کتاب عاشق مترسک
معرفی کتاب عاشق مترسک
کتاب عاشق مترسک نوشتهٔ فیلیس هستینگز و ترجمهٔ بهمن فرزانه است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان خارجی را منتشر کرده است. نویسنده در این رمان به تنهایی انسان پرداخته است.
درباره کتاب عاشق مترسک
آیا تنهایی میتواند ما را تا جایی ببرد که به یک مترسک دل ببندیم؟ فیلیس هستینگز در رمان عاشق مترسک، با خلق شخصیت «اگنس»، دختری تنها و رنجدیده، به این پرسش پاسخ روشنی داده است. اگنس، در جهانی کوچک و بیرحم، به دنبال یک همراه میگردد و در نبود هیچ رابطهی عاطفی سالم، به مترسکی ساختهٔ دست خودش پناه میبرد. این مترسک، نمادی از تمام آرزوهای برآوردهنشده و نیازهای ارضانشدهٔ اوست. چه ماجراهایی پیش روی اگنس است؟ ای رمان را بخوانید تا بدانید. رمان حاضر، با زبانی ساده، به عمق تنهایی انسان و تلاشهای بیهودهاش برای رهایی از آن میپردازد. کتاب حاضر در ۲۱ فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است.
خواندن کتاب عاشق مترسک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره بهمن فرزانه
بهمن فرزانه در سال ۱۳۱۷ متولد شد. او به زبانهای ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی مسلط بود و بیش از ۵۰ کتاب به فارسی ترجمه کرده است. فرزانه در انتخاب کتاب برای ترجمه دقت زیادی بهکار میبرد و اولین بار او بود که مارکز را به خوانندگان ایرانی معرفی کرد. او سالها در فلورانس و رم زندگی کرد؛ در بهار ۱۳۹۲ به قصد استراحت به ایران بازگشت و اعلام کرد دیگر قصد رفتن به ایتالیا را ندارد. بهمن فرزانه در هفدهم بهمن همان سال و در ۷۵سالگی در تهران درگذشت.
بخشی از کتاب عاشق مترسک
«لزومی هم نداشت نردبان را سر جای خود بگذارم چون بلافاصله از قیافه پدرم درک کردم که او همه چیز را میداند. از قیافهاش پیدا بود که دارد از خشم خود لذت میبرد و میخواهد توبیخم کند و از آن لذت ببرد. خیلی افراد، از جمله خود پدر من، احساسات منحرفی دارند. از غم و اندوه بشر، احساس خشنودی میکنند. خیلیها هستند که حتی وقتی ثروتمندند، میخواهند خود را فقیر نشان دهند و آنوقت خسیس میشوند. خیلیها از غم و غصه یا بیماری لذت میبرند و آنوقت گریه و زاری و اندوه، برایشان به صورت نمایشی سرگرمکننده درمیآید. اما بدتر از همه کسانی هستند که با خشم و غضب میخواهند تو را دست بیندازند. آنها از بقیه ظالمترند. نهتنها خود را به نحوی مصنوعی خشمگین نشان میدهند بلکه میخواهند از تأثیر آن روی قربانیهای خود لذت ببرند. پدر من از این فرقه بود. من هم بهترین قربانی او بودم. به نحوی کامل باعث سرگرمی و تفریح او میشدم.
آن روز صبح هم همانطور شده بود. دلم میخواهد بگویم که چطور به نحوی معجزهآسا شجاع شده بودم. عشق مترسک به من شهامت بخشیده بود. دیگر از نتایج آن وحشتی نداشتم. در نتیجه در مقابل پدرم مقاومت کرده بودم تا اینکه او حیرتزده شکست خورد. اما من اکنون بیشتر از همیشه از او میترسیدم. چون خودم نیز بازنده میشدم. همانطور در مقابلش ایستاده بودم و سراپا میلرزیدم. ترس من خشم او را قوت میبخشید. میتوانستم آن را به چشم ببینم. خشم او را میدیدم که چگونه در مویرگهای قرمز چشمانش شدت میگرفت. گوشههای دهانش کف کرده بود. من هم حس میکردم که با عصبی بودن خودم، دشمن خود شده بودم. اما کاری از دستم برنمیآمد تا خودداری کنم.»
حجم
۱۹۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱۹۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه