
کتاب شکست ناپذیر
معرفی کتاب شکست ناپذیر
کتاب شکست ناپذیر نوشتهٔ لورا هیلن برند و ترجمهٔ محمد عباس آبادی است. انتشارات کتابسرای تندیس این ناداستان در قالب زندگینامه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب شکست ناپذیر
کتاب شکست ناپذیر (Unbroken) برابر با یک ناداستان در قالب زندگینامه است. این کتاب کهع نوشتهٔ یک نویسندهٔ آمریکایی است، یک اثر واقعگرایانه و الهامبخش توصیف شده است که داستان زندگی «لوئی زمپرینی»، یک دوندهٔ المپیک و سرباز جنگ جهانی دوم را روایت میکند. این کتاب مفاهیمی همچون بقا، انعطافپذیری و توانایی انسان در رویارویی با سختیها را بررسی کرده است. داستان در میانهٔ جنگ جهانی دوم آغاز میشود؛ زمانی که زمپرینی بهعنوان خدمهٔ یک هواپیمای بمبافکن B-24 در اقیانوس آرام سقوط میکند. او و دو تن از همخدمتیهایش پس از سقوط هواپیما، ۴۷ روز در یک قایق نجات بر روی اقیانوس سرگردان میمانند تا اینکه توسط نیروی دریایی ژاپن دستگیر میشوند. لورا هیلن برند به شکلگیری شخصیت زمپرینی و تحولات روحی و روانی او در طول این ماجراجویی پرداخته است. او به توصیف چالشها و مشکلاتی که زمپرینی در طول اسارت خود در اردوگاههای ژاپنی تجربه کرد، پرداخته و نشان داده است که چگونه این تجربیات به شکلگیری شخصیت او کمک کرد. این ناداستان را بخوانید.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل دلنوشتهها، جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی باشد.
خواندن کتاب شکست ناپذیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شکست ناپذیر
«بعد از اینکه لویی یک روز تمام در ناحیهٔ قرنطینهٔ اوموری لرزید او را به داخل ساختمان اصلی اردوگاه بردند، محوطهٔ بسیار وسیعی که حدود نهصد اسیر در آن نگهداری میشد. از کنار یک ردیف طولانی از آسایشگاهها گذشت، تا اینکه آسایشگاهی را که برای او تعیین کرده بودند پیدا کرد. وقتی رفت داخل، چند اسیر جلو آمدند تا از او استقبال کنند. یکیشان یک فنجان چای خیلی داغ در دستان یخکردهٔ او گذاشت. یک اسیر اسکاتلندی با یک قاشق و یک جوراب برجسته نزدیک شد. قاشق را توی جوراب زد و دو قاشق سر پر شکر توی فنجان لویی ریخت. برای هر اسیری شکر گنج بسیار ارزشمندی بود و لویی نمیتوانست درک کند این شخص چطور یک جوراب پر از شکر به دست آورده است.
وقتی مقداری از چایش خورد او را به دو فرمانده آسایشگاه معرفی کردند، ستوان بریتانیایی تام وید و ستوان آمریکایی باب مارتیندِیل که او را در جریان اوضاع اوموری گذاشتند. راجع به سرجوخهای که دم دروازه به او حمله کرده بود حرف زدند. گفتند اسمش واتانابه است، اما لویی نباید هیچوقت با اسم واقعیاش دربارهاش حرف میزد. پارانویای واتانابه به حدی بود که خیلی وقتها بیرون آسایشگاه قایم میشد و سعی میکرد مچ اسرا را در حین صحبت دربارهٔ خودش بگیرد تا آنها را کتک بزند. اسرا با لقبهای زیادی از او حرف میزدند، از جمله حیوان، پرچم بزرگ، ناپلئون کوچک، و بیشتر وقتها پرنده، اسمی که به این خاطر انتخاب شده بود که منفی نبود تا موجب کتک خوردن اسرا شود.
یکی از سرگرمیهای موردعلاقهٔ پرنده این بود که نگهبانهایی را به شکلی ناگهانی به داخل آسایشگاهها بفرستد و فریاد بزنند کِیرِی! سپس خودش به سرعت میرفت داخل تا قربانیاش را انتخاب کند. دور از در نشستن هم امنیت شخص را تضمین نمیکرد؛ پرنده علاقهٔ زیادی به پریدن از داخل پنجرههای باز داشت. به اسرا گفته میشد همیشه آماده باشند، فقط با نجوا راجع به او صحبت کنند و پیشاپیش در بارهٔ موضوعی برای عوض کردن بحث توافق کنند تا اگر پرنده ناگهان وارد اتاق شد و از آنها پرسید راجع به چه چیزی با هم حرف میزدهاند، آمادگی داشته باشند. به آنها توصیه میشد بگویند حرفهای خصوصی میزدهاند، چون این موضوع برایش جالب بود و حواسش را پرت میکرد.
آسایشگاههای اوموری در دو ردیف قرار گرفته بودند که با یک معبر مرکزی از هم جدا شده بودند. دفتر پرنده در انتهای معبر بود و جایی قرار گرفته بود که سرجوخه میتوانست کل معبر را از پنجرهٔ جلویی بزرگش ببیند. اسرا برای رفتن به هر جایی، غیر از بنجوها در پشت آسایشگاه، باید از مقابل چشم پرنده رد میشدند. یکی از دستورهایش این بود که اسرا نهتنها به او بلکه به پنجرهاش هم سلام نظامی بدهند. خیلی وقتها دفتر را خالی میگذاشت و با چوب بیسبال در دست آن اطراف قایم میشد و آماده بود هرکس را که به پنجره سلام نظامی نمیداد کتک بزند.»
حجم
۹۸۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۹۸۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه