویی، شاید تنها راه نجات آنها باشند. مایا تامارین که با دوخت لباس‌های خورشید، ماه و ستارگان، مهارت خود را به عنوان یک خیاط نشان داده، اما اکنون باید چیزی فراتر از یک لباس زیبا خلق کند تا بتواند تاریکی و سیاهی را که در وجودش ریشه می‌دواند، پنهان کند. این رمان در ۳۵ فصل نگاشته شده است.

خواندن کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوان‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خون ستارگان (جلد دوم؛ واریسیدن غروب)

«درحالی‌که همچنان به حرزم چنگ زده بودم، از جا پریدم. از سر انگشتانم دود بیرون می‌زد و هر ثانیه‌ای که در برابر فراخوان‌ها مقاومت می‌کردم، وجودم از شدت رنج و عذاب جیغ می‌کشید. به خنجر نیاز داشتم.

نیازی نبود زیاد بگردم. ادان تقریباً به من رسیده بود؛ نفس‌نفس می‌زد، گونه‌هایش از شدت دویدن قرمز شده بودند. من را که دید فریاد زد، اما نمی‌توانستم بشنوم چه می‌گوید. جای دیگری بودم، وسط دنیای واقعی و تاریکی فراخوان‌های شانسن گیر افتاده بودم.

فقط صد گام از من فاصله داشت، اما نمی‌توانستم منتظر بمانم.

حرزم را رها کردم و به سمت او دست دراز کردم. دود انگشتانم به سرعت به آن سمت رفت و غلیظ‌تر شد تا این‌که دور خنجری که روی کمربندش بود جمع شد. با یک ضربه، سلاح در مشتم پرید.

زیر لب گفتم: «جین.» خنجر از غلافش بیرون آمد و شهاب‌سنگ آن جان گرفت و به جلزوولز افتاد، قدرتش در برابر من به حدی قوی بود که نزدیک بود بیندازمش. فقط گرفتن دسته‌اش مثل این بود که در تلی از زغال سوزان دست بگذارم. اما می‌توانستم تحملش کنم؛ مجبور بودم.

حرز آویزان از سینه‌ام را گرفتم. زیر لب گفتم: «کمکم کن قوی بمونم.» به صورتم فشردمش. اگه الههٔ ماه صدایم را می‌شنید، شاید دلش به رحم می‌آمد. «کمکم کن. خواهش می‌کنم.»

فقط با فکرم توانستم پیراهن ماه را احضار کنم. پرتوهای نرم ماه احاطه‌ام کردند و برای آخرین بار، پیراهن ماهم را از گردو بیرون کشیدم، ابریشم درخشانش بر دستانم جاری شد. مچ‌ها و دور یقه‌اش با نخاله‌های ابریشم سفید و طلایی برق می‌زد، گل‌ها و ابرهایی که در آن گل‌دوزی کرده بودم مانند بلورهایی ریز می‌درخشید. غرق در نورش شدم و مهی از اشک در چشمانم جمع شد... اشک‌های ماه.

قبل از این‌که تغییر عقیده بدهم، خنجرم را بلند کردم و به قلب پیراهن فروکردم. خنجر را که به پایین دامنش کشیدم و آفریده‌ام را به دو نیم کردم، روبان‌های نقره‌ای‌اش از هم باز شد و در اطرافم موج می‌زد و می‌چرخید.

برخلاف لباسی که با خورشید بافته بودم، لباسی که مرگش آتشین و خشن بود، پیراهن ماه آرام ماند. پشیمانی در گلویم عقده کرد و آخرین اشک‌ها از صورتم سرازیر شد و بالاخره بقایایش را در هوا پرتاب کردم.

پیراهنم را تماشا کردم که بر فراز ابرها شناور بود و نورش آسمان را روشن می‌کرد. دعا کردم: آمانا، اگه صدای من رو می‌شنوی، اشک‌های ماه رو به تو برمی‌گردونم. در مقابل، ازت می‌خوام که نخ‌هایی که من و همه شیاطین رو به کمک گیوراک و شانسن می‌کشونه، ببُری. به من قدرت بده که مایا بمونم... تا جایی که بتونم به آلندی کمک کنم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۵۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۴۵۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۲۴۵,۰۰۰
تومان