دانلود و خرید کتاب خاطرات یک آدمکش کیم یونگ ها ترجمه آزیتا اعلایی
تصویر جلد کتاب خاطرات یک آدمکش

کتاب خاطرات یک آدمکش

نویسنده:کیم یونگ ها
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب خاطرات یک آدمکش

کتاب خاطرات یک آدمکش نوشتهٔ کیم یونگ ها و ترجمهٔ آزیتا اعلایی است. انتشارات آقایی این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب خاطرات یک آدمکش

کتاب خاطرات یک آدمکش رمانی جذاب و ملتهب است که یکی از آثار مشهور نویسندهٔ کره‌ای به شمار می‌آید و به خاطر داستان عمیق و شخصیت‌پردازی قویش مورد توجه قرار گرفته است. داستان از دیدگاه شخصیت اصلی، که یک آدمکش سابق است، روایت می‌شود. این شخصیت به خاطر سن و مشکلات یادآوریش، در تلاش است تا خاطرات و فعالیت‌های گذشته‌اش را به یاد بیاورد. او به تدریج با چالش‌های ذهنی و روانی روبه‌رو می‌شود، تلاش می‌کند تا بین حقیقت و خیال تمایز قائل شود و در عین حال به روش‌های توجیه‌گرانه برای تصمیمات خود متوسل می‌شود. در عین حال، داستان به بررسی فلسفه زندگی و مرگ، احساسات انسانی و عواقب اعمال اشاره می‌کند. شخصیت اصلی با یک سری از تردیدها و تفکرات عمیق در مورد کارهایش رو به رو می‌شود و این مسأله به پیوستگی داستان کمک می‌کند. شخصیت اصلی می‌خواهد تا معنای وجودی خود و هویتی را که با گذشته‌اش درگیر است درک کند. سؤال‌های عمیق اخلاقی پیرامون قتل و عواقب آن پیش می‌آید و خواننده مجبور می‌شود در مورد عدالت و اخلاقیات فکر کند. کیم یونگ‌ها در این کتاب با زبانی تأثیرگذار و قلمی شیوا، احساسات و تفکرات شخصیت را به طور عمیق و ملموس منتقل می‌کند. او به خوبی می‌تواند تنش‌ها و درگیری‌های روانی شخصیت‌ها را به تصویر بکشد و خواننده را به فکر فرو ببرد. خاطرات یک آدمکش داستانی است که نه تنها به مسئلهٔ جنایت و قتل می‌پردازد، بلکه به درک عمیق‌تری از روح انسان و پیچیدگی‌های زندگی اشاره دارد. 

خواندن کتاب خاطرات یک آدمکش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خاطرات یک آدمکش

«زندگی من به سه دوره تقسیم میشه: اولین دوره واسه زمانیه که کودک بودم. البته قبل از اینکه پدرم رو بکشم.

دوره بعدی جوونیمه که تموم مدت آدم می‌کشتم و دوره آخر هم الانه که دیگه آدم نمی‌کشم.

اون-هی متعلق به دوره سوم زندگیمه .اون یه جورایی واسه من بلا گردونه.

وقتی اونو می‌بینم دلم نمی‌خواد به گذشته فکر کنم. به دوره‌ای که دنبال آدمایی می‌گشتم که بکشمشون.

تلویزیون یه ببر نشون میده که توی باغ وحش تایلنده و با مرگ توله‌هاش به شدت افسرده شده.

ببره نه چیزی می‌خوره و نه حرکت می‌کنه .صاحب باغ وحش از این موضوع ناراحت بود و دنبال یه راهی می‌گشت تا ببر رو خوشحال کنه.

واسه همین یه بچه‌خوکو گذاشت توی قفسش.

ببر هم بچه‌خوک رو بغل کرد و بزرگش کرد .به نظرم خیلی شبیه من و اون-هی هستند.

نمی تونم چیزی بخورم .هرچی می‌خورم سریع بعدش بالا میارم.

دائم دوست دارم یه چیزی بخورم اما نمی‌دونم چی ؟

من همیشه نه اهل دود بودم و نه اهل نوشیدنی. ولی الان دلم می‌خواد برم سراغشون. هرچند حوصله اونا رو هم ندارم.

********

امروز اون-هی گفت با یه مردی آشنا شده.

نمیشه زیادی روی حافظه من حساب کرد ولی یادم نمیاد تا حالا در مورد هیچ مردی باهام حرف زده باشه.

من اصلاً نمی‌تونم اینو بپذیرم که اون -هی با مرد دیگه‌ای جز من زندگی کنه.

من می خوام برای همیشه فقط پیش من باشه.

وقتی دبیرستان می‌رفت همیشه یه سری پسر بودند که دور و بر خونمون می‌پلکیدن. من اون موقع‌ها هم پیر بودم ولی هر کدومشون منو می‌دید فرار می‌کرد. من نمی‌خواستم بترسونمشون .فقط باهاشون حرف می‌زدم. ولی نمی‌دونم چرا همیشه از من می‌ترسیدن.

سگا هر چقدرم وحشی باشن وقتی توی دامپزشکی دمشون رومی‌برند لای پاهاشون و زوزه‌می‌کشن، صاحبشون تعجب می‌کنه.

اوناهم عین همون سگا هستن،باید حد و حدود رو بهشون یاد داد..

اون-هی گفت :من می‌خوام تو باهاش آشنا بشی.

- یعنی می‌خوای که اون بیاد اینجا ؟

- خب آره دیگه

- واس چی می‌خوای این کارو بکنی ؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

حجم

۵۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

قیمت:
۲۴,۵۰۰
تومان