
کتاب به کی سلام کنم؟
معرفی کتاب به کی سلام کنم؟
کتاب به کی سلام کنم؟ نوشتهٔ سیمین دانشور است. انتشارات خوارزمی این مجموعه داستان کوتاه ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب به کی سلام کنم؟
کتاب به کی سلام کنم؟ مجموعه داستان کوتاه ایرانی نوشتهٔ سیمین دانشور است. دانشور در مجموعه داستان «به کی سلام کنم؟» با بهرهگیری از سنت غنی و دیرپای قصهگویی در فرهنگ ایرانی و تلفیق آن با تکنیکهای مدرن داستاننویسی، داستانهای خود را به رشتهٔ تحریر درآورده است. داستانهای این مجموعه، با تصویرسازی دقیق و جزئیات فراوان، خواننده را به اعماق جامعه ایران در دهههای گذشته میبرد و با شخصیتهای ملموس و باورپذیر خود، او را با دغدغهها، باورها و چالشهای آن دوران آشنا میکند. دانشور در این داستانها شخصیتهایس چندبعدی و پیچیده خلق کرده و با ظرافتی خاص، فضای داستانها را به گونهای نگاشته که گویی خواننده خود در آن فضا حضور دارد و تمام آنچه را که رخ میدهد، از نزدیک مشاهده میکند.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب به کی سلام کنم؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فارسی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره سیمین دانشور
سیمین دانشور از بنیانگذاران داستان مدرن فارسی است. او را با رمان «سووشون» میشناسند. او در اردیبهشت ۱۳۰۰ در شیراز چشم به جهان گشود و نویسنده، مترجم ایرانی و نخستین زن ایرانی شد که بهصورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. دانشور از اولین دانشجویان ادبیات اعزامی ایران به آمریکا بود که توانست با تسلط به داستاننویسی، شکل تازهای از ادبیات را به خوانندگان ایرانی معرفی کند. مهمترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است؛ علاوه بر این، از آن اقتباسهای تئاتری نیز صورت گرفته است.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. او در محضر استادانی مثل دکتر فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر تحصیل کرده بود؛ سپس برای تحصیل زیباییشناسی به آمریکا رفت. در آن مدت نیز ۲ داستان کوتاه نوشت که در ایالات متحده منتشر شدند. دانشور در سال ۱۳۲۷ با «جلال آلاحمد» آشنا شد و ۲ سال بعد با او ازدواج کرد. او همراه با همسرش جلال، عضو کانون نویسندگان ایران بود.
از میان کتابها و آثار مشهور او میتوان به مجموعه داستان «به کی سلام کنم؟»، «شهری چون بهشت» و رمان «جزیرهٔ سرگردانی» هم اشاره کرد. سیمین دانشور ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ در تهران چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب به کی سلام کنم؟
«عموحمید روی دوشش سوارش کرد، اگر نمیکرد که هیچی نمیدید. همهٔ آدمبزرگها آمدهبودند تماشا. آقای پلیس میگفت د بروید عقب دیگر. چوبش را بلند میکرد و میگفت: د جلو نیایید نه. اسباببازیها مال آدمبزرگها بود. تو کامیون بزرگ بزرگشان توپ گذاشتهبودند. رانندهاش یک آدم راستراستکی بود. مال آدم بزرگها اینجوری بود دیگر. بعد یک موشک گذاشتهبودند تو یک کامیون بزرگ دیگر. چقدر اسباببازی داشتند ای خدا. هی توپهایشان آمد و رد شد، هی زرهپوشها، هی میرفتند، هی میرفتند. بعد تانک، تانک، تانک یک تانک بزرگ بهاندازهٔ اتاق مهمانخانهٔ بردیا اینها، لباس سربازها گل و بته داشت. بعد آمبولانس، ماشین آتشنشانی. ماشین آقای پلیس. چه اسباببازیهایی. بلند گفت: عموحمید، بزرگ که شدم آقاپلیس میشوم... نه، آقاآتشنشانی. عموحمید جوابش را نداد. بس که آدمبزرگها شلوغ میکردند. بردیا خودش، تانک و طیاره و کشتی و تفنگ و ماشین پلیس و آمبولانس داشت. آدمبزرگها کشتی نداشتند که... اسباببازیهای آدمبزرگها هی میرفت، هی میرفت. اسباببازیهای بردیا کوکی بود. کوکشان که میکرد میرفتند و بعد دیگر نمیرفتند. طیارههای آدمبزرگها تو آسمان هی پریدند و رفتند، هی پریدند و رفتند. دود هم میکردند. آسمان را کثیف کردند. اگر عمهآزاده بود میگفت: یک دستمالی، چیزی بدهید آسمان را پاک بکنم. چند تا طیاره... اما طیارهها که مثل طیاره بردیا زودی نمیافتادند زمین. هی طیارههایشان آمد و نیفتاد. هیچ کدامش نیفتاد. چشمش را مالید و گفت: عموحمید برویم. عموحمید گذاشتش زمین و دستش را گرفت. اما مگر آدمبزرگها راه میدادند؟»
حجم
۲۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه
حجم
۲۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه