کتاب حکمت قورباغه
معرفی کتاب حکمت قورباغه
کتاب حکمت قورباغه نوشتهٔ ویلیام اچ. مک ریون و ترجمهٔ شوکا کریمی است. انتشارات بله این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب حکمت قورباغه
کتاب حکمت قورباغه حاوی درسهایی برای موفقیت در زندگی و کار است. این کتاب با الهام از داستانهایی از زندگی و ماجراهای نظامی مکریون، به خوانندگان میآموزد که چگونه شجاعت، تعهد، انعطافپذیری و کار تیمی را در زندگی روزمره به کار گیرند. این کتاب سرشار از درسهای ارزشمندی برای مقابله با چالشها و مشکلات است. مکریون با زبانی ساده، الهامبخش و داستانگونه، به خواننده القا میکند که هر کسی میتواند با بهرهگیری از حکمت و شجاعت، زندگی موفقی داشته باشد. این کتاب تاکنون جزو پرفروشترینها بوده و جوایز متعددی را دریافت کرده است.
خواندن کتاب حکمت قورباغه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حکمت قورباغه
«صدای زنگ در فضای آسفالتشدهی محوطه بازتاب یافت. یک بار، دو بار، سه بار؛ در حالی که صدای عمیق و بم زنگ فلزی از ساختمانها پژواک مییافت و به گوش مارتدارانی که مشغول انجام تمرینات صبحگاهی بودند میرسید. از کنارهی چشمم دیدم که سربازرس هالیدی کلاهش را برداشت و در پایهی زنگ قرار داد. مربی مارتدار، که پیراهن آبی-طلایی به تن و شلوار شنای خاکیرنگ به همراه چکمههای جنگلی سبز پوشیده بود، چیزی به زبان آورد که مفهومش را درک نکردم. تنها صدایی که به وضوح شنیدم فریاد هالیدی بود که با تمام قوا فریاد زد: «هوویا! مربی فیکتی!» فیکتی پاسخی داد و هالیدی به سمت سربازخانه دوید. دیگر هیچوقت هالیدی را ندیدیم. با سه زنگ، او رسماً از آموزش مارتداران کنارهگیری کرد.
دو هفته قبلش، ما هفتهی جهنم را به اتمام رساندیم، بیتردید دشوارترین دوره در هر نوع آموزش نظامی. هفتهی جهنم به معنای شش روز بیداری مداوم، تحت فشار قرار گرفتن توسط مربیان و همواره در سرما، رطوبت و شرایط سخت بودن است. همانند ما، هالیدی نیز احساس پیروزی پس از پشت سر گذاشتن آن چالش طاقتفرسا را داشت. او آگاه بود که بیشترین تعداد انصرافها در طول تاریخ آموزش مارتداران، در همان هفته رخ داده است. ولی او آن را به پایان برده بود و در ذهن خود، باقیماندهی دوره آموزشی را بسیار سادهتر میپنداشت. او میتوانست تصور کند که فارغالتحصیل میشود، نشان مارتدار را بر سینه میزند، به یک تیم از حرفهایهای برجسته میپیوندد و ماجراجویی بزرگ عمر خود را تجربه میکند. او میتوانست طعم شیرین پیروزی را حس کند. من این را میدانم، چون او شور و هیجان و آیندهای را که در ذهنش ساخته بود، با من به اشتراک گذاشته بود.
اما هالیدی جملهای را که بر روی یک تابلوی چوبی بزرگ حک شده بود نادیده گرفته بود. این تابلو در پشت جایگاه مربی تمرینات بدنی آویزان بود و روی آن نوشته شده بود: «تنها روز آسان، دیروز بود». این عبارت از زمانی که برای اولین بار روی پشت تیشرتهای دوره آموزشی نیروی دریایی ویژه ۸۹ نقش بست، به شعاری برای نیروی دریایی ویژه تبدیل شد. «تنها روز آسان، دیروز بود.» این کلمات به ظاهر ساده، اما دارای معنایی عمیقتر بودند. این عبارت برای هر دانشجوی نیروی دریایی ویژه یک درس آموزنده به شمار میآمد، به آنها هشدار میداد که «اگر فکر میکنید بخش سخت تمام شده، در اشتباه هستید». فردا مثل امروز سخت خواهد بود، شاید حتی سختتر. اما این کلمات فقط در محدوده آموزشها اهمیت نداشتند، بلکه در زندگی نیز بسیار معنادار بودند. به نظر من، این کلمات یک فریاد بودند برای یادآوری این که هر روز باید تلاش کامل خود را انجام دهم. آنها به من یادآوری میکردند که هیچ روزی آسان نخواهد بود و به عنوان یک رهبر، باید همیشه آماده باشم تا تمام توان خود را به کار ببندم. هر روز. بدون استثنا.»
حجم
۸۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۸۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه